eitaa logo
دانستنی های مهدوی
23.7هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
6.9هزار ویدیو
83 فایل
✳️برای رزرو تبلیغات در مجموعه اَسرا بر روی لینک زیر کلیک کنید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2186347655C6187e57a27
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ مهریه حضرت فاطمه زهرا (س): شفاعت گناهکاران امت ✅ احمد بن یوسف دمشقی در کتاب خویشتن به نام اخبار الاول و آثار الاول می‌گوید: ▫️ «در خبر وارد شده، زمانی که پدر بزرگوارش او (حضرت فاطمه (س)) را به شوهر داده و مالی اندک را به عنوان صداق تعیین فرموده عرض کرد: 🔸 ای رسول خدا دختران مردم نیز شوهر کرده و مقدار کمی به عنوان صداق برایشان تعیین می‌گردد، پس فرق بین من و آنان چیست؟ امیدوار و خواهانم که مهریه را به علی (ع) برگردانی و از خدای تعالی بخواهید که مهریه مرا شفاعت گناهکاران از امت تو قرار دهد. ▫️ پس جبرئیل نازل شد و با وی کاغذ کوچکی از حریر بود که در آن نوشته شده بود: 🔹 خدای تعالی مهریه فاطمه را شفاعت گناهکاران از امت پدرش قرار داده. ▫️ و به همین علت زمانی که ایشان در حال احتضار بودند وصیت فرمودند که آن کاغذ کوچک را روی سینه‌شان در زیر کفن قرار دهند. این وصیت عمل شد و فاطمه زهرا (س) فرمودند: 🔸 به هنگامی که در قیامت برانگیخته شدم این کاغذ را به دست می‌گیرم و از گناهکاران امت پدرم شفاعت می‌کنم.» (۱) ⬅️ سیره معصومان، ج‌۲، ص: ۵۴ (۱). فاطمه الزهراء، از ولادت تا شهادت/ ص ۱۶۰ ⚜@p_Mahdavi
4.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ «فقط تو بخواه» 🔺 اگه ما امامون رو یک امام حی و حاضر میدونستیم اصلا جرأت گناه کردن داشتیم؟!... ⚜@p_Mahdavi
✍در محضر آیت الله : راه خلاصی از گرفتاری ها منحصر است به دعا در خلوت برای فرج ولیعصر (عج)، نه دعای همیشگی و لقلقه زبان بلکه دعا با خلوص و صدق نیت! ⚜@p_Mahdavi
💚 سر【فدای】قدمت ای مَه کنعانی من قَدَمی ‌رنجه ‌کن ای‌ دوست ‌به【‌مهمانی】من عمرمان رفت به 【تکرار】نبودن هایت غیبتت ‌سخت ‌شد از دست‌【مسلمانی】من 😞 @p_Mahdavi
🔴 مظلومیّت مهدویّت و دلهای رمیده 🌕 مَثَل حضرت مهدی عجل الله فرجه، در این زمان، مَثَل حضرت نوح علیه‌السلام است؛ که هرچه بیشتر دعوت کند، مردم بیشتر فرار می‌کنند و به سمت غیرمعصوم می‌شتابند؛ اینجاست که امام صادق صلوات الله علیه می‌فرمایند: «یخرج بعد أیاس و حتی یقول الناس لا مهدی» او هنگامی ظهور می‌کند که مردم دیگر نومید شوند و بگویند: مهدی (عجل الله فرجه) نیست!! 🌕 و در روایتی دیگر فرمودند: همانا به خدا كه امام شما سالهاى سال از روزگار اين جهان غايب شود و هر آينه شما در فشار آزمايش قرار گيريد تا آنجا كه بگويند: امام مُرد، كشته شد، به كدام درّه افتاد؛ ولى ديدۀ اهل ايمان بر او اشك بارد، و شما مانند كشتی هاى گرفتار امواج دريا متزلزل و سرنگون شويد، و نجات و خلاصى نيست، جز براى كسى كه خداوند از او(در عالم ذر)، پيمان گرفته و ايمان را در دلش ثبت كرده و به وسيلهٔ روحى از جانب خود تقويتش نموده. 📚يوم الخلاص، ج ۱ ص ۳۷۳/کمال الدين، ج ۲، ص ۳۴۷ ⚜@p_Mahdavi
دل ز داغ غم تو ای دوست رها خواهم کرد گره از مشکل دیدار تو وا خواهم کرد در دلم نیست به جز شوق نگاهت لبریز گر که فیضم بدهی رو به خدا خواهم کرد ز طفولی به رهت مست و هوادار شدم بعدِ لطف تو دگر عهد وفا خواهم کرد من جفا دیده ی دورانم و دل خون شده ام با همین جور و جفا بین که چها خواهم کرد نادم از کرده ی خود شرم و حیا بنموده تا شود عفو کنون رو به شما خواهم کرد @p_Mahdavi
🌱شب نیست که آهم به ثریا نرسد... از چشم ترم آب به دریا نرسد... 🌱می‌میرم از این لحظه که آیا روزی دیدار به دیدار رسد یا نرسد.... تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌟شبتون‌مهدوی🌙 ⚜@p_Mahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠حدیث 🔸 امام صادق علیه السلام : سوگند به خداوند، آن رویدادی که منتظر آن هستید، پدید نخواهد آمد تا از یکدیگر مشخص شوید و مورد امتحان قرار گیرید. خداوند می فرماید: آیا چنین پنداشته اید که تنها با ادعای ایمان وارد بهشت خواهید شد، در حالی که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخص نساخته است؟ (آل عمران/142) 📚 قرب الاسناد/ص162 ⚜@p_Mahdavi
3.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌ما از غیبت کبری امام زمان تا ۴۰۰ سال فقط حفظ حدیث می‌کردیم... ♥️ استاد@p_Mahdavi
✨﷽✨ ✅عاقبت آزارِ منتظران ✍مردی از اهل سنّت سامره، که نام او مصطفی الحمود بود، از خادمان حرم بود که کاری جز اذیت و آزار زائران و گرفتن مال آنها با هر حُقه ای، نداشت و اکثر اوقات در سرداب مقدس بود، در آن مکان کوچک که پشت قسمت ناصر عباسی است و اغلب زیارات مربوط را حفظ داشت و هر کس داخل میشد در آن مکان شریف و شروع می کرد انجام زیارت، او که از خباثت چیزی کم نداشت، آن شخص زائر را از حالت زیارت و حضور قلب می انداخت و مدام زائر را متوجه توهین ها و مزخرفات خود می نمود 💥شبی در خواب، حضرت حجت علیه السلام را دید که به او میفرماید: تا کی زائران مرا می آزاری و نمیگذاری زیارت بخوانند؟ تو را چه به مداخله در این کار؟ بگذار ایشان را (راحت باشند) و آنچه میگویند. سپس بیدار شد در حالتی که هر دو گوشش را خداوند کر نمود پس از آن دیگر چیزی نشنید و زائران از (شرّ) او راحت شدند و این چنین بود تا آنکه فوت کرد. 📚 کتاب نجم الثاقب، 473 ⚜@p_Mahdavi
🕌 آماده شدن مقدمات زیارت کربلا بدون داشتن پول و گذرنامه ☑️ شهید محراب و معلّم اخلاق، مرحوم آیت اللّه دستغیب تشرّف زیر را که از زبان بنده برگزیده خدا، مرحوم فشندی تهرانی شنیده اند، در کتاب «داستان‌های شگفت» خود آورده اند: ▫️ قریب بیست سال قبل, شب جمعه بود. با آقا سید باقر خیاط و جمعی رفتیم مسجد جمکران. 🌌 همه خوابیدند و من بیدار بودم و فقط پیر مردی بیدار بود و شمعی در پشت بام روشن کرده بود و دعا می‌خواند و من مشغول به نماز شب بودم؛ ✨ ناگاه دیدم هوا روشن شد. با خود گفتم ماه طلوع نموده. هرچند نگاه کردم ماه را ندیدم. یک مرتبه دیدم به فاصلۀ پانصدمتر زیر یک درختی یک سید بزرگواری ایستاده و این نور از آن آقاست. به آن پیرمرد گفتم: 🔹 شما کنار آن درخت سیدی را می‌بینی‌؟ ▫️ گفت: 🔸 هوا تاریک است چیزی دیده نمی‌شود. خوابت می‌آید؛ برو بگیر بخواب. ▫️ دانستم که آن شخص نمی‌بیند. من به آن آقا گفتم: 🔹 آقا من می‌خواهم بروم کربلا؛ نه پول دارم نه گذرنامه. اگر تا صبح پنجشنبۀ آینده گذرنامه با پول تهیه شد، می‌دانم امام زمان (عج) هستید و اِلّا یکی از سادات می‌باشید. 🌌 ناگاه دیدم آن آقا نیست و هوا تاریک شد. صبح به رفقا گفتم و داستان را بیان نمودم. بعضیها مرا مسخره نمودند. ⏳ گذشت تا روز چهارشنبه صبح زود، در میدان فوزیه برای کاری آمده بودم و منزل دروازه شمیران بود. کنار دیواری ایستاده بودم و باران می‌آمد. پیرمردی آمد نزد من. او را نمی‌شناختم گفت: 🔸 حاج محمدعلی مایل هستی کربلا بروی؟ ▫️ گفتم: 🔹 خیلی مایلم ولی نه پول دارم و نه گذرنامه. ▫️ گفت: 🔸 شما ده عدد عکس با دو عدد رونوشت سجل را بیاورید. ▫️ گفتم: 🔹 عیالم را می‌خواهم ببرم. ▫️ گفت: 🔸 مانعی ندارد. ▫️ بعد به فوریت رفتم منزل؛ عکس و رونوشت شناسنامه را موجود داشتم و آوردم. گفت: 🔸 فردا صبح همین‌وقت بیایید اینجا. ▫️ فردا صبح رفتم همان محل. آن پیرمرد آمد گذرنامه را با ویزای عراقی به ضمیمۀ پنجهزار تومان به من داد و رفت و بعداً هم او را ندیدم. رفتم منزل آقا سیدباقر، ختم صلوات داشتند. بعضی از رفقا از راه مسخره گفتند: 🔸 گذرنامه را گرفتی‌؟ ▫️ گفتم: 🔹 بلی ▫️ و گذرنامه را با پنج هزار تومان نزد آنها گذاردم. 🗓 تاریخ گذرنامه را خواندند و دیدند روز چهارشنبه است. شروع به گریه نمودند و گفتند که ما این سعادت را نداریم. ⬅️ داستانهای شگفت جلد ۱ (صفحه ۲۴۸) 🏷 @p_Mahdavi