📜 تشرف سيد بحرالعلوم در مسجد سهله
☑️ عالم جليل آخوند ملا زين العابدين سلماسی (ره) فرمود:
▪️ روزی در مجلس درس فخر الشيعه، آية اللّه علامه بحر العلوم (ره) در نجف اشرف نشسته بوديم، كه عالم محقق جناب ميرزا ابوالقاسم قمی -صاحب كتاب قوانين - برای زيارت علامه وارد شدند.
آن سـال، سـالی بود كه ميرزا از ايران برای زيارت ائمه عراق (ع) و حج بيت اللّه الحرام آمده بودند.
كسانی كه در مجلس درس حضور داشتند كه بيشتر از صد نفر بودند، متفرق شدند.
فقط من با سه نفر از خواص اصحاب علامه، كه در درجات عالی صلاح و ورع و اجتهاد بودند، مانديم.
محقق قمی رو به سيد كرد و گفت:
شما به مقامات جسمانی (به خاطر سيادت) و روحانی و قرب ظـاهـری (مـجـاورت حـرم مـطـهـر اميرالمؤمنين (ع)) و باطنی رسيدهايد. پس از آن نعمتهای نامتناهی، چيزی به ما تصدق فرماييد.
▪️ سـيد بدون تامل فرمود:
▫️ شب گذشته يا دو شب قبل [ترديد از ناقل قضيه است] برای خواندن نماز شـب بـه مسجد كوفه رفته بودم. با اين قصد، كه صبح اول وقت به نجف اشرف برگردم، تا درسها تعطيل نشود. [سالهای زيادی عادت علامه همين بود.]
وقـتـی از مـسـجـد بـيرون آمدم، در دلم برای رفتن به مسجد سهله شوقی افتاد، اما خود را از آن مـنـصـرف كردم، از ترس اين كه به نجف اشرف نرسم، ولی لحظه به لحظه شوقم زيادتر می شد و قلبم به آن جا تمايل پيدا می كرد.
در هـمـان حـالـت ترديد بودم كه ناگاه بادی وزيد و غباری برخاست و مرا به طرف مسجد سهله حركت داد.
خيلی نگذشت كه خود را كنار در مسجد سهله ديدم. داخل مسجد شدم، ديدم خالی از زوار و مترددين است جز آن كه شخصی جليل القدر مشغول مناجات با خدای قاضی الحاجات است آن هـم با جملاتی كه قلب را منقلب و چشم را گريان می كرد.
حالم دگرگون و دلم از جا كنده شد و زانوهايم مرتعش و اشكم از شنيدن آن جملات جاری شد.
جملاتی بود، كه هرگز به گوشم نـخـورده و چشمم نديده بود، لذا فهميدم كه مناجات كننده، آن كلمات را نه آن كه از محفوظات خود بخواند، بلكه آنها را انشاء میكند.
در مـكان خود ايستادم و گوش میدادم و از آنها لذت میبردم، تا از مناجات فارغ شد.
آنگاه رو به من كرد و به زبان فارسی فرمود:
🔸 مهدی بيا.
▫️ پيش رفتم و ايستادم.
دوباره فرمود كه پيش روم.
باز اندكی رفتم و توقف نمودم.
برای بار سوم دستور به جلو رفتن داد و فرمود:
🔸 ادب در امتثال است.
[يعنی تا هر جا كه گفتم بيا. نه آن كه به خاطر رعايت ادب توقف كنی.]
▫️ من هم پيش رفتم تا جايی رسيدم كه دست ايشان به من و دست من به آن جناب میرسيد.
ايشان مطلبی را فرمود.
🔘 آخـوند ملا زين العابدين سلماسی میگويد:
▪️ وقتی صحبت علامه (ره) به اين جا رسيد، يك باره از سخن گفتن دست كشيد و ادامه نداد و شروع به جواب دادن محقق قمی راجع به سؤالی كه قبلا ايشان پرسيده بود كرد.
آن سؤال اين بود، كه چرا علامه با آن همه علم و استعداد زيادی كه دارند، تـالـيفاتشان كم است.
ايشان هم برای اين مساله دلايلی را بيان كردند، اما ميرزای قمی دوباره آن صحبت حضرت با علامه را سؤال نمود.
سيد بحرالعلوم (ره) با دست خود اشاره كرد كه از اسرار مكتومه است.
⬅ «برکات حضرت ولی عصر (عج)» اثر سید جواد معلم
🏷 #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه
#تشرف
#مسجد_سهله
⚜@p_Mahdavi
2.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😭گاهی خدا از طریق موانعی...
⚜@p_Mahdavi
💐 یا صاحب الزمان
🌸 غرق شوم کاش به دریای تو
🌼 سر بنهم زیر قدم های تو
🌸 کاش بیایی و فدایت شوم
🌼 جان به فدای قد رعنای تو
#اشعار_نورانی
⚜@p_Mahdavi
6.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گاهی یک منبر کوتاه، میتونه اینقدر عمیق هر کسی رو به فکر وادار کنه...
التماس دعا
🎤شیخ اسماعیل #رمضانی
⚜@p_Mahdavi
8.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چرا باید وضو گرفت و خوابید؟
🔹شیخ حسین #انصاریان
⚜@p_Mahdavi
#أین_بقیة_الله
معمارِ دلهامان❤️
بیـا ویرانـہ را تعمیـر ڪـن
این قصـہ مجهول را
با مقدمٺ تفسیـر ڪـن🌷
#السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان💚
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
⚜@p_Mahdavi
9.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ «دیدار امام زمان»
👤 استاد #پناهیان
🔅 بعضی از منتظران محب و معتقد تمام گریههاشون برای اینه که امام زمان رو ببینن، به ظهور و غربتش کاری ندارن...
⚜@p_Mahdavi
1.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اندر حکایات حاج آقا موسوی واعظ 😂
💵رزق بدون حساب
⚜@p_Mahdavi
ثبتنام دوره آموزش مقدماتی نقدوبررسی یوگا
👨🏫 مدرس: استاد عرب مدیر گروه علمی نقد عرفانهای کاذب معاونت تبلیغ حوزه علمیه قم
🌸لینک ثبت نام:👇👇👇
🌐https://survey.porsline.ir/s/lu9LYcxs
💳هزینه ثبت نام : ۱۰۰هزار تومان
✍️پس از تکمیل ثبت نام و واریز وجه،
فیش واریزی و کد ملی خود را را برای آیدی زیر ارسال کنید.
@raherahaei
کانال اطلاع رسانی آموزشگاه سراب حقیقت
«دوره های آموزش تخصصی ادیان و فرق»
https://eitaa.com/academy_sarab
🌹 مکاشفه مرحوم آيت الله شمس آبادي دربارة لزوم احترام به أموات
⚜️ آیت الله مبشرکاشانی:
اوائل انقلاب همراه با آيت الله حاج شيخ ابوالفضل خوانساري نجفي در شهر خوانسار در روستاي سنگ شير، منزل پدري مرحوم حجت الاسلام و المسلمين سيّد حسين ميرصانعي مهمان بوديم، مرحوم آيت الله خوانساري فرمودند: من ميخواهم به مزار پدرم (حاج شيخ احمد خوانساري) بروم و فاتحه بخوانم، قبر پدر معظم له در کنار جاده (خيابان) قرار داشت او را همراهي کرديم و بر سر قبر و مزار او رفتيم، هنگام خواندن فاتحه فرمود: بهتر است بنشينيم و فاتحه بخوانيم زيرا سالها قبل به اتفاق آيت الله شمسآبادي(ره) اينجا آمديم تا براي پدرم فاتحه بخوانيم، آيت الله شمس آبادي پدرم را ميشناخت و به او علاقهمند بود، وقتي مشغول خواندن فاتحه شدیم ناگاه آقای شمس آبادی گفت: روی چشم و نشست، پس از خواندن فاتحه گفت: در حال خواندن فاتحه بودم ديدم پدرت (مرحوم حاج شيخ احمد پدر مرحوم آيت الله حاج شيخ ابوالفضل خوانساري) آمد و گفت: حالا که به سراغ من آمدهاي و فاتحه ميخواني بهتر است بنشينيد و نشسته فاتحه بخوانيد، گفتم: حتماً، روي چشم و نشستم. چنانچه به خاطر دارم مرحوم شمس آبادي پاي خود را از نعلين (کفش) خود خارج کرده و با احترام کنار قبر آن مرحوم نشست و مشغول خواندن فاتحه شد.
مرحوم آيت الله حاج شيخ ابوالفضل خوانساري از دوستان صميمي و تنگاتنگ آيت الله شمس آبادي بود و در مورد وي فرمود: آقاي شمس آبادي از نظر معنوي داراي حالات معنوي و مکاشفات کثيره بود.خود آيت الله خوانساري نيز در اواخر عمرش که در منزل بستري بود در حال کشف گاهي بعضی از حضرات معصومين (عليه السلام) را مشاهده ميکرد.
[ناگفته نماند که آيت الله ابوالفضل خوانساري، حدود يک سال در خدمت مرحوم آيت الله سيد علي آقا قاضي تلمّذ نموده بود]
#خاطرات
📚 سردلبران
⚜@p_Mahdavi