eitaa logo
پرچمداران انقلاب اسلامی
45 دنبال‌کننده
8 عکس
1 ویدیو
4 فایل
مجله پرچمداران انقلاب اسلامی ذیل دفتر حفظ و نشر ارزش‌های دفاع مقدس حیطه فعالیت: شهدای روحانیت ادمین جهت هماهنگی @prchamdaran
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺نمونه ای از شهدای روحانی مقدم در عملیات ها🌺 🔷 شهید آیت‌الله اشرفی اصفهانی (رحمت الله علیه) در شب جمعه هشتم مهر ماه ۱۳۶۱ در منطقه غرب، عملیات مسلم بن عقیل با حضور شهید اشرفی (رحمت الله علیه) و چند تن از مقامات لشکری و کشوری آغاز شد، نزدیکی‌های صبح بود که یک گلوله توپ در نزدیکی چادر ایشان منفجر شد. فرماندهان جهت ترک آن محل خیلی اصرار کردند، اما ایشان نپذیرفت و گفت: من از این محل نمی‌روم و آماده‌ی هرگونه مسئله‌ای هستم، زیرا خون من رنگین‌تر از خون عزیزان رزمنده نیست. من باید تا پایان عملیات این‌جا باشم. 🔷 عالم مرحوم آیت‌الله میزرا جواد آقا تهرانی (رحمت الله علیه) در راستای پشتیبانی از نظام جمهوری اسلامی، در سال‌های آخر زندگی و با همان قد خمیده و کمانی، چهار بار در جبهه نبرد حاضر شد و لباس بسیجی به تن کرد و در خطوط مقدم ایشان روزی ۱۴ گلوله خمپاره به نام چهارده معصوم (علیه السلام) شلیک می‌کردند که معمولاً هم به هدف اصابت می‌کرد. ♦ همچنین عالمان دین در اجرا و مقدم شدن در عملیات نقش به سزایی داشتند: همچون شهید میثمی که با علاقه و عشق این سنگر را انتخاب کرده بود در آن شرایط حساس در کنار فرماندهان و رزمندگان و در خطوط مقدم جبهه حق علیه باطل به جهاد می‌پرداخت تا اینکه همانطور که در شب دوم عملیات بزرگ کربلای پنج به دوستان گفته بود: من در این عملیات اجر خود را از خدا خواهم گرفت هنگامیکه در تاریخ 9/11/65 سحرگاهان، آن زمانکه دلباختگان جمال محبوب، برای مناجات با خویش مهیا می‌شوند، وعده الهی تحقق یافت و در منطقه عملیات کربلای پنج از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و بعد از سه روز مطابق با ۱۲بهمن (شب شهادت حضرت زهرا (سلام الله علی‌ها)) به دیدار معبود و مهمانی اولیای خدا شتافت و به آرزوی دیرینه‌ی خود نایل گردید. 🔷 شهید حجت الاسلام ردانی پور شهید ردانی پور که همیشه در طول دوران دفاع مقدس در جبهه‌ها و خطوط مقدم حضور به سزایی داشت، حتی با مجروحیت چند باره، بلافاصله بعد از کمی بهبودی به سمت خطوط مقدم جبهه روانه می‌گشت. تا اینکه رزمندگان اسلام را یاری نماید و تنها سه روز بعد از ازدواج به سمت خطوط مقدم جبهه رفته و دوشادوش سایر رزمندگان به مبارزه علیه رژیم بعثی پرداخت تا اینکه در تاریخ 15/5/62 در عملیات والفجر دو به نقطه اوج رسیده و ردای شهادت را پوشیده و به وصال محبوب نایل شد. ♦ یکی از عوامل مهمی که باعث تقویت روحیه رزمندگان و ترغیب آنان به حضور در عرصه‌های خطیر پیکار می‌شد، پیشرو بودن علما در پذیرش خطر و مقدم داشتن خود بر دیگران در شرایط دشوار مقدس بود. علماء رزمنده هنگام نبرد چنان بودند که گویی آنچه خود درباره بهشت وعده‌های شیرین الهی بیان کرده‌اند، به چشم دل می‌بینند و هراسی از روبه رو شدن با خطر ندارند، از نمونه‌های بارز خطر پذیری: اقامه نماز جمعه آبادان طی سال‌های متمادی دفاع مقدس در سخت‌ترین شرایط و زیر شلیک‌های توپ و تانک بود. همچنین یکی از فرماندهان درباره شهید میثمی نقل کرده است: ایشان به رغم مسئولیتی که در قرارگاه خاتم داشت و هیچ کس توقع حضورش را هم نداشت همیشه در خطرناک‌ترین خطوط حاضر بود. در عملیات بدر همراه فرمانده لشکر ۳۳ المهدی سوار بر موتور بود، عبایش را به دور گردن می‌بست و چفیه و لباس‌هایش را به زیر بغل می‌گرفت و بدون هیچ واهمه‌ای به همه نقاط سرکشی می‌کرد. همچنین یکی دیگر از ترفندهای دشمن بمباران و موشک باران شهرهای مرزی به منظور ایجاد رعب و وحشت در مردم غیور و مرزنشین جمهوری اسلامی، تخلیه شهرهای مذکور و در نتیجه کاهش امکانات پشتیبانی رزمندگان اسلام بود اما در این مورد ائمه محترم جمعه از جمله: 🔷 مرحوم حجت‌الاسلام جمی امام جمعه محترم آبادان، حجت‌الاسلام نوری امام جمعه محترم خرمشهر، حجت‌الاسلام جزایری امام جمعه محترم اهواز، آیت‌الله شهید اشرفی اصفهانی امام جمعه محترم کرمانشاه و مرحوم حجت‌الاسلام عسگری امام جمعه محترم و رزمنده گیلان غرب با حضور دلیرانه خود در این شهرها و با برگزاری نماز جمعه و جماعت موجب حفظ جمعیت شهری و بالا بردن استقامت و روحیه ایثار و از خودگذشتگی در مردم شدند و نقشه شوم دشمن را نقش بر آب کردند. 🌻🌻🌸🌸🌷🌷 @parcham_enghelab
🌻🌺شهید مدافع حرم (حجت الاسلام محمد پور هنگ ، شهیدی که ترور بیولوژیکی شد )🌺🌻 🔹 روایتی از شهید مدافع حرمی که «ترور بیولوژیکی» شد ♦ تاثیر فعالیت‌های شهید حجت الاسلام «محمد پورهنگ» در بین مردم سوریه تا به آنجا پیش رفت که دشمن برای شهادتش راه دیگری را پیش گرفت؛ ترور بیولوژیکی از طریق مسمومیت با آب، که در عرض 40 روز باعث شهادت این مدافع حرم روحانی شد. 🔹 ازدواجی به توصیه ائمه و سفارش برادر 21 بهمن ماه سال 90 عقد کرده و 17 ربیع الاول سال بعد ازدواج کردیم. شهید با دو تن از برادرانم دوست بود. قبل از ازدواج خودم او را ندیده بودم ولی اسمش را در خانه می‌شنیدم. یکی از خواهرانش را هم دیده بودم. موضوع ازدواج مطرح شده بود اما جدی نبود. خود شهید اعتقاد داشت هر کاری زمان خاص خودش را می‌طلبد، حتی برای شهادت هم معتقد بود باید زمان مناسبش فرا برسد. ما 10 سال فاصله سنی داشتیم و به همین دلیل تمایلی به این ازدواج نداشتم. فکرم این بود که برای ازدواج نباید فاصله سنی زیاد باشد. شهید اولین سفرش در کربلا، به حضرت عباس(علیه السلام) متوسل می‌شود، تا با کسی که مورد تائید ائمه است ازدواج کند. خودش تعریف کرد در حرم حضرت عباس(علیه السلام) هیچ دعای دنیایی به ذهنش نرسید، فقط به دلش افتاده بود که برای ازدواجش دعا کند. همان لحظه‌ای که ایشان در حال دعا کردن بود برادرم به من زنگ زد، من هیئت بودم که گفت برای آخرین بار فکر کرده و تصمیمت را بگیر. زیرا ایشان دوست من است و شناخت کاملی دارم می دانم که روحیات شما مشابه یکدیگر است و ملاک‌هایی که تو دوست داری را دارد، همین شد که قبول کردم برای صحبت کردن، بیایند. 🔹 نشانه گذاری با 14 سکه مهریه برای دعایش چند نشانه گذاشته بود. دعاهای وی خیلی کامل و سریع مستجاب می‌شد. نشانه می‌گذاشت که بداند این دعا برآورده شده است یا خیر. از حضرت عباس خواسته بود همسری قسمتش کند که خودش از صورتش خوشش بیاید و حضرت عباس(علیه السلام) از سیرتش. یک نماز به حضرت زهرا(سلام الله علیها) هدیه کرده و خوانده بود. همیشه برای انجام کارهای بزرگ، دو رکعت نماز به حضرت زهرا(سلام الله علیها) هدیه می‌کرد. برای ازدواجمان هم نشانه گذاشته بود که اگر من همان مورد مد نظر ائمه هستم مهریه‌ای که عنوان می‌کنم بیشتر از 14 سکه نباشد. تا قبل از اینکه بحث مهریه پیش آید، با کسی درباره مقدار مهریه صحبت نکرده بودم. عرف خانواده و خواهرهای دیگر که ازدواج کرده بودند، مهریه‌ی 114 سکه بود اما خود به 14 سکه تمایل داشتم تا برای خواندن خطبه عقد به محضر آقا برویم. با اینکه احتمال می‌دادم این اتفاق نیافتد ولی از این حربه برای داشتن مهریه 14 سکه‌ای استفاده کردم. وقتی موضوع مهریه را مطرح کردم دیدم حالش دگرگون شد. بعدها به من گفت برای مهریه نشانه گذاشته بود که بداند من فرد مورد تائید ائمه هستم یا نه. گمان می کردم 10 سال فاصله سنی یعنی دو دنیای متفاوت تا ایشان را ندیده بودم تصور می‌کردم 10 سال فاصله سنی یعنی دو طرز فکر و دنیای مختلف، و شاید تفاهم لازمه زندگی مشترک با این اختلاف سنی به وجود نیاید، ولی زمانی که با هم صحبت کردیم فهمیدم اینطور نیست. بعدها به شوخی می‌گفتم کلاً خانم‌ها از نظر فکری شش سال از آقایان جلوتر هستند، ولی تا 20 سال اختلاف سنی هم مشکلی ایجاد نمی‌کند. به واسطه دانشگاهی که در آن درس می‌خواندم و دوستانم موارد زیادی برای ازدواج معرفی می‌شد. رفت و آمد خواستگارها به خانه ما زیاد بود، ولی کسی که کامل باشد را ندیدم. شاید از نظر مادی و ظاهری افراد ایده‌آلی برای خواستگاری آمده بودند ولی این مسائل برایم مهم نبود. آنچه برایم اهمیت داشت یکی ایمان و دیگر قدرت تحلیل فرد بود، چون دیده بودم کسانی را که در خصوص مسائل روز و موضوعات سیاسی منفعل عمل می‌کردند. می‌گفت: در راه امام حسین(علیه السلام) حتی فرش زیر پایم را می فروشم. از آنجایی که طلبه بودند، انتظار می‌رفت زندگی متفاوتی داشته باشد. در صحبت‌های خواستگاری گفته بود برای ادامه راه امام حسین(علیه السلام) فرش زیر پایم را هم می‌فروشم. درسش تمام نشده بود و جایی هم مشغول به کار نبود. در آن شرایط شاید از نظر مالی امکانات لازم برای شروع یک زندگی جدید را نداشتند اما من این شرایط را پذیرفتم. حتی در مدت آشنایی درباره مسائل مالی هیچ صحبتی نکردیم و فرصتش هم پیش نیامد چون برای هردویمان مسئله دیگری مهم بود. علاوه بر خودم ایشان هم میل زیادی برای همراهی من در سوریه داشت. قرار شد کار تدریس را در سوریه دنبال کنم و به بچه‌های سوری قرآن و زبان انگلیسی یاد بدهم. من هم در این مدت تا جایی که توانستم با ایشان همراه شدم. قبل از اینکه به سوریه برود شغل خوبی پیدا کرده بود و درآمد خوبی داشت. من هم به صورت پاره وقت در دانشگاه تدریس می‌کردم. بحث سوریه که پیش آمد، تمایل داشتم که همراه ایشان بروم ولی بچه‌ها کوچک بودند و شرایطش پیش نیامد و مجبور شدیم بمانیم ولی دو ماه آخر حضورش در سوریه من و بچه ها در کنارش بودیم.
🔹 یکی از زنان سوریه با مشاهده منش شهید شیعه شد جنگ سوریه جنگ متفاوتی است. شناخت خودی و غیر خودی کار آسانی نیست. افرادی چون شهید پورهنگ که حجم کاری آن ها بالا بود برای چند روز مرخصی باید از مدت‌ ها قبل برنامه‌ریزی می‌کردند تا مسئولیت را به فرد دیگری محول کنند. ایشان هم مستشار نظامی بود و در کنار این کار فرهنگی می‌کرد. اثرگذاری فعالیت‌ های همسرم باعث علاقه مندی مردم سوری به تشیع بود که این عامل محبوبت وی و یکی از دلایل مسمومیت ایشان باشد. یکی از خانم‌ های سوری با دیدن فعالیت ‌ها و منش همسرم، شیعه شد و این زنگ خطری برای دشمنان شد که اگر نمی توانند ایشان را در میدان جنگ به شهادت برسانند با نقشه از بین ببرند. از این رو نوع شهادت شهید پورهنگ با دیگر شهدای سوریه فرق داشت. 🔹 مسمومیت؛ مهر سکوت شهید نام آشنا برای مردم سوریه روز حادثه وقتی به خانه آمد حالت بی‌حسی و کسلی داشت. گفت یک لیوان آب خوردم که مزه عجیبی داشت، وقتی خوردم حالم عوض شد. من فکر کردم چون آب شرب منطقه از آب شست و شو جداست، ممکن است آب کثیف بوده است. گمان می‌کردم که یک مسمومیت ساده است. پزشک معالج نیز یک داروی مختصری داد. هرچه می گذشت به علائم بیماری افزایش می‌یافت. یک روز تهوع، بی‌اشتهایی و تب و لرز شدید شروع شد. خودشان به شهر دیگری رفتند و بستری شدند. در مدتی که سوریه بودیم مدام در حال رفت و آمد به بیمارستان بود. وقتی مطلع شدند فردی که آب را پخش کرده ناپدید شده این شک به یقین تبدیل شد که قصد مسموم کردن داشتند، زیرا چند نفر دیگر هم حالت مسمومیت داشتند ولی سرعت پیشروی سم در بدن همسرم بیشتر بود و فرصت درمان پیش نیامد. اثر سم 40 روزه در بدن شهید خودش را نشان داد. علت اینکه با وجود مسئولیت‌ هایی که داشت تا نرسیدن پایان دوره اجازه دادند به ایران برگردیم چون مسمومیتش تائید شد. دست‌نوشته‌ای از خودشان به جای مانده که شرح حادثه را نوشته‌اند. 🔹 رویای صادقه ای که به وقوع پیوست در همان زمانی که درباره ازدواج صحبت می‌کردیم یک بار به من گفت خواب شهادت را دیده‌ام. خواب ‌های شهید شبیه رویای صادقه بود. حتی قبل از به دنیا آمدن بچه‌ها خواب دیده بود دختر دوقلو دارد. در رابطه با شهادتش هم گفت «می‌دانم در چهل سالگی در تهران شهید می شوم.» انتظار شهادتش را داشتم ولی با توجه به صحبت‌هایی که کرده بود فکر می کردم الان این اتفاق نمی‌افتد، مخصوصا که خیلی دوست داشت در سوریه جانباز شود و بعد به شهادت برسد. خیلی نگران بود که این جنگ تمام شود و بی نصیب بماند. تعریف می‌کرد در یکی از درگیری‌ها نارنجک کنار پایش عمل نکرده و بارها در معرض شهادت قرار گرفته ولی این اتفاق نیافتاده و از این بابت که بابی باز شده و ممکن است تا چند سال دیگر بسته شود دلشوره داشت. وقتی حالش بد شد به من گفت حسی دارم که می‌گوید به چهل سالگی نمی‌رسم، خیلی دعا کرد که از بستر بیماری بلند شود و برود سوریه تا اگر قرار بر شهادت است بر اثر تیر مستقیم به شهادت برسد و می‌گفت دعا کردم تا پایان خوابی که دیده‌ام عوض شود ولی وقتی به تهران برگشت روز به روز اوضاع جسمی وی وخیم‌تر شد، اطرافیان هم خواب‌هایی می‌دیدند که احساس کردم رویای صادقه‌ای که قبلا شهید درباره شهادت از آن صحبت می‌کرد، در حال وقوع است. 🔹 نتوانستم برای شفایش دعا کنم زمان برگشت از سوریه در ساعات آخر حضورمان در این کشور چون وی در بیمارستان بودند به من گفت که همراه با فرزندانمان به حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) بروم. در حرم هر کار کردم تا برای شفایش دعا کنم نتوانستم. تنها از خانم خواستم خانواده ما را قبول کند و هرچه خیر و صلاح است پیش بیایید. از چند روز قبل شهادت خیلی حالش بد شد. حالت چهره‌اش عوض شده بود. یک عارضه چشمی داشت که وقتی سرما می‌خورد، چشم هایش التهاب پیدا می‌کرد و قرمز می شد. سم که وارد بدنش شد تمام بیماری‌ های نهفته بدنش را فعال کرد. در سوریه وضع چشمش بدتر شد ولی در ایران بهتر شده بود. یک روز قبل شهادت به ایشان گفتم خدا را شکر حالتان بهتر است، خودش چیزی نمی‌گفت و تنها به گفتن الحمدالله بسنده می‌کرد.
🔹 برای شهادت منتظر رضایت من بود آخرین بار که با یکدیگر ملاقات داشتیم، گویی می‌خواست چیزی بگوید، اتاق که خالی شد با گریه خواست دعا کنم تا در بستر بیماری از دنیا نرود و شهید شود. احساس کردم در آن لحظه منتظر است که من رضایت دهم، چند ثانیه نشد که من از ته دل دعا کردم آنچه لیاقتش است به او بدهند. یکی از دوستان سوال کرد که چطور توانستی چنین دعایی کنی. واقعیت آن است در این مرحله به آنچه طرف مقابلت می‌خواهد راضی می‌شوی. احساس کردم اگر شهادت نصیبش نشود یک عمر حسرت می‌خورد. حتی برای سوریه رفتنش با اینکه گفته بود ممکن است مشکلات بسیاری پیش روی ما آید ولی من قبول کردم، برود. خودش می‌گفت بعد از اینکه به سوریه می‌روم ممکن است نتوانم تا مدتی شاغل باشم، ولی وقتی دیدم بی‌تاب است و احساس تکلیف می‌کند، گفتم برو و تمام تلاشت را انجام بده . اگر دیدی کاری از دستت برنمی آید برگرد. زمانی که قرار شد به سوریه برود مدتی بود در محلی شاغل شده بود، جای آرام و خوبی بود اما وقتی سخنرانی مقام معظم رهبری را که فرمودند اگر مدافعان حرم نمی رفتند باید در همدان و کرمانشاه می‌جنگیدیم شنیدند، دیگر نتوانستند ماندن را تحمل کنند. گفت الان برای رفتن احساس تکلیف می‌کنم. یکی از آشنایان گفت هنوز که مرجع تقلیدتان حضور در سوریه را تکلیف ندانستند، برای چه می‌روید. ایشان هم در جواب گفته بود «هنر آن است آدم حرف دل رهبرش را بفهمد، وگرنه عمل به حرفی که از زبان خارج شود لطفی ندارد و دیگر واجب است.» 🌻🌻🌸🌸🌷🌷 @parcham_enghelab
شهید حجت الاسلام محمد پورهنگ
🌺🌻جهاد تبیین در اندیشه حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای مدظلّه‌ العالی🌺🌻 🔷 جهاد قطعی، فوری و وظیفهٔ همگانی امروزه یکی از مهم‌ترین ابزار دشمن، ابزار تغییر واقعیت‌ها است. به این صورت که اقدامات بزرگ جمهوری اسلامی را کوچک و ضعف‌ها را بزرگ نشان دهد لذا رهبر معظم انقلاب حفظه الله نیز فرمودند: «به نظر من که کمترین چالش کشور ما یک چالش ذهنی است» برای مقابله با این اقدام دشمن امروز جهاد تبیین لازم است. ♦ جهاد به معنی این است که ببینیم دشمن از کجا پیشروی می‌کند و ما نیز در همان جهت به مقابله با او برخیزیم. در این جنگ شناختی باید دید که دشمن برای تغییر و انحراف ذهن ما چه چیزی را هدف قرار داده است. امروز دشمن آرمان‌ها و اصول بنیادین و همچنین اقدامات آشکار نظام را تحریف می‌کند؛ دوران سراسر ضعف پهلوی را بزرگ می‌کند؛ دستاوردها رو کوچک نشان می‌دهد و در صدد القای این مطلب است که ریشه مشکلات کشور به‌خاطر گفتمان انقلاب اسلامی و ایستادگی در مقابل آمریکا و استکبارستیزی و به‌خاطر ارتباط با آمریکا است. رفع این گره‌های ذهنی و پاسخ به این تحریف‌ها، نیاز ضروری به تبیین دارد. قرآن کریم نیزدربرخی ازآیات هدف خودش را چنین چیزی معرفی می‌کند: نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمينَ (سوره نحل آیه 89) قرآن، تبیین‌کننده است. تبیین یعنی روشن‌کردن؛ قرآن مثل خورشید، می‌ماند، روی چیزی بیفتد آن را روشن می‌کند. مقام معظم رهبری، جهاد تبیین را، یک جهاد قطعی، فوری و وظیفه همگانی دانستند. ♦ در جهاد تبیین دو گام اساسی داریم یکی اینکه ما چگونه تبیین کنیم و دیگری اینکه ما باید چه چیزی را تبیین کنیم؟ ما برای جهاد تبیین، نیاز به قرآن داریم. جامعۀ که با قرآن آشنا باشد، روشن می‌شود و دیگر نمی‌توان این جامعه را فریب داد. اسیر غرب و شرق کرد. ما باید برای جهاد تبیین، آستین بالا بزنیم اول خودمان روشن شویم، هم ذهن وهم دلمان؛ بعد شروع کنیم به روشنگری در جامعه. جهاد تبیین، مجاهده دائمی اولیای الهی در طول تاریخ بوده است. به عنوان نمونه حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به تبیین وضعیت و شرایط و دفاع از امام زمان خود پرداختند، ایشان حتی اسلام و جایگاه امیرالمؤمنین علیه السلام را با رفتن به منزل صحابه نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله تبیین می‌نمودند و با گفتگو و خطبه خوانی در بین زنان مدینه این امر مهم را دنبال می‌کردند. یا زینب کبری سلام‌ الله‌علیها مأموریت تبیین جریان حق، در ایام بعد از شهادت اباعبدالله علیه‌السلام را بر عهده داشتند؛ بنابراین، جریان تبیین یک جریان خیلی مهم و مقدس و منتسب به اهل‌بیت علیهم‌السلام و انبیا الهی است و اگر کسی امروز نتواند این مهم را به‌خوبی انجام دهد در مدینه هم اگر می‌بود نمی‌توانست از جریانِ حق به‌خوبی دفاع کند. 🌻🌻🌸🌸🌷🌷 @parcham_enghelab
🌻🌸آثار جهاد تبیین حضرت زینب در کوفه🌻🌸 🔷 حضرت زینب کوفیان را بر کاری که کرده بودند آگاه ساخت به حدی که کوفیان از این فعل خود به شدت پشیمان شدند و فراوان اشک ریختند حتی می‌توان گفت زمینه قیام‌های خونخواهی امام حسین علیه السلام را همین خطبه‌های آتشین حضرت فراهم ساخت. تبیین ملاک عزت مندی انسان‌ها حضرت در فرازی از خطبه خود در شام اشاره می‌کنند که دو مدل نگاه در ملاک عزت مندی انسان‌ها وجود دارد الف: عزتمندی ظاهری ب: عزتمندی الهی 1⃣ عزتمندی ظاهری: در اینجا حضرت به درستی مدل نگاه یزید را بیان می‌کنند که همین عزتمندی ظاهری است حضرت فرمودند: أظننت يا يزيد انك حين اخذت علينا اقطار الارض، وضيقت علينا آفاق السماء فاصبحنا لك في اسار [الذل‏] نساق اليك سوقاً في قطار، و انت علينا ذو اقتدار ان بنا من الله هواناً و عليك منه كرامة و امتثاناً........... اینکه ما را اسیر کردی و به این شهر و آن شهر کشاندی و بر ما مسلط شدی آیا ما خوار شدیم وتو عزتمند شدی؟ حضرت به صورت کلی اشاره کردند که یزید دارای این نگاه است نگاهی که فقط ظاهر را می‌بیند و همان زمان را سیر می‌کند یزید که از این پیروزی ظاهری و عزتمندی ظاهری مستانه خوشحال بود با منطق علی وار حضرت زینب مواجهه شد حضرت فرمود کمی آهسته‌تر قدم بردارید این مهلتی که به شما داده شده است نه به خاطر برحق بودن شما است بلکه این مهلت برای زیاد شدن بار گناهان شما است خداوند در قرآن کریم می‌فرماید ((وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ)) ((سوره آل عمران آیه 178)) 2⃣ عزتمندی الهی و غیر ظاهری در نگاه یزیدی عزت فقط ظاهری هست ولی در نگاه زینبی که برگرفته از قرآن و اهل بیت است برخلاف نگاه قبلی عزت را فقط در این می ببیند که نزد خداوند عزت داشته باشد هرچند در ظاهر انسان خوار شده باشد و اگر در ظاهرانسان به عزتی می‌رسد و نزد خداوند عزتی نداشته باشد آن عزت نیست لذا حضرت زینب سلام الله علی‌ها بعداز واقعه عاشورا فرمودند و ما رأیت إلا جمیلا .... آری حضرت زینب سلام الله علی‌ها عزت را دیدند که امام جسین علیه السلام و جهاد ایشان نه تنها فراموش نشد بلکه پرچمدار دفاع از حق و عدالت شدند. 🌻🌻🌸🌸🌷🌷 @parcham_enghelab
🌻🌸مناظره علمی امام رضا علیهالسلام با اهل سنت🌻🌸 🔷 حضرت علی بن موسی بن جعفر علیه السلام ملقب به امام رضا علیه السلام و ضامن آهو، هشتمین امام شیعیان و فرزند بزرگوار امام موسی کاظم علیه السلام در ۱۱ ذی القعده سال ۱۴۸ قمری در مدینه به دنیا آمدند. 🔶 مناظره علمی ایشان با یکی از بزرگان اهل سنت آن زمان به نام «علی بن محمّد بن جهم» اباصلت هروی میگوید: هنگامی كه مأمون پیروان مذاهب و مكاتب مختلف یعنی یهود، نصارا، مجوس، صابئین و سایر فرق و علمای اسلام را در دربار خود گردآورد تا با امام علی بن موسی الرضا علیه السلام مناظره كنند، هر كس در برابر آن حضرت عرض اندام كرد، با پاسخ دندان شكنی روبه رو شد و خاموش گشت. در این میان، نوبت به «علی بن محمّد بن جهم» كه از علمای معروف اهل سنت بود، رسید؛ او به امام علیه السلام رو كرد و گفت: عقیده شما درباره عصمت انبیا چیست؟ آیا شما همه را معصوم میدانید؟ امام علیه السلام: آری. ابن جهم: پس این آیات را كه ظاهرش صدور گناه از آنان است، چگونه تفسیر میكنی؟ مثلاً قرآن درباره آدم علیه السلام می‎فرماید: «وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى»؛ (آدم به پروردگارش عصیان كرد و از پاداش او محروم ماند). و یا درباره یونس علیه السلام می‎گوید: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ»؛ (یونس خشمگین از میان قوم خودش رفت و گمان كرد بر او تنگ نخواهیم گرفت).و یا درباره یوسف علیه السلام می‎گوید: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا»؛ (زلیخا قصد یوسف كرد و یوسف قصد او را). و در مورد داوودعلیه السلام می‎فرماید: «وَ ظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ»؛ (داوود گمان كرد ما او را امتحان كردهایم و از كار خود توبه كرد).و بالاخره درباره پیامبرش محمّدصلی الله علیه و آله می‎فرماید: «وَ تُخْفِی فِی نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ»؛ (تو در دل چیزی [درباره همسر زید] پنهان داشتی كه خدا آن را آشكار ساخت). امام علیهالسلام فرمود: وای بر تو! گناهان زشت را به پیامبران الهی نسبت مده و كتاب خدا را به رأی خود تفسیر مكن كه خداوند فرموده: «تأویل (و تفسیر) آن را جز خدا و راسخان در علم نمیدانند» اكنون پاسخ سؤالاتت را بشنو: 🔺امّا درباره آدم علیه السلام خداوند او را حجت در زمین و نماینده خود در بلادش قرار داده بود. آدم برای بهشت آفریده نشده بود (و سكونتش در بهشت موقتی بود و بهشت سرای تكلیف نبود) عصیان آدم (و ترك اولای او) در بهشت رخ داد، نه در زمین، و عصمت باید در زمین باشد و مقادیر امر الهی تكمیل گردد (و آدم الگو و رهبری برای مردم جهان باشد) لذا هنگامی كه به زمین گام نهاد، خداوند او را حجت و خلیفه معصوم قرار داد، چنان كه در حق او میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ»؛ (خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید). این گزینش، خود دلیل بر معصوم بودن این رهبران است؛ زیرا گزینش برای رهبری بدون عصمت، موجب نقض غرض است. 🔺امّا در مورد یونس علیه السلام منظور از «لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ» این نیست كه او گمان كرد خداوند قادر بر (مجازات) او نیست، بلكه به معنای این است كه او گمان كرد خداوند بر او تنگ نمیگیرد (و ترك اولایی نكرده است)، همان گونه كه در آیة دیگر قرآن آمده: «وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزْقَهُ...»؛ (امّا هنگامی كه خداوند انسان را مبتلا سازد و روزی را بر او تنگ بگیرد...) زیرا اگر او گمان كرده بود خداوند قادر بر (مجازات) او نیست، كافر میشد (و كفر از ساحت مقدس انبیا به دور است). 🔺امّا در مورد یوسف علیه السلام منظور این است كه زلیخا قصد كام‎گیری از یوسف كرد و یوسف قصد قتل وی نمود، اگر او را زیاد تحت فشار برای عمل خلاف عفت قرار دهد (چرا كه فوق العاده از این پیشنهاد ناراحت شده بود)، امّا خداوند (در حق او لطف كرد و) او را از قتل زلیخا و عمل خلاف عفت دور ساخت، همان گونه كه می‎فرماید: «كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ»؛ (سوء اشاره به قتل و فحشا اشاره به عمل منافی عفت است.)
🔺بعد امام علیه السلام فرمودند: بگو ببینم در داستان داوود شما چه می‎گویید؟ علی بن محمّد جهم افسانهای ساختگی را شبیه آن چه در تورات كنونی آمده است، در این جا ذكر كرد كه خلاصه اش چنین است: داوود در محراب خود مشغول نماز بود كه شیطان به صورت پرنده زیبایی در برابر او نمایان شد. داوود نمازش را شكست و به دنبال آن پرنده به پشت بام رفت. آن جا چشمش به درون خانه همسایه و بر اندام زن زیبایی كه در حال غسل كردن بود افتاد و دل بسته او شد. داوود برای از میان برداشتن مانع، دستور داد همسر آن زن را (كه یكی از افسران ارشد لشكر وی بود) و اوریا نام داشت، پیشاپیش صفوف به میدان نبرد بفرستند. هنگامی كه او كشته شد، داوود همسرش را به ازدواج خود درآورد هنگامی كه سخن به این جا رسید امام علیه السلام بر اثر شدّت ناراحتی دست بر پیشانی زد و فرمود: «إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ». شما پیامبر بزرگی را به سستی در نماز و ارتكاب عمل خلاف عفت (قبل از ازدواج رسمی با او) و سپس قتل انسان بی گناهی متهم میکنید؟! 🔹علی بن محمّد بن جهم عرض كرد: پس گناه داوود كه خداوند در آیة فوق به آن اشاره كرده، چه بود؟ امام علیه السلام: وای بر تو! گناهی نداشت. او گمان كرد خداوند كسی را از وی داناتر نیافریده است. خداوند دو فرشته را مأمور كرد تا از محراب او بالا روند و بگویند: ما دو نفر با هم نزاع داریم و یكی بر دیگری ستم كرده است. میان ما به حق داوری كن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت كن. این یك برادر من است. او ۹۹ میش دارد و من یكی دارم، ولی او اصرار میکند كه این یكی را نیز به او واگذارم و او در سخن بر من غلبه كرده و از من گویاتر است در این جا داوود در قضاوت عجله كرد و بی آن كه از مدعی تقاضای دلیل و بینه كند، به او رو كرد و گفت: این برادرت به تو ستم كرده كه همان یك میش تو را هم مطالبه كرده است و حتی توضیح و دفاع لازم را از مدعی بر ضدّ او نخواست. گرچه حكم نهایی نكرده بود، امّا همین عجله در این گفتار، ترك اولایی بود كه از داوود سر زد. سپس متوجه شد و در مقام جبران برآمد و استغفار كرد و خداوند نیز این ترك اولی را بر او بخشید. این بود خطای داوود، نه آن چه شما میگویید. سپس امام علیه السلام افزود: مگر نمیبینی خداوند بعد از این ماجرا میگوید: «یا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ»؛ (ای داوود، ما تو را خلیفه و نماینده خود در زمین قرار دادیم. در میان مردم به حق داوری كن و از هوای نفس پیروی مكن) اگر داوود ـ العیاذ بالله ـ مرتكب آن جنایات عظیم و گناهان بزرگ شده بود، چگونه خداوند چنین مقام و منصبی به او میبخشید و چگونه او را مورد عفو و بخشش قرار میداد؟! پس بدان همة آنها خرافات است.این جهم پرسید: پس داستان ازدواج با همسر اوریا چه بوده است؟ امام علیه السلام فرمود: جریان چنین بود كه در آن زمان هر گاه زنی شوهرش از دنیا میرفت یا كشته میشد، هرگز ازدواج نمیکرد. خداوند به داوود اجازه داد با همسر اوریا كه در حادثه ای كشته شده بود، ازدواج كند. داوود صبر كرد هنگامی كه همسر اوریا از عده درآمد، با او ازدواج كرد (بدون آن كه مسئله دیگری در كار باشد)، لكن چون این امر در میان مردم آن زمان سابقه نداشت، بر آنها گران آمد. 🔺امّا در مورد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و همسر پسر خوانده اش زید كه قرآن می‎گوید: «تو چیزی را در دل پنهان میداشتی كه خداوند آن را آشكار ساخت» ماجرا از این قرار بود كه خداوند قبلاً نام همسران پیامبر صلی الله علیه و آله را در این جهان به او فرموده بود و در میان آنها نام زینب دختر حجش بود كه آن روز در قید زوجیت پسر خوانده پیامبر صلی الله علیه و آله زید بن حارثه بود، ولی پیامبر صلی الله علیه و آله این نام را در دل خود مخفی میداشت تا مبادا بهانهای به دست منافقان بیفتد و بگویند پیامبر صلی الله علیه و آله به زن شوهر داری چشم داشتی دارد (امّا حوادث آینده و جدایی آن زن از همسرش با این كه پیامبر صلی الله علیه و آله، اصرار داشت جدا نشود، نشان داد كه چنین امری از قبل مقدّر بوده است). این را نیز بدان كه خداوند در میان تمام خلق خود، تنها عهده دار اجرای عقد سه زن شد: حوا را برای آدم علیه السلام و زینب را برای رسول خدا و فاطمه سلام الله علیها، را برای علی علیه السلام عقد كرد. این جا بود كه علی بن محمّد بن جهم به گریه افتاد عرض كرد: ای فرزند رسول خدا، من توبه میكنم و تعهد مینمایم كه از امروز به بعد درباره پیامبران خدا جز آن چه شما فرمودید، نگویم. باید توجه داشت كه درباره عصمت انبیا گروهی راه خطا پیمودهاند و گروه دیگری در نیمه راه ماندهاند. تنها گروهی كه عصمت آنان را به طور كامل پذیرفتهاند، پیروان مكتب اهل بیت علیهم السلام می‎باشند كه با هدایت آنان به سر منزل مقصود رسیده اند. 🌻🌻🌸🌸🌷🌷 @parcham_enghelab
🌻🌸مختصری از زندگینامه شهید حجت الاسلام علی لعلی پیشاوک🌻🌸 🔷 شهید علی لعلی فرزندخدارحم تاریخ دهم شهریور ۱۳۳۸ در مشهد مقدس و خانواده مذهبی چشم به جهان گشود. ایشان پس از گذراندن دوره‌های تحصیلی آکادمیک ابتدائی وارد حوزه علمیه شد و قبل از انقلاب به نجف اشرف عزیمت کردند و ضمن بهره گیری از فیوضات علمی به مبارزات سیاسی خودش با آوردن اعلامیه و نوارهای صوتی حضرت امام (ره) ادامه می‌دهند و پس از مدت کوتاهی از پیروزی انقلاب اسلامی جذب سپاه پاسداران می‌شوند و به مناطق عملیاتی جنوب کردستان اعزام می‌شود. پس از چند ماه به دلیل جراحات ریوی در بیمارستان بستری می‌شود و مدتی پس از بهبودی، جنگ تحمیلی آغاز و ایشان به عنوان نفرات اول به صورت فردی از سپاه خراسان ماموریت گرفته و به منطقه عملیاتی خرمشهر اعزام می‌شود و پس از مجاهدت‌های دلیرانه در تاریخ دوم مهر سال ۱۳۵۹ به نقل از همرزمان شهید ایشان در مجاورت انبار قیر مورد اصابت مستقیم خمپاره قرار گرفته و به فیض شهادت نائل می‌گردد و پیکر مطهر ایشان جاوید الاثر می‌باشد. 🔷 روحانی شهید لعلی اولین شهید خراسان بزرگ و اولین شهید روحانیت در دفاع مقدس می‌باشد. منبع: جناب آقای نظری مسئول گزینش سپاه خراسان بزرگ در زمان دفاع مقدس 🌻🌻🌸🌸🌷🌷 @parcham_enghelab
🌻🌸مختصری از زندگینامه شهید حجت الاسلام عباس رضائیان رامشه🌻🌸 🔷 شیخ عباس فرزند قاسم علی یازدهم اردیبهشت ماه ۱۳۳۸ در استان اصفهان روستای رامشه در خانواده‌ای مؤمن و مذهبی چشم به جهان گشود. پس از گذراندن دوره تحصیلی آکادمیک وارد حوزه علمیه اصفهان شد و با توجه به شجاعت و روحیه مبارزه طلبی که در وجود او بود در سالهای قبل از انقلاب مبارزات گسترده‌ای را بر علیه رژیم شاهنشاهی انجام داد. بعد از ورود امام خمینی (ره) به ایران شیخ عباس از اولین کسانی بود که به گروه حفاظت امام پیوست و نقل است از دوستان که شب‌های اول که امام بعد از مدت‌ها تبعید به ایران بازگشته بودند در پشت بام منزل موقت امام شبها تا صبح به نگهبانی و حفاظت از امام می‌پرداختند. وی نیز در سال ۱۳۵۹ مدتی را به همکاری با دادگاه ویژه مبارزه با مواد مخدر پرداخت. در سال ۱۳۵۹ که اولین سال از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود شیخ عباس در این شرایط به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان لبیک گفت و بصورت داوطلبانه به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد؛ او سرپرست شعبه عقیدتی سیاسی آمادگاه عمومی ارتش در اصفهان بود که پس از چندی حضور در جبهه شهد شیرین شهادت را نوشید و پیکرش مطهر شهید جاویدالاثر ماند. 🌻🌻🌸🌸🌷🌷 @parcham_enghelab