eitaa logo
مجمع یادواره شهدای دانشگاه شیراز
777 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
621 ویدیو
84 فایل
⬅️برنامه ها و اخبار مجمع یادواره شهدای دانشگاه شیراز را اینجا دنبال کنید. 🔹وابسته به دانشگاه شیراز ارتباط با دبیر: 09301641700 📲مارا دنبال کنید: zil.ink/shohada_shirazu آپارات: aparat.com/shohada_shirazu «اینجا، جنسش فرق داره...
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ بیمارستان شلوغ بود. گرمای هوا همه را از پا انداخته بود. دکتر سرم وصل کرد و گفت: "بهش برسید خیلی ضعیف شده" براش کمپوت آورده بودند. هرکاری کردند، نخورد. گفت: "این ها که تو بیمارستانند، همه مثل من گرمازده شدند." به همه کمپوت داده بودند، بازهم نخورد. گفت: "هر وقت همه ی بچه های لشکر گیلاس داشتند بخورند، من هم میخورم." ________________ @myshohada
🌸سحر هفتم… ✏️امروز اولین جمعه رمضان است! و ما، باز هم بی تو شب زنده داری می کنیم. می بــینی ؛ درد یتیمی، به قلبمان هیــچ تلنگری نزده!  و دربدری های صبح و شبت، یک ساعت نیز،، از آرامشمان را سلب نکرده است! ❄️می بــینی؛  به نمازی دلخوش کردیم و روزه ای!  دریـــغ که اگر دستمان به تو نرسد، هیچ عبادتی، راهمان را به بهشت باز نکرده است!  دریغ که اگر درد نداشتنت، به استخوانمان نرسد، نه نمازمان پروازمان میدهد، و نه روزه های روزهای تابستانی مان! ❄️یوسف… قصه غصه های تو را، هــزار بار شنیدیم و یک بار هم زلیخایی زار نزدیم. می بــینی؛ هنوز، زنجیرهای زمین، در قلبمان، از تو محبوب ترند! ❄️سحر است… دعا میکنی..ـ می دانم!  دعا کن، قلبمان برایت درد بگیرد!  دعا کن…دستهایمان، از قنوت گرفتن برای تو ، درد بگیرند! دعا کن … دعایمان، بوی درد بگیرد؛  درد انتظار….  درد عاشقی…  درد دویدن برای لحظه درآغوش کشیدنت!  فقط همین درد؛ درمان همه دردهای ماست! سحر هفتم را، بدنبال درد انتظار، قنوت گرفته ایم ! ما دعا می کنیـــم؛ آمینش با تــو…. __________________ @myshohada
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 🔻خیلی عجیبه که ماه رمضان ما، امام زمانی نیست! 🔻رمضان بدون یاد امام زمان(عج)، مثل نماز بی‌وضوست! 🔹استاد پناهیان _____________ @myshohada
ماه رمضان بود. عراقی‌ها دل خوشی از روزه گرفتن اسرا نداشتند, اما جلوی روزه گرفتن آن‌ها را هم نمی‌گرفتند. یک روز موقع افطار یکی از اسرا که صدای زیبایی داشت، بلند شد و شروع به گفتن اذان کرد، اما هنوز چند جمله‌ای از اذان را سر نداده بود که چند سرباز بعثی در حالیکه عصبانی به نظر می‌رسیدند، وارد آسایشگاه شدند و او را با خود بردند. قبل از رفتن فریاد زدند: «از این به بعد هیچ کس اجازه گفتن اذان را ندارد.» فردا صبح که مسئولان غذا برای گرفتن صبحانه راهی آشپزخانه شدند، فهمیدیم که عراقی‌ها برای تنبیه کردن اسرا به خاطر گفتن اذان، از دادن غذا به آن ها خودداری کرده‌اند. در ماه رمضان صبحانه و ناهار را برای افطار نگه می‌داشتیم و شام را برای سحر، اما تا دو روز از هیچ غذایی خبری نشده بود، و از آن مهمتر اینکه از برادر مؤذن‌مان هم اطلاعی نداشتیم. گرسنگی و تشنگی به شدت به اسرا فشار آورده بود و چون این اقدام عراقی‌ها، به صورت ناگهانی اتفاق افتاد، اسرا هیچ گونه ذخیره غذایی در آسایشگاه‌شان نداشتند. بالأخره بعد از دو روز صبرها لبریز شد و اسرا با وحدت کامل تصمیم به برگزاری تظاهرات گرفتند و در جریان تظاهرات، شیشه‌ها و پنجره‌های آسایشگاه را شکستند و خواستار بازگشت مؤذن و اتمام وضعیت قطع غذا گشتند. عراقی‌ها گرچه همیشه از آزار و اذیت اسرا لذت می‌بردند اما زمانی که دیدند خشم اسرا به سرحد خود رسیده است، به شرط عدم اذان‌گویی، به ناچار خواسته‌های آنان را عملی کردند. راوی: عبدالمجید سراوانی _______________ @myshohada