#معرفی_استاد
💢 درسگفتار؛ الگوهای دانشگاه در جهان معاصر
👤 دکتر رضا ماحوزی
دانشیار فلسفه موسسه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم
ℹ️ @paad_ir
#گزارش_تصویری
💢 درسگفتار؛ الگوهای دانشگاه در جهان معاصر
🔻 روز اول دوره | ۱۴ تیر ۱۴۰۲ | الگوی دانشگاه آلمانی و زمینههای پدیدآیی آن
✔️ برآمدن دولت بومی و ریشههای دولتی شدن دانشگاه
✔️ تداوم خط روشنگری فرانسوی و آلمانی در دانشگاه برلین
✔️ سهم رمانتیسم در دانشگاه برلین
✔️ قرن فلسفه در منظومه دانش
✔️ صدور نظامی انقلاب کبیر فرانسه به پروس و واکنشهای آلمانی علیه آن
✔️ آکادمیهای سلطنتی و ایفای نقشی تاریخی در دانشگاه آلمانی
✔️ ساختار داخلی دانشگاه آلمانی؛ در میانه آموزش و پژوهش
✔️ بیلدونگ و پرورش نفس در دانشگاه آلمانی
✔️ استقلال دانشگاه آلمانی در زمینه مداخلات کنترلگرایانه دولت
#درسگفتار
#دوره_تابستان_۱۴۰۲
#الگوهای_دانشگاه_در_جهان_معاصر
ℹ️ @Paad_ir
#گزارش_تصویری
💢 درسگفتار؛ الگوهای دانشگاه در جهان معاصر
🔻 روز دوم دوره | ۲۱ تیر ۱۴۰۲
بخش اول؛ الگوی دانشگاههای مدرن فرانسوی
✔️ از انقلاب فرانسه تا شروع اصلاحات ناپلئونی در ۱۸۰۸
✔️ اکولهای فنی و دولتی شدن آموزش در دوره نخست
✔️ اصلاحات آموزش عالی در جمهوری سوم (۱۸۷۱)؛ حرکت به سوی الگوی برلینی با چاشنی ناسیونالیسم در دوره دوم
✔️ جنبش دانشجویی ۱۹۶۸ و باز شدن درهای دانشگاه؛ شروع اصلاحات در دوره سوم
بخش دوم؛ الگوی دانشگاههای کلاسیک و مدرن انگلیسی
✔️ از آکسفورد و کمبریج قدیم تا آکسفورد و کمبریج قرن نوزدهم؛ بازتولید بریتانیای کبیر در دانشگاهها
✔️ حرکت به سوی دانشگاه برلینی در پایان قرن نوزدهم
✔️ دانشگاهها و لیبرالیسم اقتصادی و فرهنگی آمریکا در نیمه دوم قرن بیستم
#درسگفتار
#دوره_تابستان_۱۴۰۲
#الگوهای_دانشگاه_در_جهان_معاصر
ℹ️ @Paad_ir
#گزارش_تصویری
💢 درسگفتار؛ الگوهای دانشگاه در جهان معاصر
🔻 روز سوم دوره | ۲۸ تیر ۱۴۰۲
بخش اول؛ الگوی دانشگاه آمریکایی
✔️ از میراث انگلیسی تا توجه به دانشگاههای پژوهشمحور آلمانی در پایان قرن نوزدهم
✔️ جنگ جهانی اول و توسعه صنعتی آمریکا
✔️ تولد الگوی دانشگاه آمریکایی در آستانه جنگ جهانی دوم
✔️ دموکراسی و آزادی در برنامه تربیتی آموزش عمومی و عالی آمریکا
✔️ خیرین ایالتی و تولد کالجهای صنعتی در ابتدای قرن بیستم
✔️ جنگ سرد و تلاش دانشگاههای آمریکایی برای غلبه بر کمونیسم جهانی؛ از اصل ۴ ترومن تا ایده فشار بزرگ
✔️ تحرک دانشجویی و استادی در آموزش عالی آمریکایی
✔️ حیات دانشجویی و ایده رهبری خلاقانه
بخش دوم؛ آموزش عالی ایران در سده اخیر
✔️ از نگاه به فرانسه تا گردش ناتمام به سوی آلمان
✔️ معرکه ایدئولوژیها در دهههای بیست و سی آموزش عمومی و عالی ایران
✔️ پیش به سوی آمریکایی شدن آموزش عالی در دهه ۴۰
✔️ تلاش آرام و بی سروصدا برای خروج از سیطره آمریکایی بودن در دهه ۵۰
✔️ دانشگاهها در کشاکش انقلاب سیاسی و انقلاب فرهنگی
✔️ بازگشت بی سروصدا به آمریکایی شدن آموزش عالی
#درسگفتار
#دوره_تابستان_۱۴۰۲
#الگوهای_دانشگاه_در_جهان_معاصر
ℹ️ @Paad_ir
💢 درآمدی بر ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب
🔻بخش اول | ایده یاسپرس
✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید.
✅ صفحهی مربوط به گزارش این بخش، از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
ℹ️ @Paad_ir 👇
| پاد |
💢 درآمدی بر ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب 🔻بخش اول | ایده یاسپرس ✅ برای خرید و دریافت کلیهی
🔻بخش اول | در دانشگاه وضع انسانیمان را از دست دادهایم
گزیدههایی از سخنرانی سیدعلی متولیامامی، مسئول گروه مطالعات نهاد علم موسسه علم و سیاست اشراق پیرامون ایده کارل یاسپرس
🔹یاسپرس یک فیلسوف و روانشناس آلمانی در قرن بیستم است که از ابتدا رویکردی آزادیخواهانه و استقلالطلبانه اتخاذ میکند و توجه بسیار ویژهای به این مسئله دارد که هر شخص در دانشگاه، آزادی آکادمیک داشته باشد. این رویکرد در زمان حکومت نازیها بر آلمان، یاسپرس را در تقابل با نگاههای آنها قرار میدهد و در آن دوره او از دانشگاه طرد میشود.
🔸او یک فیلسوف و متاثر از کییرکگور و سنت اگزیستانسیالیسم است، بنابراین به طور طبیعی آرای یاسپرس را باید در ضمن فلسفه او مطالعه کرد.
🔹یاسپرس در کتابش با نام "ایده دانشگاه" نوشته است «علم بدون ارجاع به کل هستی معنای خویش را از دست میدهد. از سوی دیگر اگر چنین ارجاعی وجود داشته باشد، حتی تخصصیترین و جزئیترین شاخههای علم هم بامعنا و سرزنده میشوند» یعنی اگر ما بخواهیم بپرسیم که چطور دانشگاه زنده خواهد بود و اساسا وجود خواهد داشت، یاسپرس میگوید در ارجاع به وحدتی که در عالم وجود دارد و دانشمند اگرچه در پیگیری از جزئیات، کار علمیاش را پیش میبرد اما همواره در ارجاع به آن وحدت، آن جزئیات معنا پیدا میکنند.
🔸اینجا درواقع یاسپرس در یک معنای عام اشاره میکند که اگر شما میخواهید جهان را توضیح دهید، باید در ارجاع به وحدت آن را توضیح دهید. انسان نیاز دارد که جهان را در ارجاع به وحدت توضیح دهد، وگرنه جهان متکثر که معنی ندارد و چنین جهانی برای انسان ناامن است. پس انسان همیشه در تلاش برای امنکردن جهان برای زندگی خودش است و این کار را با توضیحدادن و معنادارکردن جهان انجام میدهد. این وجه معنابخشی علم است. علم وجه کاربردی و کارکردی هم دارد.
🔹پس ما باید به مواجهه با این کثرت برویم و وقتی ناامنی را تجربه کردیم و در وجود ما رسوخ کرد، لحظهای است که انسان ناگهان به خودش میآید و در مقام حضور یا تفکر وجود یا اندیشیدن به وجود قرار میگیرد. آن لحظه به عقیده یاسپرس، لحظهای نیست که شما بتوانید آن را عمومی کنید، چون لحظهای شخصی است.
🔸این تجربه آنجایی که در مقام تاسیس قرار میگیرد، یک انقلاب علمی را رقم میزند و بهواسطه آن تجربه انسانی، گرمایی در وجود فرد شکل میگیرد که باعث میشود به شکل روشمندی تجربهاش را صورتبندی کند و بعد از این کار، آن تجربه که مال خود همین آدم است قابل اشتراکگذاری میشود و بقیه هم آن را میفهمند؛ چون از وضع روحی و غیرتجربی بیرون آمده و قابل تجربه شده است.
🔹در جای دیگری از کتاب می خوانیم «افسونزدایی علم، شیفتگی ما نسبت به زیبایی و هماهنگی جهان را از بین میبرد و در مقابل ما را با وحشت از ناهماهنگی، بیمعنایی و ویرانی وصفناپذیر امور مواجه میکند. به این معنا که ما با تجربه جهل حقیقی خود غیرمستقیم از یکتایی و وحدتی آگاه میشویم که کل جستوجوهایمان در پی معرفت را تعالی میبخشد و برمیانگیزد.»
🔸درواقع اینکه ما از پدیدهها عبور میکنیم، همان افسونزدایی است. ناهماهنگی یعنی همان که با چیزی مواجه شوید که نتوانید آن را معنا کنید. علم اول از همه ما را با جهل خودمان روبهرو میکند. وقتی دانشمند با تاریکی روبهرو میشود، تاریکی قابل شناخت نیست و امری خطیر است و زندگیاش را به خطر انداخته و دچار بحران کرده است؛ آن لحظه مواجهه با امر خطیر یا تاریک، لحظهای است که انسان با جهل خودش روبهرو شده است و در این لحظه تهیشدگی برای او حاصل میشود و آماده شنیدن میشود. وقتی که تجربه جهل برای انسان رخ میدهد، علم متولد میشود و این یکی از اساسیترین مسائل تفکر بشری است.
🔹یاسپرس میگوید از جهانت فاصله بگیر و از چیزی که با آن روبهرو هستی، پرسش کن.
ℹ️ @Paad_ir
💢 درآمدی بر ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب
🔻بخش دوم | ایده کانت
✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید.
✅ صفحهی مربوط به گزارش این بخش، از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
ℹ️ @Paad_ir 👇
| پاد |
💢 درآمدی بر ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب 🔻بخش دوم | ایده کانت ✅ برای خرید و دریافت کلیهی صو
🔻بخش دوم | دانشگاه برای کانت، پایگاه روشنگری است
گزیدههایی از سخنرانی مرتضی روحانی، مدیرگروه غربشناسی پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی پیرامون ایده امانوئل کانت
🔸ما کانت را مهمترین فیلسوف روشنگری میدانیم و او را ذیل پروژه روشنگری میتوانیم بفهمیم.
🔹اگر بخواهم پروژه روشنگری را سریع توضیح دهم، واضح است پروژه عقلگرایی است. منظور عقل متافیزیکی در سنت ارسطویی نیست؛ یعنی عقلی نیست که با امور انتزاعی سر و کله بزند، بلکه عقلی است که با مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه درگیر است و یک عقل انتزاعی کنارهجو نیست. الگوی آن هم سعادت این دنیایی است و به جای سعادت بهتر است بگوییم بهزیستی و خوشبختی این دنیایی.
🔸در توضیح پروژه روشنگری می توانیم به سراغ پرسشی برویم که کانت در مقاله ی «نقد اول» از آن صحبت میکند و در باب این است که یک آدم تا کجا میتواند بداند، یعنی حد و حدود «دانستن» آدم چیست؟ و چه چیزی را میتوانی بگویی «من میدانم». کانت شرایطی برای آن بیان میکند و میگوید که پروژهاش تعیین حدود و صغور عقلانیت است. کانت در آن مقاله میگوید روشنگری، خروج آدمی از نابالغی به تقصیر خویشتن است و دوره نابالغی را دورهای در نظر میگیرد که «انسان نیازمند راهنمایی است و نابالغی، ناتوانی در بهکارگرفتن فهم خویش بدون هدایت دیگری است. این نابالغی به تقصیر خویشتن است، وقتی که علت آن نه کمبود فهم که کمبود اراده و دلیری در بهکارگرفتن آن باشد. بدون هدایت دیگری دلیر باش در بهکارگرفتن فهم خویش. این است شعار روشنگری.» کانت ادامه میدهد و میگوید «تا کتابی هست که برایم اسباب فهم است و تا کشیش غمگساری هست که در حکم وجدان من است و تا پزشکی هست که میگوید چه باید خورد و چه نباید خورد و... دیگر چرا خودم را به زحمت اندازم!» درواقع کانت دارد به مردم میگوید شما عقلانیت را برونسپاری کردهاید، یعنی به یک عده گفتهاید شما فکر کنید و ما هم عمل میکنیم. میگوید این برونسپاریکردن عقلانیت، آن نابالغی به تقصیر خویشتن است. فوکو میگوید که در متن آلمانی، کانت نابالغی را تعریف میکند و آن را با ناتوانی معینی که بشریت در آن نگه داشته میشود، مشخص میکند؛ ناتوانی از بهخدمتگرفتن فهم خود بدون آنچه دقیقا هدایت دیگری است. بعد توضیح میدهد که برای کلمه هدایت، lighten به کار رفته که در واقع دلالت بر ارشادکردن و هدایتکردن دارد و کاملا دارای معنای دینی است. پس کانت دارد پروژه روشنگری را بهکارگرفتن عقلانیت در قبال دیگری تعریف میکند؛ دیگری که میخواهد مرا هدایت کند. روشنگری یعنی ما بدون آخوندها فکر کنیم. این پروژه کانت است.
🔹میگوید برای دستیابی به این روشنگری به هیچ چیزی نیاز نیست، مگر آزادی، تازه آن هم به کمزیانترین نوع آن، یعنی آزادی کاربرد عقل خویش در امور همگانی به تمام و کمال. کانت میگوید لازمه روشنگری آزادی است و اگر بخواهم بگویم اینها چه ربطی به ایده دانشگاه دارد، باید بگویم دانشگاه برای کانت، پایگاه روشنگری است، چون روشنگری باید از آنجا سرریز کند و به بقیه جامعه سرایت کند، به همین دلیل است که در ایده دانشگاه، کانت بیش از هر چیزی بر آزادی و استقلال آن تاکید میکند.
🔸ایده برای کانت به مثابه مفهومی کامل و متکامل است که در واقعیت یافت نمیشود. ایده برای کانت ایده رو به آینده است و باید به آن سمت حرکت کنیم و دانشگاه متولی آن است. دانشگاه ایده رو به آینده است؛ فلذا اگر ما تصویری از آینده نداشته باشیم، اصولا نمیتوانیم دانشگاه کانتی را هم داشته باشیم. شما باید یک نظام مطلوبی را تعریف کرده باشید. کانت آن را در عقلانیت و آزادی برای رسیدن به آن عقلانیت ترسیم کرده است. من باید به مقاله روشنگری فلشبک بزنم. آنجا میگوید «چه کسی بود که نمیخواست من فکر کنم؟ یکی کلیسا و دیگری حکومت است»؛ فلذا مانع من در تحقق ایده دانشگاه، کلیسا و حکومت است که با هم وحدتی هم دارند.
🔹ایده دانشگاه کانتی که من با یک دخل و تصرف جزئی به آن ایده دانشگاه روشنگری میگویم، برای ما در کشوری که هنوز با مسئله تجدد که همان مسئله روشنگری است، در کش و قوس هستیم، یک مسئله زنده است، چون ما با مسائل اصلی عصر روشنگری هنوز تعیین تکلیف نکردهایم و هنوز تکلیف عقل برای ما در نظام معرفتشناسی گویی معلوم نیست. به نظر من دلیلش هم این است که ما کشورهای حاشیه تجدد هستیم، یعنی نه هنوز متجدد شدهایم و نه سنتی یکدست هستیم. فلذا پروژه روشنگری کانت برای ما زنده است و مسئله دانشگاه کانتی هم برای ما زنده است.
🔸در خیلی از عرصهها دیگران یا دارند با کانت موافقت می کنند و یا مخالفت. بنابراین مهم نیست که ما با حرف کانت موافق یا مخالف باشیم. مسئله کانت مسئله زندهای است و فیلسوف به مسئلهاش فیلسوف میشود، نه به جوابی که مسئله میدهد.
ℹ️ @Paad_ir
💢 درآمدی بر ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب
🔻بخش سوم | ایده هومبلت
✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید.
✅ صفحهی مربوط به این گزارش از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
ℹ️ @Paad_ir 👇
| پاد |
💢 درآمدی بر ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب 🔻بخش سوم | ایده هومبلت ✅ برای خرید و دریافت کلیهی
🔻بخش سوم | دانشگاه در خدمت تحقق دانش مطلق
گزیدههایی از سخنرانی رضا ماحوزی دانشیار فلسفه موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم پیرامون ایده الکساندر فون هومبلت
🔸بعد از اینکه ناپلئون به پروس میرسد و بیش از نیمی از دانشگاههای پروس تعطیل میشود، این مسئله مطرح میشود که چه باید کرد؟ وزیر فرهنگ وقت فراخوان میدهد که اندیشمندان بگویند ما چه کار کنیم و اگر قرار باشد یک سیستم آموزشی متفاوت داشته باشیم، سیستمی که به ما برای جبران این اتفاقات بد کمک کند، چه ویژگیهایی باید داشته باشد. هومبلت جایگزین وزیر میشود و سال 1810 جوابها را جمعبندی میکند و دانشگاهی را براساس نظریاتی که داده شده، میسازد.
🔹این نظریات نقاط مشترک و اختلافی دارند. اولین نقطه اشتراک آنها این است که حتما در سیستم آموزشی باید ناسیونالیسم ترویج شود. اشتراک دوم این بود که حتما فلسفه باید بالا بیاید و روی طرح کانتی مبنی بر اینکه فلسفه نقشآفرینی تاریخی کند، اشتراک نظر داشتند. سوم اینکه تحقیق باید جایگاه پیدا کند، چون ما قبل از این، مراکز پژوهشی محدودی به نام آکادمی داشتیم که زیر نظر دولت بودند و قرار شد که اینها منضم به دانشگاه شوند.
🔸ضمنا یک برنامه ملی میخواستند که بتواند تمامیت سرزمین پروس را مورد تعلیم اخلاقی قرار دهد، یعنی مسئله تربیت اخلاقی به مسئله ناسیونالیسم گره بخورد و سیستم آموزشی جدید باید بتواند روحهای جدیدی را تربیت کند که تجسم اینها پرچم میشود. منتها این چندگانهای که ذکر کردم به یک روح احتیاج داشت که آن هم «دانش مطلق» است و قرار است دانشکده فلسفه و فیلسوفان بزرگ، نقش آن را ایفا کنند. «دانش مطلق» یک معادلی تحتعنوان science دارد.
🔹فلسفه به لحاظ تاریخی باید جای دانشها را تعیین کند، چون مثل پازل شما نمیتوانید هر تکه را هر جایی قرار دهید و اندازه را باید با شکل هماهنگ کرد. تصویری کلی که به دست میآید «دانش مطلق» یا science است. فرض بر این بود که یک دانش اولیه یا نخستین یا علم الهی وجود دارد که در آفرینش تجلی پیدا کرده و کار دانشمند این است که این دانش پراکنده و منتشرشده را یکبار دیگر جمع کرده و دانش را در دانشگاه یا گاهِ دانش مطلق محقق کند. این طرح کلی را بهعنوان نقطهی مشترک در نظر داشته باشید.
🔸کانت میگوید دانشگاه باید توسط دانشگاهیان اداره شود و امور دانشگاه ربطی به دولت ندارد. فقط دولت باید پول بدهد و استقلال دانشگاهیان را تضمین کند و مطلقا به سمت آنها نیاید. اینجا دارد یک مفهوم شکل میگیرد که بعدا در دانشگاه برلین رعایت میشود؛ مفهوم «منطق دانشگاه».
🔹دانشگاه نسبت به منطق کلیسا، ارتش، سیاست، اقتصاد و حتی منطقهایی که در عرصه اجتماعی با قرارداد اجتماعی سروکار دارند، منطق رفتاری متفاوتی دارد. دانشگاهیان طبق ایدهای که هومبلت اجرایی کرد، به دو دسته تقسیم میشوند؛ استادهایی که در دانشکدهها فعال هستند و استادانی که در آکادمی فعالیت دارند. اگر استادان دانشکدهها توسط دولت استخدام میشوند، استادانی که در آکادمی فعالیت دارند، مطلقا توسط دولت استخدام نمیشوند. بزرگان و روسا و مدیران آکادمی یعنی مرکز پژوهش تصمیم میگیرند که فلان کس صلاحیت عضویت آکادمی را دارد یا خیر. براساس قابلیتهایی که در افراد شناسایی میکنند باید استخدام صورت گیرد، یعنی قلمرو پژوهش مطلقا قلمرو دولت نیست؛ اما مگر میشود ما جزیرهای درست کنیم که این جزیره هیچ ربطی به نیازهای دولت، کلیسا و جامعه نداشته باشد؟
🔸وجه دوم نقش دانشکده فلسفه است. این دانشکده باید رئیس دانشگاه را مشخص کند. از این به بعد در دانشگاه برلین ریاست دانشگاه دست برجستهترین فیلسوفان است؛ چنانچه فیشته یا هگل یا این اواخر هایدگر رئیس دانشگاه میشوند. کار رئیس دانشگاه و دانشکده فلسفه این است که تمام این دیگ جوشان را مدیریت کند. ارتباط بین آموزش و پژوهش، ارتباط رشتهها با هم، برگزاری جلسات، سمینارها، کنفرانسها، همایشها و میزگردها و ارتباط آموزشگر و پژوهشگر و رفتوآمد و نشستهای مکرر اینها با هم را طوری مدیریت کند که ایده اصلی یعنی ایده دانش مطلق محقق شود. سیستم دانشگاه باید در خدمت ایده دانشگاه باشد.
🔹همه اینها مقدمات هستند تا دانشگاه شکل گیرد و دانشگاه زمانی شکل میگیرد که محقق شود. اگر ما نیاییم روایت متاخر را با روایت اولیه یکی بگیریم، درک بنیانگذاران دانشگاه برلین راحت تر میشود.
ℹ️ @Paad_ir
💢 درآمدی بر ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب
🔻بخش چهارم | ایده وبر
✅ برای خرید و دریافت کلیهی صوتها و ویدیوهای این رویداد به صورت یکجا به این لینک مراجعه نمایید.
✅ صفحهی مربوط به این گزارش از روزنامهی فرهیختگان را اینجا ببینید.
#ایده_دانشگاه
#فیلسوفان_غرب
ℹ️ @Paad_ir 👇
| پاد |
💢 درآمدی بر ایده دانشگاه در اندیشه فیلسوفان غرب 🔻بخش چهارم | ایده وبر ✅ برای خرید و دریافت کلیهی ص
🔻بخش چهارم | علم در مقام حرفه، یعنی دانشگاه
گزیدههایی از سخنرانی حسین شهرستانی، معاون پژوهشی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی درباره ایده دانشگاه در اندیشه ماکس وبر
🔹ماکس وبر نماد انسان دانشگاهی در اواخر قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم در اروپاست و یک منزلت معلمی یا الهامبخش برای دانشگاه اروپایی و بهطور خاص دانشگاه آلمانی دارد. ماکس وبر مرز دانشگاهی است که در چارچوب حصارهای تخصصی گرفتار شده و نشده است. مرز انسان علمیای است که تا قرن نوزدهم تلاش میشده همچنان از یک حکمتی یا معنای اصیلی فراتر از تخصصها حرف بزند و از این پس قرار است در دپارتمانهای تخصصی بنشیند و بهمثابه یک متخصص صرف کار خودش را انجام دهد. ماکس وبر کسی است که تخصصیشدن علم یا ورود به علوم تخصصی را اعلام میکند.
🔸وبر مقالهای دارد با نام «علم در مقام حرفه» که البته یک سخنرانی و گفتار است. این اثر تقریبا سال پایانی عمر وبر ایراد شده و یکجور وصیتنامه فکری یا حاصل عمر فکری وبر در دانشگاه آلمانی است. محور بحث من همین مقاله مشهور، کلاسیک و اثرگذار است. علم در مقام حرفه یعنی دانشگاه، چون کسی که شغلش را علم قرار داده و در مقام حرفه علم را دنبال میکند، در دانشگاه حضور دارد.
🔹برای افلاطون علم راهی برای رسیدن به حقیقت نهایی یا غایی عالم است. در عصر رنسانس علم افلاطونی نیست و راهی به سوی حقیقت عالم نیست، بلکه راهی برای فهم راز طبیعت است. ایده دیگر این است که علم سبب شناخت خدا و قدرتش میشود. آیا واقعا مردم که به دانشگاه میآیند، به خدا نزدیکتر میشوند؟ به طور کلی این علم خدا را از جهان بیرون میکند. یکی دیگر از ایدههای عصر روشنگری این بود که علم میتواند بشر را نجات دهد و راه درست زندگیکردن را نشان دهد. آنها میگفتند بشر تا امروز در تاریکی بوده و با عقل راه سعادت را پیدا میکند و وبر هم توضیح میدهد که این ایده بعد از نیچه به طور کلی نفسهای آخرش را کشید و پشت سر گذاشته شد.
🔸در این مقاله، وبر به دانشگاه و دانشجویان آلمانی خبر میدهد که در آمریکا دارد یک اتفاقی میافتد و یک دانشگاه جدیدی ظهور میکند که منطق آن دانشگاه، منطق کشف حقیقت نیست و بلکه منطق بازار و اقتصاد است. این دانشگاه تقریبا شبیه یک کمپانی میشود و آن هاله تقدس علم و معرفت از روی چهره اساتید دانشگاهی برداشته میشود و استاد دیگر احترامی ندارد. به تعبیر وبر، دانشجو احساس میکند که استاد در برابر پولی که ما به او میدهیم، علمش را به من میدهد.
🔹وبر در این مقاله بحث می کند ما در این وضعیت علم باید چه کنیم و آیا باید برگردیم و معنای اصیل، قدسی، روشنگرانه و پیامبرانه از علم را احیا کنیم یا این تقدیر را بپذیریم و بعد این سوال پیش می آید که به چه نحو بپذیریم.
🔸طرح وبر از علم، پذیرش تراتژیک وضع بیمعنایی در عصر حاضر است. این پذیرش تراتژیک غیر از آن وضع علم آمریکایی است که خوشامدگویانه این وضع را میپذیرد و بحرانش را درک نمیکند. دانشمند آمریکایی مسئلهای ندارد اما وبر میفهمد چیزی از دست رفته و علم تهی شده است اما در برابر این تهیشدن به ما امید نمیدهد به چیزی که این جای خالی را پر کند. تقدیر ما پذیرش این وضع است و از اینجا کار ما شروع می شود و پذیرش این وضع، مسئولیت بزرگی است.
🔹وبر نمیگوید چه کار میخواهید بکنید یا نمیگوید زندگی بیمعناست، چون این یک قضاوت ارزشی است؛ او میگوید شما هر کسی که هستید، این وضعیت علم است، پس تکلیف خود را با آن معین کنید.
ℹ️ @Paad_ir