5.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شهیدا نگاه کنید به حال ما
با نوای: حاج میثم مطیعی ☘
✅ @montazar
👤 استاد #رائفی_پور
به خاطر اسلام
حضرت امیرالمؤمنین فرمود: «صبرت و فی العین قذًی، و فی الحلق شجاً، أری تراثی نهباً». صبر کردم در حالی که استخوان در گلو بودم و خار در چشم و میدیدم که میراث مرا به غارت میبرند. حق من را دارند میگیرند، اما مأمور به صبر بودم. چرا؟! به خاطر اسلام. این خاندان به خاطر حفظ اسلام لازم باشه بنشینند، جلو چشمشان ناموسشان را بزنند مینشینند، اگر لازم باشد خون بِدَهند، عین اباعبدالله یک عاشورایی درست میکنند که بیا و ببین. یعنی مبنا اسلام. در راه اسلام.
💾 #بصیرت_فاطمی
📆 16/فروردین/1391
✅ @montazar
⚫️📚#هفت مورد از مصایب عظیم #شام از زبان امام سجاد علیه السلام
روایت شده از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود ؟ حضرت در پاسخ فرمودند: الشام الشام الشام
🔹به روایت دیگر امام زین العابدین علیه السلام به نعمان بن مندر مدائنی فرمود:
ای نعمان ندیدم مصیبتی را که شدیدتر باشد از آن زمانی که ما را وارد شام کردند زیرا در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از اول اسیری ، این چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود .
۱- در شام ماموران در حالی که شمشیرهای خود را برهنه و نیزه ها را استوار کرده بودند بر ما حمله می کردند و کعب نیزه بر ما می زندند و ما را در میان جمعیت اهل شام نگه می داشتند ، در حالی که ساز و طبل می زدند و شادی می کردند.
۲- سرهای شهداء را میان زنهای ما قرار دادند و سر عمویم عباس علیه السلام را در مقابل عمه هایم زینب و ام کلثوم علیهما السلام نگه داشتند و سر برادرم ، علی اکبر علیه السلام و سر پسر عمویم قاسم علیه السلام را در کجاوه ی خواهرانم سکینه و فاطمه علیهما السلام می آوردند و با سرها بازی می کردند و چه بسیار سرها به زمین می افتاد و در میان دستها و پاهای ستوران قرار می گرفت.
۳- از بالای بام ها آتش و آب بر سر ما می ریختند . وقتی آتش به عمامه ام افتاد چون دست هایم را به گردنم بسته بودند ، نتوانستم آن را خاموش کنم ، پس عمامه ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید.
۴- از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب ما را با ساز و آواز در برابر چشم مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند : ای مردم ! بکشید اینها را که در اسلام هیچگونه احترامی ندارند.
۵- ما را از شتران پیاده کردند و به یک ریسمان بستند. پس ما را از در خانه ی یهودی و نصاری عبور دادند و به آنها گفتند: اینها کسانی هستند که پدرانشان پدران شما را کشتند و خانه های آنها را ویران کردند. امروز شما تلافی کنید. ای نعمان تمام یهودیان و نصاریان هر چقدر خواستند از خاک و سنگ و چوب بسوی ما افکندند.
۶- ما را به بازار برده فروش ها بردند و خواستند ما را به جای غلامان و کنیزان بفروشند ، ولی خداوند این موضوع را برای آنها میسّر نساخت.
۷- ما را در مکانی منزل دادند ، که سقف نداشت روزها از گرما و شبها از سرما و گرسنگی و ترس از کشته شدن در عذاب بودیم!
📖رمزالمصیبه به نقل از تذکره الشهداء،ص۴۱۱
✅ @montazar
30.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 نام زینب...
▪️ زینب...
نامش را که میشنوی یاد چه میافتی؟ صبر؟ کربلا؟ شام؟ نه، زینب در اینها خلاصه نمیشود. زینب بسیار بزرگتر از این واژههاست. از همان کودکی کارش اطاعت و حمایت از ولایت است و تا آخرین لحظهٔ زندگی از یاری امامزمانش دست برنمیدارد.
جایگاه والایش نزد خدا و اهلبیت، مزد همین سربازیاش است.
🔘 #دلنوشته_مهدوی ویژهٔ وفات #حضرت_زینب
☑️ @montazar
🌱حیا
و صبر
وشڪوه
و وقار
و حلم
و شرف🌱
چہ 🌱
واژهها
ڪهشده
استعارهاش
🌱زینب...
#وفات_حضرت_زینب
#حضرت_زینب
✅ @montazar
روضه کوتاه است اما سنگین:
زینبی که نه قامتش را نامحرم دیده،
نه صدایش را بیگانهای شنیده،
حالا آوردهاند سر بازار شام ...
مولای غريبم
حق دارید اگر هر صبح و شام،
برای این روضه، خون گریه میکنید؛
حق دارید اگر فرمودید:
خدا را به عمه جانتان قسم دهید
تا #فرج مرا نزدیک گرداند ...
▪️اللهم عجل لوليک الفرج
▫️بحق سيدتنا الزينب علیها السلام
✅ @montazar