تمرکز خود را بر دارایی های خود قرار دهید؛ دارایی های فکری و عاطفی،
تمرکز بر این دارایی ها شما را شاد می کند و به سوی اهدافتان سوق می دهد.
✨#نبراس
📁#نوجوان
ــــــــــــــــــــــــ
💡نبراس؛ نوجوان پیشران
🎯 به کانال نبراس نوجوان بپیوندید:
@nebras_nojavan
♨️نشست برخط نقد و بررسی #فیلم های تلماسه (Dune1&2)
💢بررسی سکانس به سکانس و فرمی فیلم تلماسه به همراه نقد مبانی #فلسفی پرفروشترین و ضددینیترین فیلم سال ۲۰۲۴
🔻یکشنبه شانزدهم اردیبهشت ساعت ۱۶ الی ۱۸
🔻ورودی نشست: ۵۰.۰۰۰ تومان
🔻ثبت نام: @filmosophi
❤️فیلموسوفی، هنر فلسفه رسانه
@filmosophy
🌹معلم عزیزم روزت مبارک🌹
🌸#دخترونه
✨#نبراس
📁#نوجوان
ــــــــــــــــــــــــ
💡نبراس؛ نوجوان پیشران
🎯 به کانال نبراس نوجوان بپیوندید:
@nebras_nojavan
4.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹راهکارهای جذاب😎
✨#نبراس
📁#نوجوان
ــــــــــــــــــــــــ
💡نبراس؛ نوجوان پیشران
🎯 به کانال نبراس نوجوان بپیوندید:
@nebras_nojavan
📚تیم کتابخوانی نبراس تقدیم مینماید
💎آغاز
📕کتاب شبیه مریم
🔹قسمت اول
خورشید وسط آسمان بود و پرتوهای طلایی رنگش بر شنزارهای داغ می تابید. ابوالقاسم صورتش را از هراس آفتاب سوزان پوشانده بود و با چشمهای سیاه رنگش از لابه لای دستاری که بلندی آن تا روی شانه هایش ادامه داشت به بیابان خشک و گرم و بی انتها خیره شده بود و سلانه سلانه سوار بر اسب گران قیمت و سیاه رنگش می رفت. زن تنهایی را وسط بیابان دید و متعجب با خودش گفت: «این دیگر چگونه سرابی است؟ اگر این را به افراد قبیله ام بگویم به طور حتم خواهند گفت ابوالقاسم قشیری که دیگر در جنگاوری زبانزد نیست. عقلش را هم از دست داده اسبش را هی کرد و با شتاب خودش را به زن رساند و متعجب تر از قبل به او خیره شد. پیرزن که سنگینی بدنش را روی عصای چوبی انداخته بود به آرامی گام برمی داشت. لباسی سیاه و پوشیده به تن داشت و موهایش را زیر شالی پنهان کرده بود و زیر لب ذکر میگفت؛ بی اعتنا به سواری که اکنون پابه پای او حرکت میکرد. ابوالقاسم که دید پیرزن همچنان بی اعتنایی می کند و حتی نیم نگاهی به او ندارد خودش را نزدیک تر کرد و بلند گفت:
ابتدا گمان کردم سراب دیده ام اما اکنون در عجبم یک زن تنها در
این بیابان برهوت چه میکند؟ پیرزن بدون اینکه سخنی بگوید لابه لای شنهای سنگین و داغ بیابان به سختی قدم برداشت و به راهش ادامه داد. ابوالقاسم اسب را جلوی قدمهای پیرزن نگه داشت. پیرزن بدون اینکه سرش را بلند کند، ایستاد و ذکرش را گفت.
ابوالقاسم خطاب به پیرزن گفت: از قافله ام عقب افتاده ام و در این برهوت سرگردانم. بادی به غبغب انداخت و ادامه داد: «حال آنکه مرد هستم و به راحتی میتوانم راهم را بیابم
پرسشگرانه سراپای پیرزن را برانداز کرد پیرزن که سنگینی نگاه او را حس کرد شالش را روی شانه هایش جابه جا کرد. ابوالقاسم قشیری که
دیگر طاقتش طاق شده بود محکم پرسید: «شما که هستید؟» زن به آرامی گفت: «وَ قُل سَلام فَسَوفَ تَعلَمُون؛ بگو به سلامت که به
زودی آگاه می شوند.» ابوالقاسم متوجه شد فراموش کرده سلام کند. خجالت زده گفت: من را ببخشید.«سلام علیکم.»
از پاسخ قرآنی پیرزن به وجد آمد و بیشتر مشتاق شد بداند او کیست و اینجا چه میکند. شتاب زده ادامه داد: «در این بیابان چه میکنید؟ زن به آرامی قدمی برداشت و از کنار اسب او رد شد و گفت: «من يهدى الله فَلا مُضَل له؛ هر کس را خدا هدایت کند گمراه کننده ای برایش نخواهد بود.»
📗#کتاب
✨#نبراس
📁#نوجوان
ــــــــــــــــــــــــ
💡نبراس؛ نوجوان پیشران
🎯 به کانال نبراس نوجوان بپیوندید:
@nebras_nojavan
.
استادم گفت :
وابستهی خدا بشید ...
گفتم : چه جوری ؟
گفت : چه جوری وابستهی یه نفر میشی؟
گفتم : وقتی زیاد باهاش حرف میزنم ،
میرم ، میام ...
تو یه جمله گفت :
رفت و آمدت رو با خدا زیاد کن ...🌼
✨#نبراس
📁#نوجوان
ــــــــــــــــــــــــ
💡نبراس؛ نوجوان پیشران
🎯 به کانال نبراس نوجوان بپیوندید:
@nebras_nojavan
زمان:
حجم:
775.5K
📝| در کنار تو رشد میکنیم...
🎙| کاری از تیم گویندگی نبراس
#نبراس
#دختران_نخبه_نبراس
#سازمان_تبلیغات_اسلامی_شهر_تهران
ــــــــــــــــــــــــ
💡نبراس؛ نوجوان پیشران
🎯 به کانال نبراس نوجوان بپیوندید:
🌐 @nebras_nojavan
نبــراس
📚تیم کتابخوانی نبراس تقدیم مینماید 💎آغاز 📕کتاب شبیه مریم 🔹قسمت اول خورشید وسط آسمان بود و پرتوه
📚#شبیه_مریم
#قسمت_دوم
ابوالقاسم افسار اسب را در دستش جابه جا کرد و متعجب تر از قبل
پرسید: «از آدمیان هستی یا از طایفه جنی؟»
پیرزن که از آورد شده بود جواب داد: «يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُم عِندَ كل مسجد؛ ای فرزندان آدم زیورهای خود را در مقام عبادت به خود برگیرید.»
از کجا می آیی؟
پیرزن عصایش را داخل ماسه های روان فرو کرد و با تکیه به آن گام
بلندی برداشت.
- يُنَادُونَ مِن مکان بعید؛ آن مردم از مکانی دور دعوت میشوند. ابوالقاسم که از جملات قرآنی پیرزن و تسلط او بر آیه های قرآن شگفت زده شده بود با سماجت پرسید
- به کجا می روی؟
- ولله على الناس حج البيت من إستطاع إليه سبيلا؛ براى خدا حج خانه کعبه بر عهده مردم است؛ هر که توانایی رسیدن به آنجا را داشته باشد.
- چند روز است از خانه و کاشانه ات بیرون آمده ای؟
- وَ لَقَد خَلَقنا السماوات و الأرض في ستة أيام. خداوند آسمانها و زمین را در شش روز آفرید.
ابوالقاسم در ذهنش به دنبال پاسخ پرسش های خودش بود. اینکه...
📗#کتاب
✨#نبراس
📁#نوجوان
_____
💡نبراس؛ نوجوان پیشران
🎯به کانال نبراس نوجوان بپیوندید:
@nebras_nojavan