مُنیب .
-
حال که خوب فکر میکنم ، میبینم ؛
چه بغضهایی که تو ، آنهارا به اشک نشاندی .
چه تشویشهایی که تو ، آنهارا قرار بخشیدی .
چه شکستگیهایی که تو ، آنهارا به آغوشت فشردی و ترمیمِشان دادی .
چه سحرهایی که تو ، باب مناجاتمان گشتی .
چه رفتنهایی که تو ، جای خالیِشان را گرم و پُر کردی :) .
و ما خلاصه شدهایم در ' عابدان الذلیلِ تو ،
رحم کن بر ما یاالله .
دیریست که روحمان سردیِ مطلقست ،
[ مارا از خودمان بگیر و به آغوشت بازگردان ]
سختترین حقالناس
این است که ،
به " روحِ دیگران " لطمه
بزنی . . !
- استادشجاعی ؛
بویِ عمّامهٔ خونین ِ کسی میآید . .
- - خدا به داد ِدل ِتنگ بینجف برسد که ؛
دلم مریض علی'ع شد ، نجف شدهست دوایش :)) .