📌 بیقید و شرط
🔸 یاران امام مانند بندهای، گوش به فرمانِ آن حضرت هستند و برای خدمتگزاری حضرت لحظهشماری میکنند. در جهت تامین و رفاه آسایش مردم بسیج میشوند و با فرمان امام، ندا میدهند: هرکسی نیازمند مال است، بیاید.
🔹 یاران امام هرچه امام دستورشان دهد، انجام مىدهند. در برابر فرمان امامشان از کنیز زرخرید، مطیعترند. «وَ هُمْ اَطْوَعُ مِنَ الاَْمَةِ لِسَیِّدِها... آنها در برابر فرمان امامشان از بردهٔ مطیع، مطیعترند.»*۱
🔆 به تعبیر امروزه آنان در برابر قرائت امام زمان از خود قرائتى جدا ندارند. بر روی حرف امام حرفی نمیزنند و چرا و اگر و اما نمیآورند. حواسمان باشد امروز ولیّ فقیه نائب امام زمان است و اطاعت از او خواست امام و امتحان ما.
🔻 آیا اگر در فتنهها و روزگار آمیختگی حق و باطل از نائب امام تبعیت نکنیم با آنان که مسلم بن عقیل را تنها گذاشتند، فرقی میکنیم؟
📚 ۱. بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۰۸
#ویژگی_یاران_امام_زمان_عج
⚜ @p_Mahdavi
|برای تعجیل درفرج بسیار دعاڪنید!
که فرج من،فرج وگشایش کارشماست|
⚜ @p_Mahdavi
⚠️ #تلنگرانه
فعالیت ڪࢪدن تو فضاے مجازی 📲
و پاڪ موندن در اون، تقوای دو چندانے میخواد👌
یادمون نره که گاهی با گناه به اندازه یک ڪلیڪ فاصله داریم🤭
دࢪ روزِ حساب:
تموم این سایتها🌏
تموم ڪلیڪها،〽️
یاهو مسنجرها،♏️
آیدیها،🆔
چتروم ها 💤
به حرف میان و بر ڪارهامون گواهے میدن⚡️
نکنه شرمنده بشیم🥀
گاهے روی مانیتوࢪ ڪامپیوتر بچسبونیم؛🖥
ورود شیطان ممنوع⛔️
#حرفخودمونی #ماه_شعبان
⚜ @p_Mahdavi
➰🍁دعای سلامتی امام زمان عج🍁➰
اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ ✨
صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه ✨
في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة✨
وَلِيّاً وَحافِظاً ✨وَقائِداً وَناصِراً ✨وَدَليلاً وَعَيْنا ✨
حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً✨ وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا✨
#دعا_فرج_سلامتی
⚜ @p_Mahdavi
💎الدُّنیا سَمٌّ یأَکُلُهُ مَنْ لایَعْرِفُه .
💎دنیا, زهرى کشنده است هر که نشناسدش آن را مى خورد.
📚(غرر الحکم , ج 1 ص 69 ح 1452
⚜ @p_Mahdavi
✨❤️✨
🌼 گلها همه با اذن تو بـرخواستهاند
🌼 از بهر ظهور تو خود آراســتهاند
🌼 مردم همه در لحظه تحویل بی شک
🌼 اول فرج تو از خدا خواستهاند
⚜ @p_Mahdavi
استاد عالی1556019735_امامزمانعالی(1).mp3
زمان:
حجم:
14.71M
🔊 کارهای امام زمان عج در زمان غیبت
⚜ @p_Mahdavi
هدایت شده از قاصدک
⭕️😱روشی که باعث می شود بیماری های #ویروسی نگیرید😱👇🛑
نکاتی که اگر رعایت بشه ویروس ها برشما اثر ندارند🤯😲👇
https://eitaa.com/joinchat/3342336Cd8f4ee6c99
من این روش را امتحان کردم اصلا بیماری ویروسی نگرفتم😳👆
به ارزش بیمار نشدن میارزه⛑👆
داستانی که نگاه شما را به قیامت عوض خواهد کرد
✅ بعضیها فکر میکنن که بهشت رو فقط میشه در مسجد و بر سر سجاده بدست آورد، در حالی که با خواندن این داستان خواهید فهمید که راههای نزدیکتر دیگری برای رسیدن به خدا هست که از آن غافلیم،
🔲 این داستان را «ابن جوزی» نقل میکند که:
در بلخ مردی علوی (از سادات منتسب به امیرالمؤمنین علی ع) زندگی میکرد تا اینکه بیمار شد و بعد از دنیا رفت.
همسرش گفت: با دخترانم به سمرقند رفتم، تا مردم کمتر ما را سرزنش کنند و در سرمای شدید وارد این شهر شدم و دخترانم را به مسجد بردم و خودم برای تهیّه چیزی بیرون آمدم.
دیدم مردم در اطراف شیخی اجتماع کرده اند، پرسیدم: او کیست؟ گفتند: شیخ شهر است. من نیز نزد او رفتم و حال و روزم را شرح دادم ولی او گفت: دلیلی بر سیادتت بیاور؟ و توجّهی به من نکرد و من هم به مسجد بازگشتم.
در راه پیر مردی را در مغازهای دیدم که تعدادی در اطرافش جمعاند،
پرسیدم: او کیست؟ گفتند: او شخصی مجوسی است،
با خود گفتم: نزد او بروم شاید فرجی شود؟ لذا نزد وی رفته و جریان را شرح دادم.
او خادم را صدا زد و گفت: برو و همسرم را خبر کن، تا به اینجا بیاید،
پس از چند لحظه بانویی با چند کنیز بیرون آمد. شوهرش به او گفت: با این زن به فلان مسجد برو و دخترانش را به خانه بیاور؟
سیده میگوید: همراه این زن به منزل او آمدیم و جایی را در خانهاش به ما اختصاص داد و به حمام برد و لباسهای فاخر بر ما پوشاند
و انواع خوراکها را به ما داد و آن شب را به راحتی سپری کردیم.
در نیمه های شب شیخ مسلمان شهر در خواب دید، قیامت برپاست و پرچم پیامبر(ص) بر بالای سرش بلند شد.
در آنجا قصری سبز را دید و پرسید: این قصر از آن کیست؟ پیامبر(ص)فرمود: از آن یک مسلمان است. شیخ جلو میرود و پیامبر(ص) از او روی میگرداند
عرض میکند: یا رسول اللَّه(ص) من مسلمانم چرا از من اعراض میکنی؟ فرمود: دلیل بیاور که مسلمانی؟ شیخ سرگردان شد، و نتوانست چیزی بگوید.
پیامبر(ص)فرمود: فراموش کردی، آن کلامی را که به آن زن علوی گفتی؟ این قصر از آن آن مردی است که این زن در خانه او ساکن شده؟
در این موقع شیخ از خواب بیدار شد و بر سر و صورت خود میزد و میگریست. آنگاه خود و غلامانش برای یافتن زن علوی در سطح شهر به تجسّس پرداختند، تا اینکه فهمیدند، او در خانه یک مجوسی است.
شیخ نزد مجوسی رفت و تقاضای دیدن وی را نمود، مجوسی گفت: نمیگذارم او را ببینی؟ شیخ گفت: میخواهم این هزار دینار را به او بدهم.
گفت: نه، اگر صد هزار دینار هم بدهی نمیپذیرم. وقتی اصرار شیخ را دید، گفت: همان خوابی را که دیشب تو دیدهای من هم دیدهام من رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که فرمود: این قصر منزل آینده تو است.
سوگند به خدا من و همه اهل خانه به دست او مسلمان شده ایم
📕 إرشاد القلوب إلی الصواب، ج2، ص: ۴۴۵
⚜ @p_Mahdavi