eitaa logo
مجمع یادواره شهدای دانشگاه شیراز
777 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
621 ویدیو
84 فایل
⬅️برنامه ها و اخبار مجمع یادواره شهدای دانشگاه شیراز را اینجا دنبال کنید. 🔹وابسته به دانشگاه شیراز ارتباط با دبیر: 09301641700 📲مارا دنبال کنید: zil.ink/shohada_shirazu آپارات: aparat.com/shohada_shirazu «اینجا، جنسش فرق داره...
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 می گفت که از آن موقع که حضرت آقا گفتند «اَیْنَ عمار؟!» نام عمار را انتخاب کرده‌ام. کسی بود که حاج قاسم برایش صدقه کنار می گذاشت. چرا میگوید عمار، همت من بود؟ یک جوان سی ساله... –چندشم شد، با شلوار شش جیب بسیجی و آن همه ریش‌. با خودم گفتم‌: «این از جایی پول گرفته بیاد دهن دانشجوها را سرویس کنه!» تصورم نمی کردم حزب اللهی ها اینقدر شاد و شنگول باشند. اصولاً آدمهای ریشو را که می دیدم، تصور می کردم دپرس و افسرده و مدام دنبال غم و غصه هستند. من هم زیاد بچه هیئتی نبودم. پنداری حضرت فاطمه (س) یکی جداست، حضرت زهرا (س) هم یکی جداست‌. دفعه اول که پا گذاشتم توی هیئت‌، یکی یکی من را چپاندند تنگ بغلشان و حسابی تحویلم گرفتند. که چی؟! بیا بالای مجلس بنشین. ممد حسین بیل اول را که ریخت، هواخواهش شدم. وقتی شش جیب میپوشید، دل و روحم را می برد. هیچ وقت نگفت که ریشت را تیغ نزن، آهنگ گوش نکن یا شلوار پاره نپوش. اگر با او میگشتی، نماز اول وقت خوان می‌شدی، ناخودآگاه... راه افتادم بین آدم های دور و برش و پرسان پرسان برگ برنده هایش را جمع کردم. دیدم حق داشت بتواند روزی برگ برنده هایش را رو کند. حق داشت به ازای همه آن ها، از دستان اربابش، افتخار شهادت بگیرد. حق داشت، نوش جانش! هنوز هم تیپ سیدالشهدا (ع) جایگزینی مثل عمار پیدا نکرده است. گاهی انسان واقف هست؛ ولی مدیر و مدبر نیست. گاهی همه اینها را دارد، فکور هم هست ولی شجاع نیست. گاهی شجاعت هم هست؛ ولی مخلص نیست. این آدم تمام این صفات را یک جا جمع کرده بود. یکپارچه اخلاص شده بود. ______________ @myshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃﷽🍃 *"تـمـدیـد شـد"* به اطلاع علاقمندان می رساند مسابقه کتابخوانی تا *۲۵فرودین*ماه ۹۹ تمدید میگردد. همراه با اهدای جوایز نفر اول ۱۵۰ نفر دوم ۱۰۰ نفر سوم ۵۰
به صدام گفتن: چرا بعد از کشتن صدر خواهرش راهم کشتی؟ گفت: من اشتباه یزید را تکرار نمیکنم! زینب بود که بعد از حسین نامش را زنده کرد... __________ @myshohada
🕊 🕊 ‌‌❈ خود را «ڪامران آوینے» معرفے مےڪرد . ڪراوات مےزد و بہ فلسفہ غرب علاقمند بود . ریش پرفسوری و سیبیل نیچہ ای مےگذاشت و ڪتاب «انسان موجود تڪ ساحتی» هربوت مارڪوزه را [بـے آنڪہ خوانده باشد] طوری دست مےگرفت ڪہ دیگران جلد آن را ببینند ... ‌✜✦ اما وقتے ڪامران با (رحمةالله علیہ) و اندیشہ های امام آشنا شد ، از این رو بہ آن رو شد . روزها را روزه مےگرفت و بدون وضو بر سر ڪارهایش حضور پیدا نمےڪرد . نامش را گذاشت "سید مرتضے آوینے". او را در حقیقت خیلےها بعد از شهادتش شناختند . ‌✜•• وقتے ڪہ رهبر انقلاب بہ او عنوان دادند . ❢◈ نظر درباره ی شهید آوینے : «یڪے‌ از مدیران دستگاه‌های‌ فرهنگے‌ درباره‌ی‌ یڪ نفر از همین چهره‌های‌ معروف فرهنگی‌ِ خوب - ڪہ امروز جزو شهدای‌ عالے‌ مقام ماست و من خیلے‌ بہ او علاقہ داشتم و همیشہ بہ دستگاههای‌ مختلف فرهنگے‌ توصیہ مےڪردم ڪہ از وجودش استفاده ڪنید - چند عڪس بہ من نشان داد ڪہ مربوط بہ قبل از انقلابِ او بود و او را در مناظرے - ڪہ آن زمان برای‌ جوانان خیلے پیش مےآمد - نشان مےداد . آن آقا بہ من گفت : بفرما ! این همان ڪسے است ڪہ شما این طور از او تعریف مےڪنید ! من عڪسها را ڪہ نگاه ڪردم گفتم ارادتم بہ این شخص بیشتر شد ، چون او در این محیط بوده و حالا این گونہ شده است ؛ حتماً باید از ایشان استفاده ڪنید !» ( بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما- ۸۱/۱۱/۱۵) 🕊 __ @myshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو می آیی... شهیدان نیز باز میگردند، و آوینی روایت میکند فتح نهایی را...🌱 ‌ ________________ @myshohada
12.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نام فیلم؛ ایستاده در غبار امتیاز؛ IMDb 6.9/10 درباره فیلم؛ احمد که عصیان نوجوانی اش را در سکوت گذرانده، فرمانده لشکری می‌شود که باید در دروازه های خرمشهر با دشمن بجنگند اما سرنوشت او فرسنگ‌ها دور از مرز ایران رقم می خورد. ایستاده در غبار غلوگویی نمی کند و بی‌حساب قهرمان خلق نمی کند. لینک دانلود قانونی: https://www.halaldownload.com/ایستاده-در-غبار/#salam __________________ @myshohada
[😂] عملیات کربلای پنج در شملچه بشدت مجروح شدم بنحوی که پای چپم سوراخ شد و هر دو استخوان آن شکسته بود. بچه ها به سختی به عقب منتقل ام کردند. در ماهشهر خانم پرستار مشغول پانسمان، گازی را بتادینی کرد و با پنس از یک طرف زخم وارد و از طرف دیگر خارج کرد. درد زیادی احساس کردم و گفتم: ! خانم پرستار که تا آن موقع از بچه ها یا زهرا (س)، یا مهدی(عج) و... شنیده بود با تعجب دست از کار کشید و گفت: بله!!!؟ گفتم: درد داره، پرسید: بچه کجایی؟ منِ ساده گفتم: تهران گفت: پس بگو...! فهمیدم خراب کردم... ________________ @myshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا