🔹 یکی از زنان سوریه با مشاهده منش شهید شیعه شد
جنگ سوریه جنگ متفاوتی است. شناخت خودی و غیر خودی کار آسانی نیست. افرادی چون شهید پورهنگ که حجم کاری آن ها بالا بود برای چند روز مرخصی باید از مدت ها قبل برنامهریزی میکردند تا مسئولیت را به فرد دیگری محول کنند. ایشان هم مستشار نظامی بود و در کنار این کار فرهنگی میکرد. اثرگذاری فعالیت های همسرم باعث علاقه مندی مردم سوری به تشیع بود که این عامل محبوبت وی و یکی از دلایل مسمومیت ایشان باشد. یکی از خانم های سوری با دیدن فعالیت ها و منش همسرم، شیعه شد و این زنگ خطری برای دشمنان شد که اگر نمی توانند ایشان را در میدان جنگ به شهادت برسانند با نقشه از بین ببرند. از این رو نوع شهادت شهید پورهنگ با دیگر شهدای سوریه فرق داشت.
🔹 مسمومیت؛ مهر سکوت شهید نام آشنا برای مردم سوریه
روز حادثه وقتی به خانه آمد حالت بیحسی و کسلی داشت. گفت یک لیوان آب خوردم که مزه عجیبی داشت، وقتی خوردم حالم عوض شد. من فکر کردم چون آب شرب منطقه از آب شست و شو جداست، ممکن است آب کثیف بوده است. گمان میکردم که یک مسمومیت ساده است. پزشک معالج نیز یک داروی مختصری داد. هرچه می گذشت به علائم بیماری افزایش مییافت. یک روز تهوع، بیاشتهایی و تب و لرز شدید شروع شد. خودشان به شهر دیگری رفتند و بستری شدند. در مدتی که سوریه بودیم مدام در حال رفت و آمد به بیمارستان بود. وقتی مطلع شدند فردی که آب را پخش کرده ناپدید شده این شک به یقین تبدیل شد که قصد مسموم کردن داشتند، زیرا چند نفر دیگر هم حالت مسمومیت داشتند ولی سرعت پیشروی سم در بدن همسرم بیشتر بود و فرصت درمان پیش نیامد. اثر سم 40 روزه در بدن شهید خودش را نشان داد. علت اینکه با وجود مسئولیت هایی که داشت تا نرسیدن پایان دوره اجازه دادند به ایران برگردیم چون مسمومیتش تائید شد. دستنوشتهای از خودشان به جای مانده که شرح حادثه را نوشتهاند.
🔹 رویای صادقه ای که به وقوع پیوست
در همان زمانی که درباره ازدواج صحبت میکردیم یک بار به من گفت خواب شهادت را دیدهام. خواب های شهید شبیه رویای صادقه بود. حتی قبل از به دنیا آمدن بچهها خواب دیده بود دختر دوقلو دارد. در رابطه با شهادتش هم گفت «میدانم در چهل سالگی در تهران شهید می شوم.» انتظار شهادتش را داشتم ولی با توجه به صحبتهایی که کرده بود فکر می کردم الان این اتفاق نمیافتد، مخصوصا که خیلی دوست داشت در سوریه جانباز شود و بعد به شهادت برسد. خیلی نگران بود که این جنگ تمام شود و بی نصیب بماند. تعریف میکرد در یکی از درگیریها نارنجک کنار پایش عمل نکرده و بارها در معرض شهادت قرار گرفته ولی این اتفاق نیافتاده و از این بابت که بابی باز شده و ممکن است تا چند سال دیگر بسته شود دلشوره داشت. وقتی حالش بد شد به من گفت حسی دارم که میگوید به چهل سالگی نمیرسم، خیلی دعا کرد که از بستر بیماری بلند شود و برود سوریه تا اگر قرار بر شهادت است بر اثر تیر مستقیم به شهادت برسد و میگفت دعا کردم تا پایان خوابی که دیدهام عوض شود ولی وقتی به تهران برگشت روز به روز اوضاع جسمی وی وخیمتر شد، اطرافیان هم خوابهایی میدیدند که احساس کردم رویای صادقهای که قبلا شهید درباره شهادت از آن صحبت میکرد، در حال وقوع است.
🔹 نتوانستم برای شفایش دعا کنم
زمان برگشت از سوریه در ساعات آخر حضورمان در این کشور چون وی در بیمارستان بودند به من گفت که همراه با فرزندانمان به حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) بروم. در حرم هر کار کردم تا برای شفایش دعا کنم نتوانستم. تنها از خانم خواستم خانواده ما را قبول کند و هرچه خیر و صلاح است پیش بیایید. از چند روز قبل شهادت خیلی حالش بد شد. حالت چهرهاش عوض شده بود. یک عارضه چشمی داشت که وقتی سرما میخورد، چشم هایش التهاب پیدا میکرد و قرمز می شد. سم که وارد بدنش شد تمام بیماری های نهفته بدنش را فعال کرد. در سوریه وضع چشمش بدتر شد ولی در ایران بهتر شده بود. یک روز قبل شهادت به ایشان گفتم خدا را شکر حالتان بهتر است، خودش چیزی نمیگفت و تنها به گفتن الحمدالله بسنده میکرد.
🔹 برای شهادت منتظر رضایت من بود
آخرین بار که با یکدیگر ملاقات داشتیم، گویی میخواست چیزی بگوید، اتاق که خالی شد با گریه خواست دعا کنم تا در بستر بیماری از دنیا نرود و شهید شود. احساس کردم در آن لحظه منتظر است که من رضایت دهم، چند ثانیه نشد که من از ته دل دعا کردم آنچه لیاقتش است به او بدهند. یکی از دوستان سوال کرد که چطور توانستی چنین دعایی کنی. واقعیت آن است در این مرحله به آنچه طرف مقابلت میخواهد راضی میشوی. احساس کردم اگر شهادت نصیبش نشود یک عمر حسرت میخورد. حتی برای سوریه رفتنش با اینکه گفته بود ممکن است مشکلات بسیاری پیش روی ما آید ولی من قبول کردم، برود. خودش میگفت بعد از اینکه به سوریه میروم ممکن است نتوانم تا مدتی شاغل باشم، ولی وقتی دیدم بیتاب است و احساس تکلیف میکند، گفتم برو و تمام تلاشت را انجام بده . اگر دیدی کاری از دستت برنمی آید برگرد. زمانی که قرار شد به سوریه برود مدتی بود در محلی شاغل شده بود، جای آرام و خوبی بود اما وقتی سخنرانی مقام معظم رهبری را که فرمودند اگر مدافعان حرم نمی رفتند باید در همدان و کرمانشاه میجنگیدیم شنیدند، دیگر نتوانستند ماندن را تحمل کنند. گفت الان برای رفتن احساس تکلیف میکنم. یکی از آشنایان گفت هنوز که مرجع تقلیدتان حضور در سوریه را تکلیف ندانستند، برای چه میروید. ایشان هم در جواب گفته بود «هنر آن است آدم حرف دل رهبرش را بفهمد، وگرنه عمل به حرفی که از زبان خارج شود لطفی ندارد و دیگر واجب است.»
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌺🌻جهاد تبیین در اندیشه حضرت آیت الله العظمی خامنهای مدظلّه العالی🌺🌻
🔷 جهاد قطعی، فوری و وظیفهٔ همگانی
امروزه یکی از مهمترین ابزار دشمن، ابزار تغییر واقعیتها است. به این صورت که اقدامات بزرگ جمهوری اسلامی را کوچک و ضعفها را بزرگ نشان دهد لذا رهبر معظم انقلاب حفظه الله نیز فرمودند: «به نظر من که کمترین چالش کشور ما یک چالش ذهنی است» برای مقابله با این اقدام دشمن امروز جهاد تبیین لازم است.
♦ جهاد به معنی این است که ببینیم دشمن از کجا پیشروی میکند و ما نیز در همان جهت به مقابله با او برخیزیم. در این جنگ شناختی باید دید که دشمن برای تغییر و انحراف ذهن ما چه چیزی را هدف قرار داده است. امروز دشمن آرمانها و اصول بنیادین و همچنین اقدامات آشکار نظام را تحریف میکند؛ دوران سراسر ضعف پهلوی را بزرگ میکند؛ دستاوردها رو کوچک نشان میدهد و در صدد القای این مطلب است که ریشه مشکلات کشور بهخاطر گفتمان انقلاب اسلامی و ایستادگی در مقابل آمریکا و استکبارستیزی و بهخاطر ارتباط با آمریکا است. رفع این گرههای ذهنی و پاسخ به این تحریفها، نیاز ضروری به تبیین دارد.
قرآن کریم نیزدربرخی ازآیات هدف خودش را چنین چیزی معرفی میکند: نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمينَ (سوره نحل آیه 89)
قرآن، تبیینکننده است. تبیین یعنی روشنکردن؛ قرآن مثل خورشید، میماند، روی چیزی بیفتد آن را روشن میکند. مقام معظم رهبری، جهاد تبیین را، یک جهاد قطعی، فوری و وظیفه همگانی دانستند.
♦ در جهاد تبیین دو گام اساسی داریم یکی اینکه ما چگونه تبیین کنیم و دیگری اینکه ما باید چه چیزی را تبیین کنیم؟
ما برای جهاد تبیین، نیاز به قرآن داریم. جامعۀ که با قرآن آشنا باشد، روشن میشود و دیگر نمیتوان این جامعه را فریب داد. اسیر غرب و شرق کرد. ما باید برای جهاد تبیین، آستین بالا بزنیم اول خودمان روشن شویم، هم ذهن وهم دلمان؛ بعد شروع کنیم به روشنگری در جامعه. جهاد تبیین، مجاهده دائمی اولیای الهی در طول تاریخ بوده است.
به عنوان نمونه حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به تبیین وضعیت و شرایط و دفاع از امام زمان خود پرداختند، ایشان حتی اسلام و جایگاه امیرالمؤمنین علیه السلام را با رفتن به منزل صحابه نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله تبیین مینمودند و با گفتگو و خطبه خوانی در بین زنان مدینه این امر مهم را دنبال میکردند.
یا زینب کبری سلام اللهعلیها مأموریت تبیین جریان حق، در ایام بعد از شهادت اباعبدالله علیهالسلام را بر عهده داشتند؛ بنابراین، جریان تبیین یک جریان خیلی مهم و مقدس و منتسب به اهلبیت علیهمالسلام و انبیا الهی است و اگر کسی امروز نتواند این مهم را بهخوبی انجام دهد در مدینه هم اگر میبود نمیتوانست از جریانِ حق بهخوبی دفاع کند.
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌻🌸آثار جهاد تبیین حضرت زینب در کوفه🌻🌸
🔷 حضرت زینب کوفیان را بر کاری که کرده بودند آگاه ساخت به حدی که کوفیان از این فعل خود به شدت پشیمان شدند و فراوان اشک ریختند حتی میتوان گفت زمینه قیامهای خونخواهی امام حسین علیه السلام را همین خطبههای آتشین حضرت فراهم ساخت.
تبیین ملاک عزت مندی انسانها
حضرت در فرازی از خطبه خود در شام اشاره میکنند که دو مدل نگاه در ملاک عزت مندی انسانها وجود دارد
الف: عزتمندی ظاهری
ب: عزتمندی الهی
1⃣ عزتمندی ظاهری: در اینجا حضرت به درستی مدل نگاه یزید را بیان میکنند که همین عزتمندی ظاهری است
حضرت فرمودند: أظننت يا يزيد انك حين اخذت علينا اقطار الارض، وضيقت علينا آفاق السماء فاصبحنا لك في اسار [الذل] نساق اليك سوقاً في قطار، و انت علينا ذو اقتدار ان بنا من الله هواناً و عليك منه كرامة و امتثاناً...........
اینکه ما را اسیر کردی و به این شهر و آن شهر کشاندی و بر ما مسلط شدی آیا ما خوار شدیم وتو عزتمند شدی؟
حضرت به صورت کلی اشاره کردند که یزید دارای این نگاه است نگاهی که فقط ظاهر را میبیند و همان زمان را سیر میکند یزید که از این پیروزی ظاهری و عزتمندی ظاهری مستانه خوشحال بود با منطق علی وار حضرت زینب مواجهه شد حضرت فرمود کمی آهستهتر قدم بردارید این مهلتی که به شما داده شده است نه به خاطر برحق بودن شما است بلکه این مهلت برای زیاد شدن بار گناهان شما است خداوند در قرآن کریم میفرماید ((وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ)) ((سوره آل عمران آیه 178))
2⃣ عزتمندی الهی و غیر ظاهری
در نگاه یزیدی عزت فقط ظاهری هست ولی در نگاه زینبی که برگرفته از قرآن و اهل بیت است برخلاف نگاه قبلی عزت را فقط در این می ببیند که نزد خداوند عزت داشته باشد هرچند در ظاهر انسان خوار شده باشد و اگر در ظاهرانسان به عزتی میرسد و نزد خداوند عزتی نداشته باشد آن عزت نیست لذا حضرت زینب سلام الله علیها بعداز واقعه عاشورا فرمودند و ما رأیت إلا جمیلا .... آری حضرت زینب سلام الله علیها عزت را دیدند که امام جسین علیه السلام و جهاد ایشان نه تنها فراموش نشد بلکه پرچمدار دفاع از حق و عدالت شدند.
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌻🌸مناظره علمی امام رضا علیهالسلام با اهل سنت🌻🌸
🔷 حضرت علی بن موسی بن جعفر علیه السلام ملقب به امام رضا علیه السلام و ضامن آهو، هشتمین امام شیعیان و فرزند بزرگوار امام موسی کاظم علیه السلام در ۱۱ ذی القعده سال ۱۴۸ قمری در مدینه به دنیا آمدند.
🔶 مناظره علمی ایشان با یکی از بزرگان اهل سنت آن زمان به نام «علی بن محمّد بن جهم»
اباصلت هروی میگوید: هنگامی كه مأمون پیروان مذاهب و مكاتب مختلف یعنی یهود، نصارا، مجوس، صابئین و سایر فرق و علمای اسلام را در دربار خود گردآورد تا با امام علی بن موسی الرضا علیه السلام مناظره كنند، هر كس در برابر آن حضرت عرض اندام كرد، با پاسخ دندان شكنی روبه رو شد و خاموش گشت. در این میان، نوبت به «علی بن محمّد بن جهم» كه از علمای معروف اهل سنت بود، رسید؛ او به امام علیه السلام رو كرد و گفت: عقیده شما درباره عصمت انبیا چیست؟ آیا شما همه را معصوم میدانید؟
امام علیه السلام: آری.
ابن جهم: پس این آیات را كه ظاهرش صدور گناه از آنان است، چگونه تفسیر میكنی؟ مثلاً قرآن درباره آدم علیه السلام میفرماید: «وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى»؛ (آدم به پروردگارش عصیان كرد و از پاداش او محروم ماند).
و یا درباره یونس علیه السلام میگوید: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ»؛ (یونس خشمگین از میان قوم خودش رفت و گمان كرد بر او تنگ نخواهیم گرفت).و یا درباره یوسف علیه السلام میگوید: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا»؛ (زلیخا قصد یوسف كرد و یوسف قصد او را).
و در مورد داوودعلیه السلام میفرماید: «وَ ظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ»؛ (داوود گمان كرد ما او را امتحان كردهایم و از كار خود توبه كرد).و بالاخره درباره پیامبرش محمّدصلی الله علیه و آله میفرماید: «وَ تُخْفِی فِی نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ»؛ (تو در دل چیزی [درباره همسر زید] پنهان داشتی كه خدا آن را آشكار ساخت).
امام علیهالسلام فرمود: وای بر تو! گناهان زشت را به پیامبران الهی نسبت مده و كتاب خدا را به رأی خود تفسیر مكن كه خداوند فرموده: «تأویل (و تفسیر) آن را جز خدا و راسخان در علم نمیدانند» اكنون پاسخ سؤالاتت را بشنو:
🔺امّا درباره آدم علیه السلام خداوند او را حجت در زمین و نماینده خود در بلادش قرار داده بود. آدم برای بهشت آفریده نشده بود (و سكونتش در بهشت موقتی بود و بهشت سرای تكلیف نبود) عصیان آدم (و ترك اولای او) در بهشت رخ داد، نه در زمین، و عصمت باید در زمین باشد و مقادیر امر الهی تكمیل گردد (و آدم الگو و رهبری برای مردم جهان باشد) لذا هنگامی كه به زمین گام نهاد، خداوند او را حجت و خلیفه معصوم قرار داد، چنان كه در حق او میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ»؛ (خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید). این گزینش، خود دلیل بر معصوم بودن این رهبران است؛ زیرا گزینش برای رهبری بدون عصمت، موجب نقض غرض است.
🔺امّا در مورد یونس علیه السلام منظور از «لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ» این نیست كه او گمان كرد خداوند قادر بر (مجازات) او نیست، بلكه به معنای این است كه او گمان كرد خداوند بر او تنگ نمیگیرد (و ترك اولایی نكرده است)، همان گونه كه در آیة دیگر قرآن آمده: «وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزْقَهُ...»؛ (امّا هنگامی كه خداوند انسان را مبتلا سازد و روزی را بر او تنگ بگیرد...) زیرا اگر او گمان كرده بود خداوند قادر بر (مجازات) او نیست، كافر میشد (و كفر از ساحت مقدس انبیا به دور است).
🔺امّا در مورد یوسف علیه السلام منظور این است كه زلیخا قصد كامگیری از یوسف كرد و یوسف قصد قتل وی نمود، اگر او را زیاد تحت فشار برای عمل خلاف عفت قرار دهد (چرا كه فوق العاده از این پیشنهاد ناراحت شده بود)، امّا خداوند (در حق او لطف كرد و) او را از قتل زلیخا و عمل خلاف عفت دور ساخت، همان گونه كه میفرماید: «كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ»؛ (سوء اشاره به قتل و فحشا اشاره به عمل منافی عفت است.)
🔺بعد امام علیه السلام فرمودند: بگو ببینم در داستان داوود شما چه میگویید؟ علی بن محمّد جهم افسانهای ساختگی را شبیه آن چه در تورات كنونی آمده است، در این جا ذكر كرد كه خلاصه اش چنین است: داوود در محراب خود مشغول نماز بود كه شیطان به صورت پرنده زیبایی در برابر او نمایان شد. داوود نمازش را شكست و به دنبال آن پرنده به پشت بام رفت. آن جا چشمش به درون خانه همسایه و بر اندام زن زیبایی كه در حال غسل كردن بود افتاد و دل بسته او شد. داوود برای از میان برداشتن مانع، دستور داد همسر آن زن را (كه یكی از افسران ارشد لشكر وی بود) و اوریا نام داشت، پیشاپیش صفوف به میدان نبرد بفرستند. هنگامی كه او كشته شد، داوود همسرش را به ازدواج خود درآورد هنگامی كه سخن به این جا رسید امام علیه السلام بر اثر شدّت ناراحتی دست بر پیشانی زد و فرمود: «إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ». شما پیامبر بزرگی را به سستی در نماز و ارتكاب عمل خلاف عفت (قبل از ازدواج رسمی با او) و سپس قتل انسان بی گناهی متهم میکنید؟!
🔹علی بن محمّد بن جهم عرض كرد: پس گناه داوود كه خداوند در آیة فوق به آن اشاره كرده، چه بود؟
امام علیه السلام: وای بر تو! گناهی نداشت. او گمان كرد خداوند كسی را از وی داناتر نیافریده است. خداوند دو فرشته را مأمور كرد تا از محراب او بالا روند و بگویند: ما دو نفر با هم نزاع داریم و یكی بر دیگری ستم كرده است. میان ما به حق داوری كن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت كن. این یك برادر من است. او ۹۹ میش دارد و من یكی دارم، ولی او اصرار میکند كه این یكی را نیز به او واگذارم و او در سخن بر من غلبه كرده و از من گویاتر است در این جا داوود در قضاوت عجله كرد و بی آن كه از مدعی تقاضای دلیل و بینه كند، به او رو كرد و گفت: این برادرت به تو ستم كرده كه همان یك میش تو را هم مطالبه كرده است و حتی توضیح و دفاع لازم را از مدعی بر ضدّ او نخواست. گرچه حكم نهایی نكرده بود، امّا همین عجله در این گفتار، ترك اولایی بود كه از داوود سر زد. سپس متوجه شد و در مقام جبران برآمد و استغفار كرد و خداوند نیز این ترك اولی را بر او بخشید. این بود خطای داوود، نه آن چه شما میگویید.
سپس امام علیه السلام افزود: مگر نمیبینی خداوند بعد از این ماجرا میگوید: «یا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ»؛ (ای داوود، ما تو را خلیفه و نماینده خود در زمین قرار دادیم. در میان مردم به حق داوری كن و از هوای نفس پیروی مكن) اگر داوود ـ العیاذ بالله ـ مرتكب آن جنایات عظیم و گناهان بزرگ شده بود، چگونه خداوند چنین مقام و منصبی به او میبخشید و چگونه او را مورد عفو و بخشش قرار میداد؟! پس بدان همة آنها خرافات است.این جهم پرسید: پس داستان ازدواج با همسر اوریا چه بوده است؟
امام علیه السلام فرمود: جریان چنین بود كه در آن زمان هر گاه زنی شوهرش از دنیا میرفت یا كشته میشد، هرگز ازدواج نمیکرد. خداوند به داوود اجازه داد با همسر اوریا كه در حادثه ای كشته شده بود، ازدواج كند. داوود صبر كرد هنگامی كه همسر اوریا از عده درآمد، با او ازدواج كرد (بدون آن كه مسئله دیگری در كار باشد)، لكن چون این امر در میان مردم آن زمان سابقه نداشت، بر آنها گران آمد.
🔺امّا در مورد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و همسر پسر خوانده اش زید كه قرآن میگوید: «تو چیزی را در دل پنهان میداشتی كه خداوند آن را آشكار ساخت» ماجرا از این قرار بود كه خداوند قبلاً نام همسران پیامبر صلی الله علیه و آله را در این جهان به او فرموده بود و در میان آنها نام زینب دختر حجش بود كه آن روز در قید زوجیت پسر خوانده پیامبر صلی الله علیه و آله زید بن حارثه بود، ولی پیامبر صلی الله علیه و آله این نام را در دل خود مخفی میداشت تا مبادا بهانهای به دست منافقان بیفتد و بگویند پیامبر صلی الله علیه و آله به زن شوهر داری چشم داشتی دارد (امّا حوادث آینده و جدایی آن زن از همسرش با این كه پیامبر صلی الله علیه و آله، اصرار داشت جدا نشود، نشان داد كه چنین امری از قبل مقدّر بوده است). این را نیز بدان كه خداوند در میان تمام خلق خود، تنها عهده دار اجرای عقد سه زن شد: حوا را برای آدم علیه السلام و زینب را برای رسول خدا و فاطمه سلام الله علیها، را برای علی علیه السلام عقد كرد.
این جا بود كه علی بن محمّد بن جهم به گریه افتاد عرض كرد: ای فرزند رسول خدا، من توبه میكنم و تعهد مینمایم كه از امروز به بعد درباره پیامبران خدا جز آن چه شما فرمودید، نگویم. باید توجه داشت كه درباره عصمت انبیا گروهی راه خطا پیمودهاند و گروه دیگری در نیمه راه ماندهاند. تنها گروهی كه عصمت آنان را به طور كامل پذیرفتهاند، پیروان مكتب اهل بیت علیهم السلام میباشند كه با هدایت آنان به سر منزل مقصود رسیده اند.
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌻🌸مختصری از زندگینامه شهید حجت الاسلام علی لعلی پیشاوک🌻🌸
🔷 شهید علی لعلی فرزندخدارحم تاریخ دهم شهریور ۱۳۳۸ در مشهد مقدس و خانواده مذهبی چشم به جهان گشود. ایشان پس از گذراندن دورههای تحصیلی آکادمیک ابتدائی وارد حوزه علمیه شد و قبل از انقلاب به نجف اشرف عزیمت کردند و ضمن بهره گیری از فیوضات علمی به مبارزات سیاسی خودش با آوردن اعلامیه و نوارهای صوتی حضرت امام (ره) ادامه میدهند و پس از مدت کوتاهی از پیروزی انقلاب اسلامی جذب سپاه پاسداران میشوند و به مناطق عملیاتی جنوب کردستان اعزام میشود. پس از چند ماه به دلیل جراحات ریوی در بیمارستان بستری میشود و مدتی پس از بهبودی، جنگ تحمیلی آغاز و ایشان به عنوان نفرات اول به صورت فردی از سپاه خراسان ماموریت گرفته و به منطقه عملیاتی خرمشهر اعزام میشود و پس از مجاهدتهای دلیرانه در تاریخ دوم مهر سال ۱۳۵۹ به نقل از همرزمان شهید ایشان در مجاورت انبار قیر مورد اصابت مستقیم خمپاره قرار گرفته و به فیض شهادت نائل میگردد و پیکر مطهر ایشان جاوید الاثر میباشد.
🔷 روحانی شهید لعلی اولین شهید خراسان بزرگ و اولین شهید روحانیت در دفاع مقدس میباشد.
منبع: جناب آقای نظری مسئول گزینش سپاه خراسان بزرگ در زمان دفاع مقدس
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌻🌸مختصری از زندگینامه شهید حجت الاسلام عباس رضائیان رامشه🌻🌸
🔷 شیخ عباس فرزند قاسم علی یازدهم اردیبهشت ماه ۱۳۳۸ در استان اصفهان روستای رامشه در خانوادهای مؤمن و مذهبی چشم به جهان گشود. پس از گذراندن دوره تحصیلی آکادمیک وارد حوزه علمیه اصفهان شد و با توجه به شجاعت و روحیه مبارزه طلبی که در وجود او بود در سالهای قبل از انقلاب مبارزات گستردهای را بر علیه رژیم شاهنشاهی انجام داد. بعد از ورود امام خمینی (ره) به ایران شیخ عباس از اولین کسانی بود که به گروه حفاظت امام پیوست و نقل است از دوستان که شبهای اول که امام بعد از مدتها تبعید به ایران بازگشته بودند در پشت بام منزل موقت امام شبها تا صبح به نگهبانی و حفاظت از امام میپرداختند. وی نیز در سال ۱۳۵۹ مدتی را به همکاری با دادگاه ویژه مبارزه با مواد مخدر پرداخت. در سال ۱۳۵۹ که اولین سال از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود شیخ عباس در این شرایط به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان لبیک گفت و بصورت داوطلبانه به جبهههای حق علیه باطل اعزام شد؛ او سرپرست شعبه عقیدتی سیاسی آمادگاه عمومی ارتش در اصفهان بود که پس از چندی حضور در جبهه شهد شیرین شهادت را نوشید و پیکرش مطهر شهید جاویدالاثر ماند.
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌻🌸مختصری از زندگینامه شهید حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن شریف قنوتی🌻🌸
🔶 شهید قنوتی فرزند محمود تاریخ سوم تیر ماه ۱۳۱۳ در خانوادهای روحانی و متدین چشم به جهان گشود. پس از گذراندن تحصیلات آکادمیک به دلیل علاقهای که به روحانیت و علوم دینی داشت، وارد حوزه علمیه شد و پس از مدتی برای کسب مدارج علمی به حوزه علمیه قم عزیمت کرد و با شرکت در دروس حضرت امام خمینی رحمه الله علیه و آیت الله گلپایگانی کسب فیض نمود و به درجه اجتهاد نایل آمد.
🔷 فعالیتهای شهید پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
حجت الاسلام شریف قنوتی در شهر مقدس قم مبارزات خود را علیه رژیم شاه آغاز کرد. پس از پایان درس خارج در سال ۱۳۳۹ از سوی حضرت امام خمینی و آیت الله العظمی گلپایگانی برای تبلیغ به اردکان اعزام شد و به عنوان نماینده حضرت امام رحمه الله علیه در اردکان و حومه برگزیده شد او وجوهات شرعی مردم را دریافت نموده و به شهر قم و نجف ارسال مینمود ایشان پس از مدتی برای ادامه مبارزه به شیراز هجرت نمودند. ساواک شیراز از فعالیتهای وی احساس خطر کرده و برای دستگیری به منزلش هجوم برد که وی با کمک همسایگان از خانه گریخته و به اصفهان رفت از آنجا که مقداری اعلامیه به همراه داشت در آنجا دستگیر و مورد سختترین شکنجهها قرار گرفت؛ به طوری که تمام ناخنهایش را میشکنند پس از بهبود نسبی بلافاصله به اردکان مراجعت کرده و مورد استقبال بی نظیر مردم قدرشناس آن دیار قرار گرفت پس از شهادت آیت الله سعیدی به دلیل فعالیتهای سیاسی او را دوباره دستگیر کردند و این بار در دادگاه نظامی شیراز به اعدام محکوم شد ولی او با عوامل نظامی چنان برخورد ارشادی میکند که سرانجام حکم اعدامش لغو و با ممنوع المنبر شدن آزاد میگردد
🔷 فعالیتهای شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب بار دیگر به اردکان عزیمت نمود و بنا به درخواست مردم منطقه مسئولیت نمایندگی شورای شهر را بر عهده گرفت با یاری مرحوم آیت الله ربانی شیرازی و آیت الله محلاتی به فعالیتهای عمرانی و اجتماعی مشغول شد و به رفع مشکلات فرهنگی مردم مبادرت ورزید وی تا پایان سال ۱۳۵۸ در این سنگر خدمت کرد. اوایل سال ۱۳۵۹ به بروجرد رفت و به عنوان نماینده ویژه دادستان انقلاب اسلامی بروجرد مشغول به خدمت شد.
🔷 شهادت حجت الاسلام شریف قنوتی
سرانجام در روز ۲۴ مهر ماه ۱۳۵۹ ساعت حدود ۱۲:۳۰ بعد از نماز ظهر و عصر در خیابان چهل متری خرمشهر نزدیک مقر گروه الله اکبر خودرو وانت در کمین مزدوران عراقی قرار گرفت و ماشین او را به گلوله بستند حدود ۷ تا ۸ گلوله به بدن شیخ اصابت کرد در کوچه بعدی ماشین را با آرپی جی هدف قرار دادند ماشین واژگون شد و دوبار به روی سقف غلطید و به حال اول برگشت عراقیها شیخ را محاصره کردند پنج نفر سراغ همرزم و راننده شیخ «رضا آلبوغبیش» رفتند ۱۲ نفر سراغ شیخ آمدند غبار لباسها و کفشهای شیخ حالا پر از خون شده بود یک روحانی مجروح با وجود اصابت چندین گلوله در، بدنش اکنون بعد از ۲۶ روز مقاومت و بیخوابی در برابر دشمن به اسارت گرفته شده است بعثیها اول عمامهاش را برداشته و آنراروی سرنیزه گذاشتند و اطرافش رقص و پایکوبی کردند و نعره زدند اسرنا الخمینی ما یک خمینی را اسیر کردیم او را میزدند و به زمین میانداختند اما او بلند میشد و فریاد میکشید در این هنگام هم دست از تبلیغ و ارشاد برنمی داشت با عربی فصیح رو به عراقیها کرد و گفت امروز یزید، زمان صدام است و حسین، زمان خمینی از بیرق یزید بیرون بیایید و زیر پرچم حسین علیه السلام قرار بگیرید ناگهان در این هنگام فرمانده سیه چهره و بلند قد عراقیها با سرنیزه کلاشینکف به سمت شیخ حمله ور شد و سرنیزه را به شقیقه شیخ فرو کرداز شیخ فقط تکبیر و آیه استرجاع «انا الله و اناالیه راجعون» شنیده میشد شیخ در حالی که ایستاده بود کاسه سرش را برداشتند و سپس جسم بی جانش روی زمین قرار گرفت.
♦ روحشان شاد و یادشان گرامی
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌻🌸مختصری از زندگی نامه روحانی شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد🌻🌸
🔶 شهید سید عبدالکریم فرزند سید حسن در روز سه شنبه ۱۳۱۱/۵/۵ هجری شمسی مصادف با ۲۳ ربیع الاول سال ۱۳۵۱ قمری، در استان مازندران، شهرستان بهشهر و در خانوادهای مذهبی که از سلاله پاک ائمه اطهار علیهم السلام بودند به دنیا آمد. پس از اتمام دوران ابتدایی با شور و عشقی که به کسب علم و معارف دینی داشت به حوزه علمیه کوهستان بهشهر رفت و از محضر آیت الله حاج شیخ محمد کوهستانی (ره) که استاد الاساتید و صاحب کرامات و معنویات بود کسب فیض نمود پس از چهار سال تحصیل در حوزهٔ علمیه کوهستان با کسب اجازه از محضر استادش برای ادامه تحصیل عازم حوزهٔ علمیه قم شد و تحصیلات خود را در زمینه فقه و اصول ادامه داد و از محضر اساتیدی همچون امام خمینی و آیت الله العظمی بروجردی بهره برد ایشان پس از شش سال تحصیل در قم در سن بیست و سه سالگی به عراق مهاجرت کرد و پس از یک سال با بهره گیری از فیوضات معنوی علمای نجف به ایران بازگشت وی با شروع مبارزات ملت مسلمان ایران به رهبری امام خمینی به عنوان یک عنصر اصلی مردم را با جنایتهای رژیم پهلوی آشنا میساخت از این رو در سال چهل و دو در پی ایراد سخنرانی پرشورشان در تهران به همراه تعداد زیادی از علما و خطبای تهران دستگیر و زندانی شد و این اولین بازداشت او بود. ایشان در راه مبارزه با نظام آمریکایی پهلوی از همان گامهای نخست طعم تلخ زندان و آزار و شکنجههای دژخیمان رژیم پهلوی را چشید و هر روز بیش از پیش استوارتر و مقاومتر در راه به ثمر رساندن نهضت اسلامی گام برداشت و با خطبهها و سخنرانیهای پر شور و انقلابی به همراه دیگر یاران فداکار انقلاب در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی و تداوم آن نقش موثری ایفا کرد و حرکت انقلابی مردم خراسان را شکل داد و به همین جهت چند باردستگیر و زندانی گردید. او در تظاهرات و راهپیماییهای مردم بر علیه رژیم، پهلوی دوشادوش آنان شرکت میکرد و با سخنرانیهای انقلابی اش نقش بزرگی در پیروزی انقلاب اسلامی داشت پس از پیروزی انقلاب ایشان در انتخابات خبرگان قانون اساسی شرکت کرد و به عنوان نماینده مردم در تصویب قانون اساسی بر اساس مبانی اسلامی و خواست مردم نقش بسزایی داشت. همچنین با شروع جنگ تحمیلی ضمن انجام خدمات ارزنده در پشت جبههها با حضور در جبهههای غرب و جنوب کشور و با سخنرانیهای پر شور خویش در بالا بردن روحیه لشکریان اسلام و مردم مناطق جنگ زده نقش مهمی ایفا کرد او بزرگترین افتخارش را در طول سالهای متمادی، به خصوص پس از پیروزی انقلاب، اسلامی پرداختن به تدریس علوم اسلامی میدانست و به حق او در خطه خراسان به عنوان کانون تفکرات اسلامی و هزاران مشتاق تشنه دل معارف اسلامی محسوب میشد.
🔷 شهادت
سرانجام در همین راه پس از انجام رسالت همیشگی اش (جهاد روشنگری و بیداری ملت و تلاش وافر ایشان در گروه ویژه تدوین قانون اساسی انقلاب اسلامی و ولایت فقیه در روز سه شنبه ۱۳۶۰/۶/۶ در سن ۴۹ سالگی توسط یکی از منافقین ترور شد و به درجه بالای شهادت نایل آمد و به کاروان شهدای انقلاب اسلامی پیوست پیکر پاکش پس از تشییع جنازه با شکوهی که در شهر مشهد انجام شد در حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌻🌷امتیاز شهدای مدافع حرم در کلام امام خامنهای (مد ظله العالی)🌻🌷
🔷 تمام این شهیدان یک صفت مشترک دارند:
🌹 "شهید مدافع حرم" 🌹
♦ امتیازی که آنان را متمایز کرده است: «اگر اینها نمیرفتند و دفاع نمیکردند امروز دشمنان اهل بیت عليهم السلام حرم حضرت زینب سلام الله علیها را با خاک یکسان کرده بودند سامرا را با خاک یکسان کرده بودند و اگر دستشان میرسید کاظمین و نجف و کربلا را هم با خاک یکسان میکردند. اما فقط دفاع از حرم نیست که به آنها جلوهٔ دیگری داده، امتیاز دیگرشان کوتاه کردن دست متجاوزان خاک ایران اسلامی است؛ آن هم نه در مرزهای کشور که کیلومترها دورتر از آن یعنی دفاع از کشور دین و انقلاب اسلامی
شهیدان مدافع حرم با دشمنی مبارزه کردند که اگر اینها مبارزه نمیکردند این دشمن میآمد داخل کشور اگر جلویش گرفته نمیشد ما باید اینجا در کرمانشاه و همدان و در بقیه استانها با اینها میجنگیدیم و جلوی اینها را میگرفتیم در واقع این شهدای عزیز ما جان خودشان را در راه دفاع از کشور ملت دین و انقلاب اسلامی فدا کردند.
♦ امتیاز دیگر این شهیدان که حکایت از مظلومیت آنها دارد، شهادت در غربت است. امتیاز سوم هم این است که اینها در غربت به شهادت رسیدند این هم یک امتیاز بزرگی است و پیش خدای متعال فراموش نمیشود.
شهدای مدافع حرم که در این دوران با این همه تبلیغات مخالف و معاند و جورواجور دلشان پر میکشد به سمت منطقهٔ جهاد و شهادت مقامشان خیلی بالا است. فرق است بین آن وقتیکه رادیو و تلویزیون و مردم همه دارند شعار میدهند و یک عده هم به جبهه میروند و به شهادت میرسند البته آنها هم مقامشان خیلی بالا است با آن وقتی که این خبرها نیست اینها با اصرار، با التماس که ما هم موافق نیستیم نمیگوییم بروند میآیند مکرّر این را میبینند آن را میبینند واسطه میتراشند برای اینکه بروند مثلاً در سوریه در حلب یا در زینبیه مبارزه کنند و میروند و مبارزه میکنند و جانشان را در این راه میدهند اینها خیلی مقامشان بالا است. جوانهای شما در خلال هزاران نفر دیگر رفتند این بلا را از سر اسلام و مسلمین در واقع رفع کردند؛ کار بزرگی که این جوانهای شما انجام دادند این است و این برای خدا بوده؛ والا ما که کسی را تشویق نکردیم [برود]؛ مثل دورهٔ جنگ که تشویق میکردیم و امام دستور میدادند و مارش عملیات میزدند؛ این خبرها نبود اما در عین حال این جوانها با شوق با التماس با علاقه مندی بلند شدند رفتند؛ این اخلاص است دیگر این اخلاص را خدای متعال برکت میدهد ان شاء الله در آیندهٔ نه چندان دوری برکات اینها را دنیای اسلام خواهد دید.
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab