7.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای ترامپ قمار باز.....
اشتباه گرفتی ایرانی ها با مردم کل دنیا فرق دارند.😊
ما خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم.👊🇮🇷
'' فتاح ''
✅ ۴. محتواهای امیدآفرین برای پست و استوری
🌱 چهار دسته پست پیشنهادی:
1. آیات امیدبخش (مثلاً:
«وَ لَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ» – خدا یاریکنندگانش را یاری میکند.)
2. کلام رهبری (مثلاً:
«در این میدان، رسانهها قویتر از موشکاند»
یا «ملت ایران قویتر از آن است که تسلیم شود»)
3. جملات قهرمانساز
• «قهرمان کسیه که وسط ترسها وایمیسته»
• «اونا با ترس میجنگن، ما با ایمان»
4. طرحهای گرافیکی ساده برای نوجوانان:
• تصویر یک نوجوان ایستاده مقابل سایه اسرائیل و نوشته:
«من هم سرباز این جنگم»
💬 «شروع کن از همین لحظه فقط کافیه برای شرکت در پویش
اپلیکیشن قهرمان محله از بازار دانلود کنید یا وارد لینک زیر شوید
https://ghahraman.net/pnojahadane/
🎯 پویش نوجهادانه
📌 «روایت مقاومت ما، پایان کابوس دشمنه!»
نبــراس
📌«ققنوس» 🖇بخش چهارم : تانک های صهیونیست ها به محله ما حمله کرده بودند. به قدری تعدادشان زیاد بود
📌«ققنوس»
🖇بخش پنجم :
سلام کردم . دست پدربزرگ را گرفتم و گفتم :پدربزرگ قرار بود با هم این نهال کوچک را بکاریم ، یادتان هست ؟
پدربزرگ لبخندزورکی زد و گفت : درسته . بیا همین کار را انجام دهیم .
گودال کوچکی کندیم و نهال را در آن گذاشتیم و روی آن را با خاک پر کردیم و غرق در آب کردیم .
نمی دانم چرا اما قطرات کوچک آب از روی صورت پدربزرگ روی خاک جاری میشد ، یعنی باران می آید ؟
کاشت نهال را تمام کرده بودیم که دوباره صدای توپ و تانک شنیده شد . اینبار از سمت مسجد ...
پدربزرگ گفت پسرم من دوباره باید بروم .
احتمالا مجروحان زیادی نیاز به کمک دارند .
گفتم :پس منتظرتان می مانم .
پدربزرگ چیزی نگفت و فقط لبخند زد و رفت .
ساعتی گذشت و پدربزرگ نیامد . بالاخره صدای در زدن آمد .
با خوشحالی به سمت در رفتم .
پدربزرگ بالاخره برگشتی؟....
🏷ادامه دارد ...
📒نویسنده : ستایش صفرخانی
🎀هیئت دخترانه ی شهیده بنت الهدی صدر
منطقه ۲۱
#نبراس
#آیـــنده_روشـــنه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نبراس ؛نوجوان اثر گذار
به کانال نبراس نوجوان بپیوندید:
@nebras_nojavan
🖥 اطلس کنشگری وعده صادق سه
🔥صفرتاصد عملیات نبرد با اسرائیل
❌حریفت منم!
┄┄┄┅•••==✧؛🇮🇷؛✧==•••┅┄┄┄
🗂ایده راهبردی رهبری
♨️نقشه راه کلان بیانات رهبری
♨️نمودار درختی بیانات رهبر انقلاب در پی حمله رژیم صهیونیستی
┄┄┄┅•••==✧؛🇮🇷؛✧==•••┅┄┄┄
🗂ویژه نامه ها
♨️شماره یک
♨️شماره دو
┄┄┄┅•••==✧؛🇮🇷؛✧==•••┅┄┄┄
🗂حالا چیکار کنیم؟میدان به خط
♨️ایده های | صوتی
♨️ایده های | اقشاری
♨️ایده های | مبلّغین۱
♨️ایده های | مبلّغین۲
♨️ایده های | تجمعات
♨️ایده های | رسانه ای
♨️ایده های | تک خطی
♨️ایده های | جشن غدیر
♨️ایده های | دانش آموزی
♨️ایده های | اقدامات بانوان
♨️ایده های | قطع حیات اقتصادی اسرائیل
┄┄┄┅•••==✧؛🇮🇷؛✧==•••┅┄┄┄
🗂موعظه ها و نکات این ایام
♨️قرص دل
♨️استوری گونه
♨️توصیه های امنیتی
┄┄┄┅•••==✧؛🇮🇷؛✧==•••┅┄┄┄
🗂بسته محتوایی و هنری
♨️بسته پوستر
♨️بسته سرودها
♨️بسته نواها و نماهنگ
┄┄┄┅•••==✧؛🇮🇷؛✧==•••┅┄┄┄
🗂اقدامات مردمی
♨️ملی
♨️جهانی
❗️این بسته در حال بروزرسانی است
🔻کنشگرباشید🔺
╰┈➤ ❝ [@activism_ideas]❞
19.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 نماهنگ «علاج»
🎙️ خواننده و آهنگساز: محسن چاووشی
🔹 شاعر: کاظم بهمنی
🔸 تصویر: هوش مصنوعی
نبــراس
📌«ققنوس» 🖇بخش پنجم : سلام کردم . دست پدربزرگ را گرفتم و گفتم :پدربزرگ قرار بود با هم این نهال کوچک
📌«ققنوس »
🖇بخش ششم :
لبخند از روی صورتم محو شد ...
او پدربزرگ نبود . بلکه امام جماعت مسجد بود . مرد قد بلند با ریش هایی به سفیدی برف ...
سلام دادم و پرسیدم عمو پدربزرگم کی می آید ؟
سکوت کرد...
دوباره پرسیدم .عمو پدربزرگم کی برمیگردد؟
من را در آغوش گرفت طوری که نتوانم اشک هایش را ببینم ، اما من آنها را احساس می کردم .
_ پسرم پدربزرگ به آسمان ها سفر کرده
نه پدربزرگ من را تنها نمی گذارد
از آغوشش بیرون آمدم و گفتم پدربزرگ به من قول داده بود که وقتی فرمانده شدم با هم اسرائیل را نابود کنیم ...
با اینکه به پدربزرگ قول داده بودم که گریه نکنم اما اشک هایم ناخوداگاه جاری می شد ، چون پدربزرگ معتقد بود اگر مرد از خود خللی نشان دهد و سرخم کند دشمنش او را براحتی سرنگون می کند .
مدتی بعد دیگر اشک چشمانم خشک شده بود اما قلبم هنوز درد می کرد .
حالا دیگر نه پدر و مادرم هستند و نه پدربزرگ و خواهرم هستند .
دیگر هیچ کس کنارم نمانده .
امام جماعت که تا آن لحظه خیلی سخن نمی گفت ، گفت : پسرم تو خدا را داری . او همه جا کنارت هست . علاوه بر این خانواده ات هم تو را نگاه می کنند و یاری ات می دهند ، پسرم نگران نباش .
او راست می گفت من خدا را دارم .
از آن روز به بعد بیشتر وقتم را در مدرسه و مسجد و بین مجاهدین و .... می گذراندم .....
🏷ادامه دارد....
📘نویسنده :ستایش صفرخانی
🎀هیئت دخترانه ی شهیده بنت الهدی صدر
منطقه ۲۱
#نبراس
#آینده _روشنه
_
نبراس ؛نوجوان اثر گذار
به کانال نبراس نوجوان بپیوندید :
@nebras_nojavan