#فضائل_امیرالمومنین۲
حدیث #منزلت
🔷روایتی که جایگاه امام علی علیه السلام را نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله همانند جایگاه هارون نسبت به حضرت موسی معرفی می کند.....
🔷 برای اثبات جانشینی حضرت علی علیه السلام پس از پیامبر و برتری موقعیت ایشان بر صحابه است....
🔷 این حدیث در مناسبت های مختلف از پیامبر شنیده شده که مهمترین آن جنگ تبوک است...
@namazshabkhanha
#نماز_شب
💠 آیةالله ناصری؛
🔸نماز شب، شفیع در نزد حضرت ملک الموت است. موقعی که حضرت ملک الموت تشریف می آورند، نماز شب می آید و شفاعت او را میکند.
میگوید: «ایشان اهل نماز شب بوده است» البته او هم می داند، اما اينها جنبه تشریفاتی آن است.
🔹نماز شب نوری در قبر انسان میشود.
فرش قبر انسان میشود. موقعی که انسان را در قبر گذاشتند و آن دو ملک آمدند، نماز شب جواب آنها را می دهد.
🔸دو رکعت نماز شب بخوان. حالا نماز شب هم نشد، نماز مستحبی بخوان. نماز قضا بخوان. نماز ِهدیه به پدر و مادرت بخوان. هر دو رکعت نمازی که در شب بخوانی، بهتر از هزار رکعت است که در روز خوانده بشود.
@namazshabkhanha
سلام🌞
عزیزانی که مایل هستند در سهیم شدن ثواب قربانی🐑 روز «عید قربان» با هر توان مالی💵 مشارکت کنند لطفاً با نیت قشنگی😍 که در این امر خیر و ثواب دارند واریزی📱خود را انجام داده که فرصت زیادی نداریم....😎
اجرتون با مولا ❤️
امیدوارم غم هایتان😭 قربانی شادی هایتان🙂 شود.
۵۸۵۹۸۳۱۰۲۰۷۰۸۳۰۰
زهرا الماسی
📣حتما فیش واریزی رو برام ارسال کنید
👇👇👇👇
@zaaaa9
❤️ #پیامبر_خدا (ص) :
هرکس شب بیدار شود و همسرش را بیدار کند و هر دو با هم دو رکعت #نماز بگزارند ، در شمار مردان و زنانی نوشته می شوند که #خداوند را بسیار یاد می کنند.
📚کنزالعمال ج 7 ص 793
#شهیدحسین_یوسف_الهی
نماز شب
🔸 بعد از مجروحیت اول حسین برای رفتن به دکتری در تهران او را همراهی کردم.
در ماشین حسین، حسین همیشگی نبود.😞 حسینی که با خنده ها و صحبت هایش راه را کوتاه می کرد و این به خاطر دردی😰 بود که از جراحت داشت🤕.
🔸 به نایین که رسیدیم به علت خستگی خودم و حسین کنار مسجد توقف کردم و شب در ماشین خوابیدیم 💤 نیمه های شب بیدار شدم به صندلی عقب نگاه کردم حسین نبود دلواپس پایین آمدم و خیابان و کوچه اطراف را بررسی کردم اما اثری از حسین نبود❌
یک دفعه متوجه مسجد شدم دیدم لای در باز است آهسته داخل شدم و با نگاهم اطراف را جستجو می کردم. یک مرتبه شَبَه یک نفر در گوشه شبستان مسجد توجهم را جلب کرد. یک نفر در حال راز و نیاز 📿 در گوشه دنجی از مسجد بود. جلوتر رفتم حسین بود، در حالت قنوت. آرام گوشه ای خزیدم و به تماشایش نشستم. حالت عجیبی داشت گریه می کرد😢 اشک میریخت دعا میخواند🤲 و بدنش به شدت میلرزید. چنان غرق در حالت عارفانی او شده بودم که اصلا نفهمیدم کجا هستم و چه در اطراف می گذرد.
✅ وضعیت حسین دیگر عادی شده بود حالش بهتر شده بود. مناجات شب قبل او را سر حال کرده بود🙂 انگار دیگر دردی وجود نداشت. شروع به صحبت کرد حرف هایی که برای لحظاتی انسان را از دنیای مادی دور می کرد.
🎙️ راوی: محمد علی یوسف الهی
📚 کتاب "نخل سوخته" صفحه ۶۷
🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم