مُنیب .
چه لذتیست بمیرم به زیر بام ِعلی جنازهام برود وادی السلام ِعلی ؛ - ²⁰روزتاغدیر
عقل از سر ، نفس از سینه ، رَمق از پایم
تا رسیدم به نجَف یک دفعه با هم افتاد ؛
- ¹⁹روزتاغدیر
مُنیب .
عقل از سر ، نفس از سینه ، رَمق از پایم تا رسیدم به نجَف یک دفعه با هم افتاد ؛ - ¹⁹روزتاغدیر
دم به دم فاطمه با هر قدمش گفت علی
چه مبارك قدمی ُ چه مبارك غزلی ؛
- ¹⁸روزتاغدیر
همۀ ما آدما تو زندگیمون یک [ هیچ ] داریم یک هیچ که از همه پنهونش میکنیم ؛ به خصوص اون موقع هایی که تویِ جمع نشستیم و تنهایِ تنها به نظر میرسیم ، یهو یادش میوفتیم و بغض میکنیم .
وقتی میپرسن چیزی شده ؟ یه لبخند مصنوعی تحویلشون میدیم و میگیم : هیچی .
مجبوریم هر جوری شده بغضمونو قورت بدیم و نمایش آدم های خوشحال ُبازی کنیم . همهی ما آدم ها یک هیچ داریم .
یک هیچ به وسعت قلب های تنگمون . همون "هیچی" که باعث میشه موقع دلتنگی بغض کنیم ، شایدم به یاد خاطره های خوب ، [ باعث لبخندهای گاه و بی گاهِمون میشه . ]