مُنیب .
*
آقایِ 128 ، صدامونُ داری ؟
سیصد و شصت و پنج روزه که روز شمارِ ماه نوکری و دلدادگی قاب چشمامونه ، هر سه شبِ قدر خدا رو به مولامون علی قسم دادیم که دست مونو به محرم برسونه ؛ حالا که تا دو قدمیِ وصال رسیدیم ، نخواه که بی رزق محرم چشم رو دنیا ببندیم ، اجل ؟ دو سه روزی دور مارو خط بکش . .
ما دل خوش کردیم به هقهق های تو روضه ، به چای روضه که قشنگترین سوژهٔ عکاسیِ ، به پوشیدن لباس عزا ، به غمت که میشینه رو قلب پیر غلامات ، به بچهی شیرخوارهٔ تو هیئت ، به تموم آرامشِ روز به روز محرم که عجین شده با غم و عشقت ، و در آخر ؟ ما دل خوش کردیم به دیدن دو پای خسته ، تو راه نجف تا کربلاء . .
[ مارو آرزو به دل نذار ، آقایِ آرزو به دل موندهها :) 💔 ]
برایِ آقای باباحسین | چهاردهمین روز از تابستان ۱۴٠۳ .
1.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه دلشورهٔ تعیین ِرئیس جمهور ِ
آیندهرو داری ، این کلیپ ُببین : )
خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر
نمیدهد مگر آنکه خودشان سرنوشت
را تغییر دهند ؛ [ سورهٔرعد | آیه۱۱ ]
@monib_ir|مُنیبenc_16900149455374686743125.mp3
زمان:
حجم:
7.72M
- پیرهنِمشـکیـمُآوردم : ) ) )
@monib_ir|مُنیبهیأت.mp3
زمان:
حجم:
4.27M
آرزو داشت روز شهادتِ امامحسین ،
[ شهید بشه . ]
#نوازشِروح .
مُنیب .
-
محرم . . ؟
سالیست که دوباره آغاز شده ،
بهاریست که در خزان غلتیده و
خونِ دلیست که در اشكها نهفته ؛
محرم ، آغاز فصل نوکریست
که به همراهش بویِ اسپند و
پیرهن مشکی و شال عزاست .
محرم ، آغاز فصل عاشقیست ،
آغاز تجدید عهدِ جان با جانان !
و من ، ماندهام اگر این عشق
نبود و اگر حبِ تو در قلبم لنگر نینداخته بود ؛
اگر پدر از سرِ شوق و مادر از سرِ ذوق ،
نامت را طنینانداز لبانم نکرده بود ،
در دایرهٔ قسمت ، کجا ایستاده بودم ؟
هربار که نامت را زمزمه میکنم ،
زبانم پاسخی جز « یقیناً احلی من العسل » ندارد ،
خون در شاهرگم جولان میدهد و
قلبم به تپش . .
که نکند محرمی برسد و
جسم خاك شده و پنبهی در دهانم ،
رخصتِ بردن نامت را به من ندهد (: