eitaa logo
نو+جوان
38.4هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
234 فایل
🌐 رسانه اختصاصی نوجوانان و دانش آموزان سایت Khamenei.ir 📭 ارتباط با نو+جوان @Alo_Nojavan ✅ سایت👇 🔗 Nojavan.Khamenei.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
نو+جوان
📚 | * کارستون * 2️⃣ محله کسب‌وکار 💡 هادی برای بچه‌ها توضیح می‌داد که توانسته این نیاز را پیدا کند! او احتمال می‌داد نه‌تنها در خانه خودشان، بلکه بقیه هم‌محلی‌ها هم ممکن است برای رفتن به بعضی خریدها تنبلی کنند و با استفاده از این نیاز، پیشنهاد داد تا با استخدام چند نفر از بچه‌های محله با شرط این‌که دوچرخه داشته باشند، از خانه‌ها سفارش بگیرند و برایشان خرید کنند، به ازای هر خرید هم هزار تومان دستمزد دریافت کنند. 🏢 «سپهر! اسم شرکت رو هم بگذاریم سپهر! سعید، پوریا، هادی و رضا! دو روزه دارم به اسم شرکت فکر می‌کنم!» این حرف‌ها را رضا می‌گفت که بالاخره توانست رضایت بچه‌ها را جلب کند! حالا به نظر کسب‌وکار سپهر، آماده راه‌اندازی بود اما بچه‌ها تصمیم گرفتند بیشتر به این مسئله فکر کنند تا حساب شده و دقیق شروع کنند. 📜 صبح روز بعد، وقتی سعید به همراه مادر برای دریافت کارنامه به مدرسه رفته بود، با آقای حیدری روبرو شد. آقای حیدری معلم درس کار و فناوری مدرسه بود، معلمی جوان و خوش‌ذوق که با بچه‌ها مثل برادر کوچک‌ترش برخورد می‌کرد. سعید بارها از ایشان در مورد خلاقیت، ایده پردازی و نوآوری شنیده بود. چند لحظه بعد سعید مقابل دفتر دبیران ایستاد تا آقای حیدری بیرون بیاید. ☝️ _ آقا اجازه؟ + به به، آقا سعید، خوبی؟ - ممنون آقا، میشه یه سؤال بپرسیم؟ + بپرس سعید جان! و سعید شروع کرد به تعریف قصه شرکت «سپهر» و ایده هادی برای راه‌اندازی کسب‌وکار و نظر آقای حیدری در این مورد را پرسید، صحبت‌هایش که تمام شد آقای حیدری شروع به صحبت کرد: « سعید جان واقعاً خوشحالم که تصمیم گرفتید این کار رو انجام بدید، هیچ می‌دونستی این کار شما چه تأثیر خوبی روی اقتصاد کشور می‌گذاره؟ بعضی از کشورها که حالا اقتصاد قوی دارند، با همین کسب‌وکارهای خانگی و کوچک شروع کردند و کم‌کم اون‌ها رو گسترش دادند تا تبدیل شد به کارگاه‌ها و تقویت تولیدات کارگاهی باعث رونق تولید توی اون کشورها شد.».... 🔻 برای خواندن متن کامل ماجرا به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=20876
🏆 اسامی برگزیدگان مسابقه من و مدرسه‌ام | 1️⃣ طلایی‌ها 🎁 مبارک‌تون باشه؛ هدیه نو+جوان به‌زودی به دست‌تون خواهد رسید ⬅️ اگه برگزیده شدین و تا الان آدرس و مشخصات‌تون رو نفرستادین، همین امروز به @alo_nojavan پیام بدین 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
🏆 اسامی برگزیدگان مسابقه من و مدرسه‌ام | 2️⃣ طلایی‌ها 🎁 مبارک‌تون باشه؛ هدیه نو+جوان به‌زودی به دست‌تون خواهد رسید ⬅️ اگه برگزیده شدین و تا الان آدرس و مشخصات‌تون رو نفرستادین، همین امروز به @alo_nojavan پیام بدین 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
🏆 اسامی برگزیدگان مسابقه من و مدرسه‌ام | 1️⃣ نقره‌ای‌ها 🎁 مبارک‌تون باشه؛ هدیه نو+جوان به‌زودی به دست‌تون خواهد رسید ⬅️ اگه برگزیده شدین و تا الان آدرس و مشخصات‌تون رو نفرستادین، همین امروز به @alo_nojavan پیام بدین 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
🏆 اسامی برگزیدگان مسابقه من و مدرسه‌ام | 2️⃣ نقره‌ای‌ها 🎁 مبارک‌تون باشه؛ هدیه نو+جوان به‌زودی به دست‌تون خواهد رسید ⬅️ اگه برگزیده شدین و تا الان آدرس و مشخصات‌تون رو نفرستادین، همین امروز به @alo_nojavan پیام بدین 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
4.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | نماز خوب 💚 از همین حالا عادت کنید که حضور قلب داشته باشید 🧠 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
نو+جوان
📚 | کارستون 3️⃣ کم نیاری بردی 🥴 «ما باختیم، بد هم باختیم! آبرومون هم تو محل رفت! اصلاً...» پوریا با عصبانیت حرف رضا را قطع کرد و از او خواست آن‌قدر غر نزند! بچه‌ها حسابی گرفته بودند، تجربه یک شکست سخت آن‌هم برای کسب‌وکار نوپایشان قابل‌تحمل نبود. 👟 یکی دو هفته از این ماجرا گذشت، سعید بعد از نماز، مشغول بستن بند کفش‌هایش در حیاط مسجد بود که دستی شانه‌اش را لمس کرد. سرش را که بالا آورد آقای حیدری با همان لبخند همیشگی را دید. گفت‌وگوی سعید و آقا معلم گُل کرده بود که آقای حیدری سراغ شرکت «سپهر» را گرفت! سعید هم شروع کرد به تعریف ماجرای آن تلاش و شکست تلخ آخر قصه! 🛵 اما صحبت‌های آقای حیدری انگار موتور سعید را دوباره روشن کرده بود: «ببین سعیدجان! یه پیشنهاد برات دارم، یه نگاهی بیانداز به زندگی‌نامه کارآفرین‌ها، پهلوان‌ها، قهرمان‌ها و اصلاً همه آدم‌های موفق دنیا! یه چیز بین همه شون مشترکِ و اون هم تعداد دفعاتیه که شکست خوردن! همه این آدم‌ها بارها و بارها شکست خوردند اما فرقشون با بقیه آدم‌ها این بوده که بعد شکست کم نیاوردند و دوباره شروع کردند. خب باشه، اصلاً شکست خوردید، دنیا که به آخر نرسیده، دوباره شروع کنید. آقا سعید! کم نیاری بردی...» ✅ آن شب مسیر مسجد تا خانه برای سعید با چرخیدن یک جمله در ذهنش طی شد: «کم نیاری، بردی...» اما قرار بود شب پرهیجان‌تری هم بشود! 🏡 وارد خانه که شد، مریم بدو بدو جلو آمد و از سر ذوق فریاد زد: «یافتم! پیدا کردم!» سعید که تعجب کرده بود پرسید: «چیو پیدا کردی؟» مریم جواب داد: «راه‌حل رو، ببین نیاز نیست دنبال شغل‌های سخت و عجیب غریب بگردیم، می‌تونیم تو خونه بشینیم و... 🔻 برای خواندن متن کامل ماجرا به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=20875
📿 | اختلاف شیعه و سنی ❓ یکی از دوست‌هام حرف‌هایی می‌زنه که باعث اختلاف بین شیعه و سنی میشه، حکم این کارش چیه؟ ✅ در نو+جوان بر اساس فتاوای آیت‌الله خامنه‌ای، به سوالات پرتکرار احکام شما که از طریق @alo_nojavan برای ما بفرستید پاسخ خواهیم داد... 💫 رسانه اختصاصی نوجوانان سایت Khamenei.ir👇🏻 🌱 @Nojavan_Khamenei
نو+جوان
📚 | * کارستون * 4️⃣ در دنیای مشاغل 😯 «هر یک دقیقه حداقل یک‌میلیون تومان!»بچه‌ها تعجب کرده بودند! بهزاد ادامه داد: «خب آره، الآن مثلاً برای ساخت یک موشن‌گرافی برای هر یک دقیقه حدوداً یک‌میلیون تومان می‌گیرند. البته بازار محصولات دیگه فرق می‌کنه، مثلاً پوسترهای خیلی ساده هر کدوم پنجاه‌هزار تومان، یا پوسترهای حرفه‌ای حداقل شش‌صد هزار تومان، یا مثلاً یه طراح لوگوی حرفه‌ای برای هر لوگو حدود یک‌میلیون تومان درآمد داره...» 🌟 این گفت‌وگو برای سعید و گروهش جالب شده بود، آن‌ها رفته بودند سراغ بهزاد چون می‌دانستند کار طراحی پوسترهای مسجد را انجام می‌دهد. سعید و دوستانش به دنبال شغلی بودند که بتوانند در کنار درس و مدرسه به آن بپردازند و حالا بهزاد به پرسش‌های آنان در مورد شغل طراحی مولتی‌مدیا پاسخ می‌داد. 💸 پوریا پرسید: «برای این کار چقدر سرمایه و ابزار و... نیاز است؟!» بهزاد پاسخ داد: «ببین یک لپ‌تاپ یا کامپیوتر لازم داره که خب معمولاً تو خونه همه هست! البته باید سیستمش مناسب باشه، اگر بخواهید یه سیستم با این مشخصات را خریداری کنید بین 13 تا 20 میلیون تومان خرج دارد اما اگر تو خونه داشته باشید و بخواهید ارتقاء بدهید خیلی کمتر. شاید هم سیستم خودتون کارتون رو راه بیندازه.» ✅ هادی که منتظر بود تا سؤالش را بپرسد به‌محض پایان یافتن جمله بهزاد پرسید: «آقا بهزاد بازار کارش چطوره؟ چطور کارمون رو بفروشیم؟ مغازه می‌خواد؟» بهزاد خندید و گفت: «نه بابا خیلی ساده‌ است، فضای مجازی! می‌تونی تو صفحه شخصی خودت نمونه کارهاتو منتشر کنی یا اصلاً یک صفحه ایجاد کنی و از این راه برای خودت تبلیغ کنی، خوبی این کسب‌وکار اینه که هم بازار فروشش و هم ابزار کارش در دسترس است، البته از راه معرفی خودت تو فضای حقیقی هم می‍تونی، معرفی از طریق دوستان، آشنایان، نهادها یا شرکت‌هایی که مشتری این کار هستند.»... 🔻 برای خواندن متن کامل ماجرا به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=20874