eitaa logo
افق حوزه
15.7هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
867 ویدیو
815 فایل
📗 هفته نامه افق حوزه 🔰 فراگیرترین رسانه مکتوب حوزه های علمیه سراسر کشور ارتباط با مسئول کانال: @admin_ofogh1 ✅ سایت www.ofoghhawzah.ir ✅ سروش sapp.ir/ofogh_howzah ✔️ استفاده از مطالب با ذکر منبع، بلامانع است️
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 🔸پاسخ جالب آیت‌الله العظمی بروجردی به سؤال طلاب 🔹مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی یک روز سر درس فرمود: یک عده از طلاب و مبلغین اسلامی مرتب سؤالی از من می‌کنند، امروز می‌خواهم جواب دهم، سؤال می‌کنند ما چه وقت به مقصد می‌رسیم؟ ‌از وقتی‌که طلبه می‌شویم تا چه زمانی باید تلاش و کوشش کنیم تا به نتیجه و مقصد برسیم؟‌ و از کجا بفهمیم که به مقصد رسیده‌ایم یا نه؟ 🔹‌مرحوم حضرت آیت‌الله بروجردی در پاسخ فرمودند: همه محصلین علوم دینی و همه مبلغین و مروجین شریعت نبوی، باید بدانند اگر برای دنیا و رسیدن به زخارف مادی دنیا به حوزه و سلک روحانیت آمده‌اند، هیچ‌گاه به مقصد نمی‌رسند و از اول اشتباه آمده‌اند و باید تغییر مسیر دهند. این راه، راهی نیست که انسان را به مادیات دنیا برساند، مادیات هم انسان را به رشد و پیشرفت واقعی نمی‌رساند؛ اما اگر برای بندگی و عبودیت خدا و انجام‌ وظیفه به این مسیر آمده‌اند بدانند از روز اول که واردشده‌اند، به مقصد رسیده‌اند و هر روزی که می‌گذرد در مقصد سپری می‌شود. 📘 پورتال اطلاع‌رسانی آیةالله‌ العظمی بروجردی‌ 📢 کانال رسمی هفته‌نامه افق حوزه 🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
💠 🔸عالمی که کارگری را افتخار می‌دانست 🔹مرحوم آقای نجفى قوچانى با بیانی شیرین و جذاب به روایت سرگذشتی از خود برای امرار معاش می پردازد و می آورد: در ایامى که مشهد مقدس تحصیل می‌کردم یک‌شب نان نداشتم و از کسى هم قرض گرفتن فراهم نشد با خود گفتم: با یک‌شب، بی‌غذا ماندن آدمى نمی‌میرد و بلکه بیش از این را هم باید طلبه منتظر باشد، رفتم به آسودگى کتاب‌ها را باز کردم و مشغول مطالعه شدم ، ساعت سه نصف شب آخوندى با یک نفر سرباز وارد حجره شدند آن آخوند گفت: این شخص می‌خواهد صیغه عقدی بخواند و من از طرف زن وکیلم و تو هم از طرف این مرد وکیل باش که صیغه را اجرا کنیم، بعد از اجراى صیغه آن مرد یک قِران و نیم نزد آخوند گذاشت و ایشان هم نیم قِران را به ما دادند و رفتند. من هم نیم قِران را بردم نان و خورش گرفتم و آوردم، به حضرت رضا علیه‌السلام عرض کردم که قربان غیرتت گردم یک‌شب را هم نگذاشتى در جوار تو گرسنه باشیم . 🔹صبح رفیقم آمد و از بی‌پولی شکایت کرد. گفتم: اگر طلبه‌ای، بیا مثل طلاب قدیم باشیم. گفت : چه‌کار بکنیم؟ گفتم: برویم به کارگرى. هرکدام سه قران قرض ‍ کردیم و ابزار کارگری گرفتیم و به یک روستایی رفتیم و با اهالی آنجا صحبت کردیم، گفتند: ما فقط روزى به هرکدام یک قران و نیم با مخارج می‌دهیم، ما ناچار راضى شدیم و شروع به کار کردیم. غروب روز دوم دیدیم یکى از طلاب هم‌ولایتی از صبح در جستجوى ما بوده، بعد از خطاب و عتاب زیاد، گفت: من مأمورم که شمارا ببرم. این ننگ و عار است که طلبه کارگری کند. گفتم: خیر ، ننگ نیست ، بلکه این کار پیغمبران و پیشوایان و مایه سرفرازى و افتخار است . 📘 داستان‌های از فقرایی که عالم شدند 📢 کانال رسمی هفته‌نامه افق حوزه 🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
💠 🔸مرحوم ملا عباس تربتی برای تبلیغ به کجا می‌رفت!؟ 🔹مرحوم ملا عباس تربتی در دهه عاشورا در تربت نمی‏ماند، با اینکه مجالس بسیاری در تربت منعقد می‏گشت و اصرار به ماندنش می‏کردند، اما به «کاریزک» روستایی کوچک بود، می‏رفت و می‌گفت: در شهر برای اداره کردن منابر و مجالس به قدر کفایت هستند، ولی در این روستاها کسی نیست. 🔹در مشهد دوستان و مریدان فراوانی داشت که اصرار می‏کردند، مقیم مشهد شود و حاضر بودند برایش زندگی مرفهی درست کنند، خود او هم به سبب مجاورت امام رضا علیه‌السلام و بودن علمای عالی‌مقام که می‏توانست از محضر آن‌ها استفاده کند، مسلماً به این کار مایل بود، اما از لحاظ وظیفه شرعی در خود احساس می‏کرد، حاضر نشد و می‏گفت: در مشهد به‌قدر کافی علما و مبلغان هستند ولی در نواحی تربت مخصوصاً روستاها کسانی که به امور شرعی مردم برسند کمتر حضور دارند. 📘 فضیلت‌های فراموش‌شده 📢 کانال رسمی هفته‌نامه افق حوزه 🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
💠 🔸فقیرنوازی به سبک آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) 🔹حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمود مرعشی نجفی نقل کرده‌اند: پس از رحلت پدرم روزی برای شرکت در جلسه ترحیمی که از طرف مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برگزارشده بود، به تهران رفتم پیش از شرکت در آن جلسه برای استراحت مختصری به دفتر یکی از دوستان رفتم، پس از ورود به دفتر دوستمان، دیدم ایشان شدیداً متأثر است و به من گفت: مطلبی را امروز بایستی برای شما بگویم و آن این است: 🔹مرحوم آقا به‌وسیله من و تنی چند از بازاری‌های تهران، وجوه قابل‌توجهی در اول هرماه حواله می‌فرمود، آن وجوه را من و دوستانم می‌بایست بر اساس فهرستی که آقا قبلاً به ما داده بودند بین فقرا و مستمندان تقسیم می‌کردیم، در آن لیست فقط آدرس منازلی در جنوب شهر تهران و محلات فقیرنشین بود، اما نام صاحبان منازل و اشخاص در آن لیست نبود. مرحوم آقا ما را مکلف فرموده بودند که پول‌ها و وجوهی که می‌فرستادند به آدرس‌های فوق ببریم و بدهیم، اما هیچ‌گاه سؤال نکنیم آنجا منزل کیست و نام صاحب‌منزل چیست، شاید خیلی از صاحبان منزل هم نمی‌دانستند این پول از کجا می‌رسد و از چه کسی حواله شده است، مرحوم آقا ما را قسم داده بودند تا من زنده هستم نباید هیچ‌کس حتی فرزندانم متوجه این موضوع شوند. 🔹همچنین نقل کرده‌اند: این عالم پارسا بسیاری از مواقع دستور می‌داد نابینایان فقیر شهر قم یا اطراف را دعوت به‌صرف شام و یا نهار کنند ولی نگویند از جانب چه کسی است و آن‌وقت خود ایشان به پذیرائی از آن‌ها می‌پرداخت و حتی کفش‌های آن‌ها را جفت می‌کرد و در جلو پایشان می‌گذاشت و آن‌ها می‌رفتند و نمی‌دانستند که میزبانشان چه کسی بود. 📘 مردان علم در میدان عمل 📢 کانال رسمی هفته‌نامه افق حوزه 🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
💠 🔸نصیحت شیخ حسنعلی نخودکی به ملاعلی همدانی 🔹آخوند ملاعلی همدانی از علمای طراز اول همدان، روزی در مشهد، خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی رسید و از ایشان تقاضای موعظه کرد، حاج شیخ حسنعلی در جواب می‌گوید: «مرنج و مرنجان». 🔹مرحوم آخوند ملاعلی همدانی می‌گوید: خب «مرنجان» راحت است، ما کاری می‌کنیم که خودمان را بسازیم و کسی را از خود ناراحت نکنیم، اهانت به کسی نمی‌کنیم، غیبت کسی را نمی‌کنیم و این را می‌شود انجام داد، اما «مرنج» را چکار کنیم؟ کسی به ما بدی می‌کند، غیبتمان را می‌کند، پولمان را می‌خورد، قهراً انسان رنجش پیدا می‌کند، مگر می‌شود چنین چیزی که انسان نرنجد؟ 🔹فرمودند: بله، گفت: چطور؟ فرمود: «خودت را کسی ندان»، عیب کار ما همین‌جا است. ما خودمان را کسی می‌دانیم. به ثروتمان، به علممان، به ریاستمان، به هر چیزی می‌بالیم، لذا هیچ کس جرات ندارد به ما تو بگوید. 📘 موعظه خوبان 📢 کانال رسمی هفته‌نامه افق حوزه 🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
💠 🔸منش عالم شیعی در هدایت سارق 🔹روزى علامه محمدتقی جعفرى به منزلش در خیابان خراسان می‌رفت، که متوجه شد دزدى قالى منزل ایشان را برداشته و می‌برد. دزد را تعقیب کرد و در سراى بوعلى بازار تهران دید که آنجا در حال مظنه کردن قالى است . 🔹لحظه‌ای که دزد قالیچه در مقابل حجره‌ای قصد معامله آن را داشت، استاد پیش رفته و با پیشنهادی به طرفین صاحب حجره و دزد، قالى را می‌خرد. ولى شرط می‌کند که حتما باید خود فروشنده، آن را تا منزل برایش حمل کند، وقتى دزد به درب منزل استاد می‌رسد، پى به اصل قضیه می‌برد، دزد از استاد معذرت می‌خواهد اما استاد بدون آنکه به رویش بیاورد او را از زشتی و قباحت عملش آگاه می‌کند و او را از این عمل، منع می‌کند و می‌گوید من که ندیدم تو از خانه من فرش را دزدیده باشى، من فقط قالى را از تو خریده‌ام و به این صورت او را به راه صواب و هدایت رهنمون ساخت. 📘 موعظه خوبان 📢 کانال رسمی هفته‌نامه افق حوزه 🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
💠 🔸«مفاتيح» اينقدرها هم تعريف ندارد! 🔹مرحوم سلطان‌الواعظين شيرازي (صاحب کتاب شب‌هاي پيشاور) نقل مي‌کند: در ايامي که «مفاتيح‌الجنان» تازه منتشر شده بود، روزي در سرداب سامراء آن را در دست داشتم و زيارت مي‌خواندم. ديديم شيخي با قباي کرباس و عمامه کوچک نشسته و مشغول ذکر است. شيخ از من پرسيد: اين کتاب کيست؟ پاسخ دادم: از محدث قمّي آقاي حاج شيخ عباس است و شروع کردم به تعريف از کتاب. 🔹 شيخ گفت: اين‌قدر هم تعريف ندارد، بي‌خود تعريف مي‌کني! من با ناراحتي گفتم: آقا برخيز و از اينجا برو. کسي که کنار شيخ نشسته بود، دست به پهلويم زد و گفت: مؤدب باش، ايشان خود «محدث قمي» هستند. من برخاستم و با ايشان روبوسي کردم و عذر خواستم و خم شدم تا دستشان را ببوسم، اما آن مرحوم اجازه نداد و خم شد و دست مرا بوسيد و فرمود: شما «سيّد» هستيد. 📘شيخ عباس قمي، مرد تقوا و فضيلت ص 64 👈 سایر حکایت ها 🔸فقیرنوازی به سبک آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) 🔸عالمی که بوسیدن دستش را تاب نیاورد 🔸شهید مدرس پس از نماز صبح به کجا می‌رفت؟! 📢 کانال رسمی هفته‌نامه افق حوزه 🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
💠 🔸بنّایی که واسطه حضرت امیر (ع) و علامه امینی شد 🔹 حجت‌الاسلام سید محمد نوری که در کتابخانه نجف اشرف، ملازم علامه امینی بود، گفته است: علامه امینی می‌فرمود: در یک شب جمعه، زائر حرم حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و مشغول زیارت و دعا بودم، از خدا می‌خواستم به خاطر حضرت امیر علیه‌السلام کتاب «درالسمطین» را که در آن زمان کمیاب بود و در تکمیل مباحث کتاب الغدیر به آن نیاز داشتم، برای من مهیا کند. در این هنگام، یک عرب ساده و بی آلایش برای زیارت حضرت مشرف شد و از حضرت می‌خواست که حاجت او را برآورده کند و گاوش را که مریض بود شفا دهد، یک هفته گذشت ولی کتاب را پیدا نکردم؛ بعد از آن، دوباره برای زیارت مشرف شدم، از حسن اتفاق در وقتی‌که مشغول زیارت بودم، دیدم همان مرد به حرم مشرف شد و از حضرت تشکر کرد که حاجت او را برآورده کرده است. وقتی من کلام آن مرد را شنیدم، محزون شدم، چون دیدم امام، حاجت او را برآورده کرده، ولی حاجت مرا برآورده نکرده است. 🔹 خطاب به حضرت(علیه‌السلام) عرضه داشتم: جواب این مرد را دادی و حاجتش را برآورده کردی! اما من مدتی است به خدا متوسل می‌شوم و شما را شفیع قرار می‌دهم که آن کتاب را برای من مهیا کنید ولی آن کتاب مهیا نشده، آیا من کتاب را برای خودم می‌خواهم، یا به خاطر کتاب شما؟ آنگاه گریه برایم مستولی شد و با حالت ناراحتی از حرم بیرون آمدم، آن شب از ناراحتی چیزی نخوردم و خوابیدم، در عالم خواب دیدم که مشرف به خدمت حضرت امیر(علیه‌السلام) شده‌ام و حضرت در آن حال، به من فرمود: آن مرد، ضعیف الایمان بود و نمی‌توانست صبر کند ولی تو باید صبر داشته باشی. 🔹از خواب بیدار شدم، صبح سر سفره بودم که در زده شد، در را باز کردم، دیدم همسایه‌ای که شغلش بنایی بود، داخل شد و سلام کرد و گفت: من خانه جدیدی خریده‌ام که بزرگ‌تر از این خانه است، بیشتر اثاث خانه را به آنجا منتقل کرده‌ام و این کتاب را در گوشه آن خانه پیدا کردم، خانمم گفت: این کتاب به درد تو نمی‌خورد، آن را به شیخ عبدالحسین امینی هدیه کن، شاید او استفاده کند. من کتاب را گرفتم، غبارش را پاک کردم و دیدم همان کتاب خطی «در السمطین» است که دنبالش بودم. در این هنگام، بر این نعمت، سجده شکر کردم. 📘 علامه امینی جرعه نوش غدیر 📢کانال رسمی هفته‌نامه افق حوزه 🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah 🌐 ofoghhawzah.ir
💠 🔸سرپرست ما حضرت ولیعصر (عج) است 🔹آیت الله شیخ عبدالحسین غروی فرمودند: در آن روزهایی که ما تحت فشار حکومت پهلوی بودیم، روزی رئیس شهربانی وقت به مدرسه فیضیه آمد، طلبه ها دورش جمع شدند، گفت: از تهران دستور آمده که فقط هفت نفر باید معمم باشند. 🔹 بنا شد که این جریان را به اطلاع حاج شیخ عبد الکریم برسانیم. ایشان در آن زمان مریض بودند و در باغی سکونت داشتند. بنده، آقای طالقانی، آقای دانش و یکی دیگر از رفقا را انتخاب کردند که جریان را به اطلاع حاج شیخ برسانیم، چون ایشان رئیس حوزه بودند. قبل از طلوع آفتاب به خیابان ارم آمدیم چون بعد از طلوع آفتاب امکان خروج از مدرسه نبود و به سختی خودمان را به حاج شیخ عبدالکریم رساندیم. 🔹خدمت ایشان عرض کردم: تابستان است و هوا گرم می شود، آیا اجازه می فرمائید که بعضی از رفقا به وطنشان بروند؟ ایشان فرمودند: نه، من اجازه نمی دهم، الان یگانه حوزه اسلامی اینجاست، می خواهید از اینجا هم پراکنده شوید؟! سپس مرحوم حاج شیخ فرمودند: من از اوضاع شما و اوضاع ایران کاملاً مطلعم؛ اما خدا می داند که کاری از دستم بر نمی آید ولی هنگام نماز شب که بیدار می‌شوم همه شما را دعا می کنم. الان سرپرست شما و ما، حضرت ولی عصر (عج) است، شما ارتباطتان را با ایشان محکمتر کنید و بدانید که دشمن شما می رود و شما خواهید مانید. 🔹ما به حوزه برگشتیم و به طلاب گفتیم: آقا اینطور فرمودند. والله این کلام معجزه آسا بود و سبب شد که ما با همه فشارهای پهلوی در قم ماندیم و بر مشکلات صبر کردیم تا اینکه روزی را دیدیم که پهلوی با کمال ذلت از قم رفت. 🔸فقیرنوازی به سبک آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) 🔸عالمی که بوسیدن دستش را تاب نیاورد 🔸شهید مدرس پس از نماز صبح به کجا می‌رفت؟! 📢 کانال رسمی هفته‌نامه افق حوزه 🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah 🌐 ofoghhawzah.ir
💠 🔸«مفاتيح» اينقدرها هم تعريف ندارد! 🔹مرحوم سلطان‌الواعظين شيرازي (صاحب کتاب شب‌هاي پيشاور) نقل مي‌کند: در ايامي که «مفاتيح‌الجنان» تازه منتشر شده بود، روزي در سرداب سامراء آن را در دست داشتم و زيارت مي‌خواندم. ديديم شيخي با قباي کرباس و عمامه کوچک نشسته و مشغول ذکر است. شيخ از من پرسيد: اين کتاب کيست؟ پاسخ دادم: از محدث قمّي آقاي حاج شيخ عباس است و شروع کردم به تعريف از کتاب. 🔹 شيخ گفت: اين‌قدر هم تعريف ندارد، بي‌خود تعريف مي‌کني! من با ناراحتي گفتم: آقا برخيز و از اينجا برو. کسي که کنار شيخ نشسته بود، دست به پهلويم زد و گفت: مؤدب باش، ايشان خود «محدث قمي» هستند. من برخاستم و با ايشان روبوسي کردم و عذر خواستم و خم شدم تا دستشان را ببوسم، اما آن مرحوم اجازه نداد و خم شد و دست مرا بوسيد و فرمود: شما «سيّد» هستيد. 📘شيخ عباس قمي، مرد تقوا و فضيلت ص 64 👈 سایر حکایت ها 🔸فقیرنوازی به سبک آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) 🔸عالمی که بوسیدن دستش را تاب نیاورد 🔸شهید مدرس پس از نماز صبح به کجا می‌رفت؟! 📢 کانال رسمی هفته‌نامه افق حوزه 🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
💠 🔸منش عالم شیعی در هدایت سارق 🔹روزى علامه محمدتقی جعفرى به منزلش در خیابان خراسان می‌رفت، که متوجه شد دزدى قالى منزل ایشان را برداشته و می‌برد. دزد را تعقیب کرد و در سراى بوعلى بازار تهران دید که آنجا در حال مظنه کردن قالى است . 🔹لحظه‌ای که دزد قالیچه در مقابل حجره‌ای قصد معامله آن را داشت، استاد پیش رفته و با پیشنهادی به طرفین صاحب حجره و دزد، قالى را می‌خرد. ولى شرط می‌کند که حتما باید خود فروشنده، آن را تا منزل برایش حمل کند، وقتى دزد به درب منزل استاد می‌رسد، پى به اصل قضیه می‌برد، دزد از استاد معذرت می‌خواهد اما استاد بدون آنکه به رویش بیاورد او را از زشتی و قباحت عملش آگاه می‌کند و او را از این عمل، منع می‌کند و می‌گوید من که ندیدم تو از خانه من فرش را دزدیده باشى، من فقط قالى را از تو خریده‌ام و به این صورت او را به راه صواب و هدایت رهنمون ساخت. 📘 موعظه خوبان 📢 کانال رسمی هفته‌نامه افق حوزه 🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
💠 🔸نصیحت شیخ حسنعلی نخودکی به ملاعلی همدانی 🔹آخوند ملاعلی همدانی از علمای طراز اول همدان، روزی در مشهد، خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی رسید و از ایشان تقاضای موعظه کرد، حاج شیخ حسنعلی در جواب می‌گوید: «مرنج و مرنجان». 🔹مرحوم آخوند ملاعلی همدانی می‌گوید: خب «مرنجان» راحت است، ما کاری می‌کنیم که خودمان را بسازیم و کسی را از خود ناراحت نکنیم، اهانت به کسی نمی‌کنیم، غیبت کسی را نمی‌کنیم و این را می‌شود انجام داد، اما «مرنج» را چکار کنیم؟ کسی به ما بدی می‌کند، غیبتمان را می‌کند، پولمان را می‌خورد، قهراً انسان رنجش پیدا می‌کند، مگر می‌شود چنین چیزی که انسان نرنجد؟ 🔹فرمودند: بله، گفت: چطور؟ فرمود: «خودت را کسی ندان»، عیب کار ما همین‌جا است. ما خودمان را کسی می‌دانیم. به ثروتمان، به علممان، به ریاستمان، به هر چیزی می‌بالیم، لذا هیچ کس جرات ندارد به ما تو بگوید. 📘 موعظه خوبان 📢کانال رسمی هفته‌نامه افق حوزه 🔰https://eitaa.com/joinchat/2004287493Cf5efeeb593