1.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه سال تلخی بود ، شهادت دوسید مقاومت، یکی در ایران و یکی در لبنان
#شبتون_شهدایی
🔴این عکس، جایگزین ساعتها تحلیل است!
🔷تمامیه عالم از سیاستمدارن و اندیشکدهها و سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی دنیا جمع شدهاند تا این جمهوری اسلامی را که حاصل خون هزاران شهید به معنای واقعی کلمه مظلوم است را زمین بزنند؛ اما قطعا نخواهند توانست.
↩️روزنامه آمریکایی یواسایتودی به نقل از اندیشکده آمریکن اینترپرایز مینویسد:
🔷«بزرگترین مشکل آمریکا در ایران حضور یک «ابر حریف» به نام آیتالله خامنهای است که نقشه راه را میشناسد و مردم به او اعتماد آمیخته بااعتقاد دارند».
┅┅┅┅🍃🇵🇸❤️🇮🇷🍃┅┅┅┅┄
برنامه های مسجد در طول هفته
شنبه ها
برگزاری کلاس نهجالبلاغه توسط اساتید محترم
یک شنبه
برگزاری کلاس قرآن توسط استاد سبحانی
(روخوانی؛روانخوانی؛تجوید؛تفسیر)
دوشنبه
سلسه جلسات جهاد تبیین باحضور امام جمعه محترم شاهین شهر حضرت حجت الاسلام والمسلمین باقریان
سه شنبه
برگزاری کلاس قرآن توسط استاد سبحانی
(روخوانی؛روانخوانی؛تجوید؛تفسیر)
چهارشنبه
برنامه چهارشنبه های امام رضايي توسط،کانون خدمت رضوی امام موسی کاظم علیه السلام
پنجشنبه
قرائت قرآن و دعای پرفیض کمیل
جمعه
(ویژه برنامه ظهر جمعه ،شرکت در نماز عبادی سیاسی جمعه زرین شهر )
قرائت زیارت آل یاسین
شروع برنامه های:
همزمان با اقامه نماز مغرب و عشا
به اطلاع می رساند نمازهای یومیه به صورت جماعت صبح ، ظهر و مغرب و عشاء برگزار می گردد
مکان:
زرین شهر بلوار ملاصدرا مسجد امام موسی کاظم علیه السلام
https://eitaa.com/mosqueImamMusaKasim
لطفا کانال مسجد را به دیگران هم معرفی کنید
آخرین لحظات شهید حمید باکری به روایت شهید احمد کاظمی
«دیگر نه نیرویی میتوانست برسد، نه آتش مقابله داشتیم، نه راهی برای رسیدن مهمات به خط تصمیم گرفتم بمانم. احساس میکردم راه برگشتی هم نیست که خمپاره شصتی آمد خورد کنارمان و دیدم حمید افتاد و دیدم ترکش آمد خورد به گلویش و دیدم خون از سرش جوشید روی خاک دیدم خون راه باز کرد و آمد جلو دیدم دارم صدایش میزنم حمید و دیدم خودم هم ترکش خوردهام و دیدم بیسیمچیام آمد خون دستم را دید و اصرار کرد بروم عقب.»
مهدی (مهدی باکری) حواسش رفت به بچههای سنگر و من دور از چشم او به کسی گفتم: «برو جنازه حمید را بردار و بیاور.» مهدی گفت: «لازم نیست، بگذار بماند.» فکر کردم نشنیده یا نمیداند و یک حدس دیگر زده. گفتم «من داشتم یک دستور دیگر به…»
گفت: «من میدانم حمید شهید شده.»
گفتم: «پس بگذار بروند بیاورند.»
گفت: «نمیخواهد.»
گفتم: «چی را نمیخواهد؟ الآن وقتش است. شاید بعد نشود.»
گفت: «میگویم نمیخواهد.»
گفتم: «ولی من میگویم بروند بیاورندش.»
گفت: «وقتی میگویم نمیخواهد، یعنی نمیخواهد.»
گفتم: «چرا؟»
گفت: «هر وقت جنازه بقیه را رفتیم آوردیم، جنازه حمید را هم میآوریم.»
اصرار کردم «بگذار بچهها شب بروند حمید را بیاورند. هنوز دیر نشده.»
سر تکان داد و گفت نه. گفت: «اینقدر اصرار نکن احمد، یا همه با هم یا هیچکس».
حمید باکری در تاریخ ۶ اسفند ۱۳۶۲ در خلال انجام عملیات خیبر، بر اثر برخورد مستقیم موشک آرپیجی، در منطقه قرنه واقع در جزایر مجنون بشهادت رسید .
#شهید_حمید_باکری🕊