#شبکاری دیشبمون
خیلی شلوغ بود،
تا صبح بیمار میومد،
اونم بدحال...
وقتی اینجوری میشه،
دیگه تایم استراحت نداریم،
یعنی از ۸ شب تا ۸ صبح،
بدو بدو
دنبال کارای بیمارها،
دمِ صبح بود،
تازه اذان گفتن،
طرفای ۴ صبح،
بخش همچنااااان شلوووغ
یه بچه ۸ ماهه بیحال آوردن،
محمدطاها💚
تب و تهوع داشت،
در آغوشِ مادر و همراهِ پدر
پدر و مادرش بیقرار بودن،
چون هم تب داشت،
هم بدنش کم آب شده بود،
باید زود براش آنژیوکت میزدم،
که سِرُم بگیره،
چون کمآب شده بود،
و هم اینکه کمسِن بود،
اصلا رگ نداشت!!!
یکسره هم گریه میکرد!😑
با خودم گفتم،
رگهاش رو بررسی میکنم،
اگر پیدا نبود،
هماهنگ میکنم که بره بخش اطفال،
اما خُب هماهنگی اطفال هم طول میکشید!
برای همین سعی کردم خودم رگش رو بگیرم،
اینقدر از سر شب سِرُم زده بودم،
کمرم درد میکرد!
اینقدر بیمارها سروصدا میکردن،
سرم هم درد میکرد!🤕😅
و خوابم میومد!🤤
نشستم پای تختِ بچه
به مادرش گفتم دستش رو محکم بگیره که تکون نخوره،
تا گارور رو محکم بستم،
صدای گریهش بلندتر شد،
اصلا رگهاش پیدا نبود!
دلم نمیخواست دستش چندبار با آنژیوکت سوراخ بشه،
برای همین خیلی دقت میکردم،
همینجوری داشتم میگشتم دنبال رگ،
صدای غُرغُر پدر مادرش توی سَرَم بود،
-خانم دستش کبود شد!
-زود باش خانم!
خداروشکررررر
بالای دستش یه رگ پیدا شد،
آنژیوکت زدم،
خون اومد یعنی درست بود😍
که یهووو بچه (گلاب به روتون)
استفراغ کرد روی من!🥲
همزمان استفراغ و گریه...
برای اینکه خفه نشه،
زود برعکسش کردیم روی شکم،
همچنان بالا میورد،
پدرش هم توی شلوغی داد میزد به من
که تقصیر شماست، از بس طولش دادید تا استفراغ کرد!
🤮 که تموم شد،
بچه رو صاف خوابوندیم،
آنژیوکتش رو کامل چسب زدم،
و سِرُمش رو باز کردم،
همچناااان گریه میکرد.
با شلوار استفراغی پا شدم اومدم بیرونِ کابین، پنبه خیس کردم که لباسم رو پاک کنم، برم نماز بخونم...
اول از پدر مادرش ناراحت شدم،
ولی بعد با خودم گفتم شاید اگر من هم جای اونا بودم، مستاصل میشدم و درست رفتار نمیکردم!
یه لحظه با خودم فکر کردم،
راجع به سختی
سختی،
هم میتونه مارو به خدا نزدیک کنه،
هم مارو از خدا دور کنه!
این سختی میتونست منو پر از خشم و ناراحتی کنه و از خدا دور بشم،
یا میتونستم به خودم یادآوری کنم که:
الله شاهد هرآنچه بر ما میگذره هست.
میتونستم بگم: الله عزیزم، این بندههای تو درمانده و بیمار شدن، من بخاطر لطف و محبتی که تو همیشه بهم داری، بدرفتاری اونارو میبخشم و توهم خطاهای منو ببخش، کمکم کن تا بتونم کمکشون کنم.
یا میشد بگم: اللهِ عزیزم، ازت ممنونم که گذاشتی من بتونم سختی کمک به بندههای تورو تحمل کنم.
اینجوری چقدررر آروم شدم...
https://eitaa.com/parastarane_ir
#روغن_بادام_تلخ
مزاج گرم و خشک داره،
کاربردهاش زیاده، مثل:
تقویت موی سر و ابرو
برای ماساژ مفاصل
(درصورتی که مفاصل دچار سردی باشن)
امااااااا
نکته اینه:
این ظرف روغن، قیمتش از روغنهای دستی ارگانیک و کارگاهی خیلی کمتر بود!
در ظرف رو که باز کردم،
بوی خوش و غلیظ بادام تلخ میداد!😶
اما از اونجایی که نشانِ سیبسلامتِ وزارت بهداشت داره!
و تولید کارخانهای هست و برچسب شرکت داروسازی داره!
احتمال زیاد این بویِ خوشِ بادام تلخ،
اِسانس شیمیایی هست!
روغنهای کارخانهای،
نه صددرصد،
اما به احتمال زیااااد،
ناخالص و غیرطبیعی هستن،
سعی کنید تا میتونید از روغنهای کارگاهی و دستی استفاده کنید.
https://eitaa.com/parastarane_ir
سلام همراهانِ گرامی 🙃
از اینکه کمپیدا بودم معذرت میخوام.
در حال تدارک سفر #کربلا هستیم،
اونجا برم حتما به یادتون هستم،
و به شرط لیاقت، دعاتون میکنم.
چون توی محلِ کار
همکارها خیلی الکل استفاده میکنن
و خودم هم برای انجام کارهای بیمارها مجبورم دائم الکل استفاده کنم،
بوی الکل،
بلغم سر رو بشدت بالا میره!
من چجوری شده بودم!؟
مثل اینایی که سرماخوردن،
بینیشون کیپ میشه!🤧
اما خودم میدونستم که سرماخوردگی و آنفولانزا نیست،
و بخاطر بوی الکلِ...
https://eitaa.com/parastarane_ir
وقتی به هر علتی...
آنفولانزا،
سرماخوردگی،
یا مثل من: بوی الکل!
دچار گرفتگی بینی،
یا بالارفتن بلغم سر میشید،
بهترین کار اینه که برید سراغِ:
#انفیه
https://eitaa.com/parastarane_ir
#انفیه
از داروهایی هست که بهتره همیشه توی خونه باشه،
ازش به اندازه یه گندم،
توی هر سوراخ بینی میکشید،
باعث ۱۰ یا ۲۰ یا ۳۰ تا عطسه پشت سرهم میشه!
اینقدر کیف میده!
هرچی بلغم اضافی توی سر و گوش هست، تخلیه میکنه! 😊
https://eitaa.com/parastarane_ir
داریم حرکت میکنیم بسمت #کربلا
#داروی_تابستانه_امام_کاظم
#نعنا_خشک (برای معده درد)
#کرم_گلاب (نرم کننده پوست)
و #روغن_بادام_شیرین (بجای ضدآفتاب و برای سوختگی)
https://eitaa.com/parastarane_ir