🌻🌷زندگینامه شهید مدافع حرم حجت الاسلام محمد امین کریمیان🌻🌷
🔷 مادر شهید محمد امین کریمیان گذری کوتاه از زندگی فرزند شهیدش را روایت کرد که آن را میخوانید:
♦ محمدامین سال ۱۳۷۳ در روستای حاجی کلاً بهنمیر بابلسر به دنیا آمد یک برادر و ۲ خواهر دارد؛ محمدامین فرزند سوم خانواده. است هنوز پیش دبستانی نرفته بود که در زمینه مداحی و حفظ قرآن فعالیت میکرد بعد از اینکه به مدرسه رفت برایش معلم قرآن گرفتیم و روان خوانی را تمام و حفظ قرآن را شروع کرد از دوم ابتدایی به اعتکاف میرفت و در سوم ابتدایی موفق به حفظ سه جزء قرآن کریم و تجوید آن شد. از زمان کودکی علاقه خاصی به عبادت و راز و نیاز باخدا داشت هر وقت پدرش میخواست به مسجد برود میگفت: بابا من هم میخواهم بیایم و همواره با پدرش بود همیشه در حال خواندن نماز و قرآن بود و در نماز جمعه نیز شرکت میکرد و مکبر نماز جمعه بود.
♦ وقتی که محمد امین به سوم راهنمایی رفت یکبار نزدم آمد و گفت مامان میخواهم در حوزه ثبت نام کنم گفتم: من راضی نیستم دوست دارم تو درس بخوانی و بعد از دیپلم وارد حوزه شوی؛ اما محمدامین همچنان اصرار میکرد وقتی دیدم دست از اصرار خود نمیکشد گفتم؛ تنها در صورتی به تو اجازه میدهم که در حوزه قم پذیرفته شوی او نیز با معدل بسیار بالا در قم پذیرفته شد و وارد حوزه قم شد پسر دوست داشتنی بود هر جا میرفت همه عاشقش میشدند به گونهای بود که تمام گروهها از هر طیفی با او دوست بودند و اصلاً سخت گیری نمیکرد همیشه با لبخند و احترام با همه برخورد میکرد او که مبلغ دین اسلام بود به نقاط مختلفی از داخل و خارج کشور برای تبلیغ رفت و دوستان زیادی داشت اصلاً در بیان مسائل دینی سخت گیری نمیکرد و به گونهای با دیگران سخن میگفت که آنها احساس نکنند او دارد چیزی را به آنها تحمیل میکند و همین راه موفقیتش بود محمد امین عاشق شهادت بود و بیشتر ایام خود را با مطالعه زندگینامه شهدا میگذراند.
♦ محمدم از کودکی بچهای آرام بود میتوانم بگویم بچه خاصی بود هفتهای یک بار در منزلمان زیارت عاشورا میخواندیم و در این مراسم حضور فعالی داشت. اخلاقش خیلی خوب بود بچه زرنگ و باهوشی بود و به ما خیلی احترام میگذاشت. هیچگاه جلوتر از من و پدرش حرکت نمیکرد هر وقت مرا میدید دستم را میبوسید در کارهای خانه کمکم میکرد نمازش را اول وقت میخواند دائم الوضو بود. کتاب مربوط به شهدا را زیاد میخواند با بچهها مثل بچهها رفتار میکرد به نظر من کسی به راحتی شهید نمیشود امین هم پر زد و رفت و من مطمئن هستم جایگاه او بهتر از اینجاست پسرم بسیار ولایی بود پسرم از کودکی فردی مخلص با ایمان و مطیع امر ولی فقیه بود و هر چه حضرت آقا میفرمودند با دل و جان اطاعت می کرد.
♦ محمدامین دانشجوی ترم شش فلسفه و مسلط به ۲ زبان انگلیسی و عربی بود و به مدت ۲ سال نیز در کلاس نقد و بررسی فیلم شرکت کرده بود و اخیراً که حضرت آقا در یکی از سخنرانیهای خود فرمودند جای افرادی مثل شهید آوینی در کشور خالی است و نیاز است جوانان ما راهش را ادامه دهند محمدامین تصمیم گرفت دوره ارشد خود را در رشته فیلم سازی ادامه دهد و حتی برای این کار یک دوربین فیلم برداری سفارش داد که چند روز بعد از شهادتش به دست ما رسید عید امسال سخنرانی آقا را گوش میدادیم دیدیم محمدامین دستانش را بر روی صورتش گذاشته و آرام آرام گریه میکند گریهای که معلوم است از روی بغض و نمیتواند کنترلش کند خواهرش گفت: چرا گریه میکنی امین گفت انقلاب دارد چهل ساله میشود آن وقت هنوز ما حزب اللهی ننشستیم دورهم یک گفتمان واحد درست کنیم که به درد جامعه بخورد. تا آقا نخواهد این مسائل سطحی و پیش پا افتاده را تبیین کند اینها وظیفه آقا نیست آقا اینقدر کار دارد نباید جور کم کاری ما را بکشد. این رهبر گناه دارد ما قدرش را نمیدانیم یک جملهای هم داشت همیشه میگفت آخه الآن حضرت آقا باید بنشیند در خانهاش با خیال راحت چایی بخورند تبیین شبههها وظیفه ماست چقدر ما کم کاریم محمدامین ۲۲ سال بیشتر سن نداشت اما پایه ۱۰ درس حوزوی و سطح سه و ترم شش رشته فلسفه بود به زبان انگلیسی و عربی تسلط داشت برخی فکر میکنند کسانی که برای دفاع از حرم شهید میشوند برای پول است اما پسرم در رفاه بزرگ شد هیچ نیاز مالی نداشت حتی زمانی که به سوریه اعزام میشد هزینه بلیت هواپیما را پدرش داد.
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🔶 ادامه زندگینامه شهید مدافع حرم محمد امین کریمیان
♦ محمدامین از یک دانشگاه در آلمان بورسیه شده بود اما همه آن را رها کرد و برای جهاد به سوریه رفت. محمد امین پسر فهمیدهای بود همیشه آرزو داشت شهید شود و به من همیشه می گفت مامان دعا کن شهید شوم. یکی از کارهای همیشگی او خواندن وصیت نامه و کتاب شهدا بود هر وقت به او نگاه میکردم ته دلم میلرزید چون احساس میکردم او دیر یا زود شهید میشود محمد امین شهادت را درک کرده بود میگفت شهید شدن به همین راحتی نیست اول باید آدم در دلش شهید شود بعد به مقامی برسد که خدا او را به عنوان شهید قبول کند.
ممکن است مردم فکر کنند این بچه درس خوان ۲۲ ساله نحیف استخوانی سوریه چه کار میتوانست بکند؟ ما هم به او انتقاد میکردیم میگفتیم میروی آنجا و مزاحمشان هستی البته شوخی میکردیم آدم تیزی بود همیشه زیر دست و پا نمیماند میگفت حالا یک کارهایی می کنم. کار تبلیغی میکنم غافل از اینکه آقا کلی دورهٔ نظامی دیده بود و چریک محسوب میشد اما به ما نگفته بود؛ اما دوره نظامی دیدن کجا و جرئت جنگیدن داشتن کجا. در میدان جنگ شجاعت به کار میآید تا دوره دیدن همان طوری که امین با شهادتش این را ثابت کرد.
♦ محمدامین روزهای آخر قبل از رفتنش به سوریه حس و حال عجیبی داشت بسیار خوشحال بود انگار میدانست قرار است شهید شود یادم است وقت رفتن از تمام اقوام و فامیل خداحافظی کرد و به مزار شهدا رفت و با آنها نیز وداع کرد این اولین بار نبود که محمد امین به سوریه رفت ماه رمضان و زمستان سال قبل و بهار امسال به سوریه رفته بود و این بار که میخواست به سوریه برود به او گفتم بمان؛ اما او گفت حرمین شرفین در خطر است دشمنان حرامی به حضرت زینب (س) رحم نمیکنند مامان عمه سادات در خطر است چگونه از رفتن من ممانعت میکنی آیا یادت رفت روز عاشورا برخی با همین حرفها امام حسین (ع) را تنها گذاشتند میگفت مامان ۳۰ سال پیش سفره شهادت پهن شده بود الآن این سفره دوباره پهن شده و ما باید از آن استفاده کنیم قبل از حضور در سوریه هم برای تبلیغ به لبنان رفته بود چون به زبان انگلیسی و عربی تسلط داشت وجودش در این مسیر مثمر ثمر بود. محمد امین غیر از فعالیتهای فرهنگی از نظر رزمی هم آموزش دیده بود خیلی حرف است که جوانی همه چیزش را بدهد و به جایی برود که احتمال برگشت ندارد؛ اما شهدا دین را درک کردند و فهمیدند جهاد مرز نمیشناسد.
♦ ۱۵ روز از رفتنش به سوریه میگذشت ۲۷ خردادماه سال ۹۵ که عموی فرزندم به اتفاق همسرش به منزل ما آمدند و دقیقاً ساعت ۱۰:۳۰ دقیقه شب بود که حاج قدرت از من و همسرم: پرسید از محمدامین خبری داری؟ من در جوابش: گفتم بله چند روز قبل که تلفنی با او صحبت میکردم به من گفت حالم خیلی خوب است ناراحت نباشید داشتم به سخنانم ادامه میدادم که دیدم عموی محمدامین شروع کرد به اشک ریختن از او پرسیدم چه شد آیا محمد امینم شهید شد؟ دیدم حاج قدرت با بغض و گریه می: گوید بله محمد امین شهید شد وقتی این خبر را شنیدم نمیتوانستم گریه کنم نمیدانستم چگونه جای خالی محمدامین را پر کنم چون او پسری بسیار مهربان و دوست داشتنی بود نمیتوانستم باور کنم که او شهید شد بعد از گذشت چند روز به یاد روزهایی افتادم که محمدامین از من التماس میکرد مامان دعا كن من شهید شوم از اینکه میدیدم پسرم به آرزوی خود رسید خدا را شکر کردم.
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌸🌻 سیره اخلاقی علما در دفاع مقدس 🌻🌸
1⃣ آیت الله العظمی بهاء الدینی (رحمت الله علیه)
1-پیرد مراد جوانان
" آیت الله العظمی بهاء الدینی" پیر مراد جوانان پاک باز جبهه و جنگ در دوران دفاع مقدس و شمع محفل بسیجیان عاشق بود و بارها صفوف میدان جبههها را با حضور خود نورانیت مضاعف بخشید.
2-همزیستی با جوانان
پاک سرشتی و اوج تقدس عزیزان رزمنده، ایشان را بر آن داشته بود که در ملاقات خود با دلاور مردان جبهه بفرماید: من برای ملاقات با شما غسل کردهام. آن زمان که در جبههها فشار زیادی بر نیروهای ما بود و خبر آن را کمتر کسی میدانست، میفرمود: امشب از فکر جبههها خوابم نبرد، چرا که میدیدم چه بر سر رزمندگان میآید. چندی بعد بر اثر آن اندوه به بیماری سختی مبتلا شد. علاقه قلبی این عارف الهی به مسائل جبهه و جنگ، ایشان را بر این میداشت تا در هر فرصتی و به مناسبت هر عملیاتی، برای سلامتی مدافعان دین و کشور مجلس توسل به اهل بیت (علیهم السلام) بر پا کند و خود نیز بسیار مقید بود تا در آن مجلس حضور یابد.
3-جنگ مقدمه جهاد اکبر
استقلال و آزادی کشور چه در زمینه نظامی و چه در زمینه فرهنگی و چه در زمینه اقتصادی وابسته به پیروزی در این جنگ است. خداوند متعال کمک کند هر چه زودتر و با توان رزمندگان اسلام این پیروزی به دست بیاید و استقلال و آزادی کشور بیمه گردد. بعد از پیروزی در این جهاد اصغر، ما میمانیم تا جهاد اکبر. پیروزی در این جنگ، مقدمهای بر این است که ما به فکر استقلال و آزادی نفوس خود بیفتیم و فکری به حال خودمان بکنیم.
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌸🌻 سیره اخلاقی علما در دفاع مقدس 🌻🌸
2⃣ آیت الله شهید سید اسد الله مدنی (رحمت الله علیه)
1-بوسه بر بازوی رزمندگان اسلام
گاهی ایشان برای ارج نهادن به زحمت مجاهدان در انظار عمومی بر دستان برادر ارتشی که با مسلسل سنگین، هواپیمای متجاوز دشمن را در فضای شهر تبریز سرنگون ساخته بود به عنوان نماینده امام بوسه میزد و کمال تواضع را که از عرفان الهی و اخلاق پسندیدهاش بر میخواست به نمایش میگذارد.
2-گاه برای حل مشکلات جبهه، عزم را جزم میکرد
در محاصره سوسنگرد، عشق شهید مدنی به رزمندگان اسلام باعث شد که مشتاقانه با آنها ارتباط برقرار کند. در حالی که بنی صدر خیانت پیشه کرد و نیروهایش هیچ اعتنایی به تنگتر شدن حلقه محاصره سوسنگرد نداشتند. ایشان بی درنگ نزد امام شتافت و چارهای اندیشید که حضرت امام بلافاصله و با قاطعیت فرمان شکسته شدن محاصره سوسنگرد را صادر کرد.
3⃣ شهید آیت الله دکتر بهشتی (رحمت الله علیه)
من همواره آرزو کردم که از مسئولیتهایی که این دارم ولو به صورت موقت آزاد شوم و به میدان جنگ بروم و به پاسدارانی هم که خواستار اعزام به نبرد بودند گفتم: شما به این آرزوی خودتان خواهید رسید، دعا کنید که ما بتوانیم در این میدانهای ایمان و عمل با جهاد به ویژگیهای خاصش حاضر شویم. با این همه آرزوی قلبی ما این است که به هر شکلی که میسر باشد در میدان رزم باشیم.
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌸🌻زندگینامه علامه حسنزاده آملی (رحمت الله علیه)🌻🌸
🔶 علامه حسن حسنزاده (رحمت الله علیه) آملی متولد سال ۱۳۰۷، عارف، حکیم و فقیه معاصر است که در ادبیات، علوم غریبه، ریاضی، هیئت و طب نیز تبحر داشت، وی از جهت تسلط به علوم مختلف در بین علمای معاصر بینظیر بود و به همین جهت ملقب به علامه ذوالفنون بوده است.
علامه حسن زاده آملی، اساتیدی همچون علامه طباطبائی، علامه شعرانی، مرحوم الهی قمشهای و غیره داشت و شاگردانی هچون؛ آیتالله صمدی آملی داشت.
آثار متعددی شامل: قرآن هرگز تحریف نشده، اله نامه، رسالهاى در تضاد، رسالهاى در علم، نهج الولایه، دروس اتحاد عاقل بمعقول، وحدت از دیدگاه عارف و حکیم و غیره از وی به چاپ رسیده است.
علامه حسن زاده شبی در خواب دید که به زیارت على بن موسى الرضا (علیه السلام) رفت و قبل زیارت او را به مسجدى بردند و از او خواستند که در کنار تربت دو رکعت نماز حاجت بخواند و حاجت بخواهد که برآورده است، او هم نمازش را خواند و از خدا طلب علم کرد، بعد به دیدار امام رضا (علیه السلام) مشرف شد و از آب حیات نوشید، به این تعبیر که هزار در علم و از هر درى هزار در دیگرى به روى او گشوده شد.
🔷 شعری از علامه به یاد زمان حضور ایشان در شلمچه در دوران دفاع مقدس
دوباره تنگ شد این دل، ولی برای خودم
برای گریه یکریز و هایهای خودم
خودم نِیَم، که خودم در شلمچه جا ماندست
دوباره کاش بیفتم به دست و پای خودم
🔷 ماجرای نخستین دیدار علامه حسن زاده آملی با شهید علمدار
شهید سید مجتبی علمدار بعد از اتمام جنگ در واحد طرح و عملیات لشکر 25 کربلا در ساری مشغول خدمت شد. او مداح اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و از جانبازان شیمیایی جنگ تحمیلی بود. چندین سال پس از جنگ یعنی در سال 1375 بر اثر جراحتهای شیمیایی به یاران شهیدش پیوست. دوستان و همرزمان شهید خاطرههای بسیاری را در رابطه با او در "علمدار" نقل کردهاند. تواضع و فروتنی، ایمان و اخلاص، التزام عملی به مراقبات و روحیه جهاد و مبارزه از سید مجتبی علمدار شخصیت بی نظیری ساخت که حتی علما او را صاحب امتیازات خاصی میدانستند. "حمید فضلالله نژاد" از دوستان شهید در همین رابطه خاطرهای از دیدار همرزم شهیدش با علامه حسن زاده آملی چنین روایت میکند:
سید مجتبی علمدار علاقه ویژهای به روحانیت داشت. میگفت: "سکان کشتی مبارزه، در این نظام اسلامی به دست روحانیت است." روحانیت را قطب تاثیرگذار جامعه میدانست. سید در مراسمی که برگزار میشد از روحانیون استفاده میکرد. یکبار سید مجتبی بچههای هیأت بنی فاطمه (علیها سلام) را به روستای ایرا، در اطراف شهر آمل برد. هدف زیارت و دیدار با علامه حسنزاده آملی بود. یکی یکی بچهها را فرستاد داخل اتاق. خودش همان پایین مجلس در کنار درب ورودی نشست.
حضرت علامه در بالای مجلس نشسته بودند. علامه قبل از شروع صحبت نیم خیز شد و درب اتاق را نگاه کرد. بعد اشاره کرد که سید جلو برود و نزد ایشان بنشیند. سید هم رفت و در کنار علامه نشست. علامه روی شانه او زد و چیزی گفت. از دور دیدم سید سرش را به حالت ادب پایین گرفته. بعد از اتمام دیدار، به سید گفتم: "علامه به شما چی گفت؟"
سید جواب درستی نداد. هرچه اصرار کردم پاسخی نشنیدم. این اخلاق سید بود. همیشه کمتر از خودش حرف میزد. از نفری که جلوتر نشسته بود ماجرا را پرسیدم. گفت: وقتی علامه روی دوش سید زد به او گفت: " بنده در چهره شما نوری میبینم. بیشتر مواظب خودتان باشید." آن شب همه ما برگشتیم و وقتی سوار شده و حرکت کردیم سید دوباره به حضور علامه رسید.
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌻🌸خاطرات عالم وارسته شهید فضل الله محلاتی🌸🌻
1⃣ شهید محلاتی در سال ۱۳۲۶ با تشکیلات فدائیان اسلام و آیتالله کاشانی (رحمه الله علیه) آشنا میشود و از همان سال، مبارزه خود را علیه رژیم مستبد شاه آغاز میکند. وی که هفده سال بیشتر نداشت، نسبت به دعوت فدائیان اسلام برای اعزام به «فلسطين» و مبارزه با رژیم غاصب بیت المقدس، آمادگی و ثبت نام مینماید. او در ۲۲ سالگی، از سوی آیتالله بروجردی ماموریت مییابد تا به «غائله حزب توده» در قم رسیدگی کند که بطور فعال و موثر، از عهده این مسئولیت خطیر بر میآید. این امر بیانگر توجه ویژه حضرت آیتالله بروجردی (رحمه الله علیه) به ایشان است. شهید محلاتی در سال ۱۳۳۲ یعنی در ۲۳ سالگی به خاطر سخنرانی محرك و آتشین خود عليه ((کنسرسیوم نفت)) و ((کودتای ۲۸ مرداد)) دستگیر و به مشهد مقدس تبعید میشود. ایشان در سال ۱۳۴۱ به عنوان رابط میان علمای تهران و قم نسبت به تبادل پیامها اقدام میکند. در همین سال، با تنظیم اعلامیهای، امضای 120 تن علمای تهران را میگیرد که در نوع خود اقدامی بیسابقه تلقی میشود.
2⃣ یکی از ویژگیهای شخصیتی شهید شیخ فضل الله محلاتی، عبادات و شبزندهداری و بهطور کلی «روح بندگی» وی بود. روح بندگی، که یکی از شرایط اصلی رهبر در جامعه اسلامی است و در قرآن و احادیث ائمه معصومان (عليهم السلام) نیز تأکید فراوانی بر آن شده، در شهید محلاتی در حد بالایی پرورش یافته و او را به انسانی متعبد تبدیل کرده بود. یکی از دوستان نزدیک ایشان در این باره چنین میگوید: «در سفرهایی که با هم میرفتیم، حالات عجیبی در ایشان دیده بودم. گاهی در نماز شب چنان گریه میکرد که نمیشد جلویش را بگیری. وقتی در قم بودیم، شهید محلاتی از طلبههایی بود که نماز جماعتش ترک نمیشد».
3⃣ هم زمان با قیام تاریخی حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) در سال ۱۳۴۲، شهید محلاتی همواره از آرمانهای والای امام پشتیبانی کرد و دوران رنج و محنت و زندان را برای رسیدن به هدف به جان خرید. همسر ایشان در این باره میگوید: «از اول زندگی مان که من به یاد دارم، حدود پانزده، شانزده بار ایشان زندان رفتند. از پنج روز شروع شده تا پانزده روز، بیست روز، دو ماه، چهار ماه و... خاطرم هست ساواکیها معمولاً شبها میریختند توی خانه ما. کم میشد روز بیایند. ساعت ده یا ده و نیم میآمدند. موقعی که میآمدند مدام دست میگذاشتند روی زنگ تا در باز شود. همین که زنگ پشت هم میزدند، من میفهمیدم ساواک است. چند تا عکس خصوصی حاج آقا با امام داشتند که قایم میکردم و...».
4⃣ عشق به امام
شهید محلاتی عاشق حضرت امام (رحمه الله علیه) بود و روحی سرشار از عشق به ایشان داشت، حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) برایش تنها استاد، مرجع و رهبر نبود، بلکه مراد و محبوب او بود. در وصیتنامهاش مینویسد: از امام بخواهید برای آمرزش من دعای مخصوص نماید. من در این عالم به او عشق میورزیدم و امر او را امر خدا و رسول خدا میدانستم.
عشق و محبت دوطرفه بود. حضرت امام (رحمه الله علیه) نیز او را دوست میداشت و برای شخصیت والای او احترام خاصی قائل بود. فرزند شهید محلاتی میگوید: خانم حضرت امام که بعد از شهادت ایشان به منزل ما تشریف آورده بودند، گفتند که من دیدم امام برای دو شهید بیشتر گریه کردند: یکی شهید مطهری بود که امام خیلی متأثر شدند و دومین شهید، شهید محلاتی بود.
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌻🌸پیام امام خمینی (رحمه الله علیه) و امام خامنهای (دام ظله العالی) در ترسیم جایگاه و نقش شهید محلاتی🌸🌻
🔷 پیام امام خمینی (رحمه الله علیه)
در ترسیم جایگاه و نقش شهید محلاتی و همراهانش در انقلاب، همین بس که حضرت امام خمینی رحمه الله در رثای آن شاگرد مجاهد و مخلصش فرمود: «امید آن است که ولی نعم، این میهمانان را که به سوی او میروند از محضر خود کامیاب فرماید... و به این عزیزانی که در این جنایت هوایی به سوی او پرواز کردهاند، اجازه ورود به محفل خاص خود دهد، و حجت الاسلام حاج شیخ فضل الله محلاتی، شهید عزیز را که من و شما او را میشناسیم که عمر خود را در راه انقلاب صرف کرد و باید گفت یکی از چهرههای درخشان انقلاب بود و در این راه که راه خداوند است، تحمل سختیها نمود و رنجها کشید و با قامت استوار ایستادگی کرد، اجازه ورود در محضر شهدای صدر اسلام مرحمت فرماید».
🔷 شهید محلاتی از منظر امام خامنهای (دام ظله العالی)
امام خامنهای درباره ویژگیهای شخصیتی شهید محلاتی چنین فرموده است؛ «یک خصوصیت در مرحوم آقای محلاتی است که آن خصوصیت برای عناصر انقلابی خیلی مهم است و آن، خصلتِ سازش ناپذیری و مبارزه گری وغیرت دینی و آمادگی برای فداکاری و تلاش است. همه کس حاضر نیست راحتی و زندگی آرام خودش را به خاطر هدفها و آرمانهایی که باید برای آنها مبارزه کرد، تهدید کند. ایشان از جمله افرادی بود که به راحتی زندگی را، آسایش را، درآمد را، عنوان آخری به نظر من از همه مهمتر است. نثار مبارزه میکرد و حتی حاضر بود یک جا از آبروی خودش مایه بگذارد، از حیثیت و عنوان خودش مایه بگذارد. از خصوصیات دیگر شهید محلاتی، عشق و ارادت وافر به امام بود. به قدری به امام علاقه و اعتماد به نظرات امام داشت که هر موقع امام یک چیزی را بیان میکردند، مثل یک امر تعبدی، برایش لازم الاجرا بود».
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌻🌸سخن برگزیده شهیدمحلاتی🌸🌻
🔷 فرهنگ سپاه بر اساس اخلاص و روح شهادت طلبی، ایثار و فداکاری در راه خدا میباشد و این فرهنگ باید در سپاه باقی مانده و رشد نماید و باید کلیه امور بر اساس ولایت فقیه یعنی تسلیم مطلق در مقابل رهنمودها و فرامین ولی فقیه انجام گیرد. بکوشید این امانت بزرگ الهی (انقلاب) را خوب نگهداری کنید و بدانید اگر با اخلاص و توکل به خدا، آن طور که شایسته است از این انقلاب پاسداری نمایید هر نوع توطئهای از جانب ابر قدرتهای خارجی و مزدوران داخل بلا اثر خواهد بود و به حکم قطعی حق تعالی (إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ) پیروز خواهید شد.
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌻🌸فرزند کردستان (شهید کاوه)
جوایز هنگفت ضد انقلاب برای شهادت طلبهٔ نوجوان🌸🌻
سردار شهید محمود کاوه در اول خرداد ماه ۱۳۴۰ در یکی از محلات شهر مشهد در خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را به پایان رساند، و در جلسهای که محمود همراه پدرش، خدمت مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای که آن زمان امام جماعت مسجد امام حسن مجتبی (علیه السلام) بودند، میرسند. ایشان میفرمایند: «اگر محمود دروس کلاسیک را به اتمام برساند و سپس به دروس حوزوی بپردازد بهتر است» با راهنمایی و هدایت پدر سرگرم فراگیری علوم دینی گردید. و توانست تا معادل سطح یک حوزه ادامه دهند.
همزمان با شرکت در جلسات مذهبی و روشنگرانه شهیدان هاشمی نژاد و کامیاب، تفکر مبارزاتی و ضد حکومتی او شکل میگیرد و با تکثیر و پخش نوار واعلامیه های حضرت امام، به دیگر انقلابیون میپیوندد. با شروع تظاهرات خیابانی در سال ۱۳۵۷ در راهپیماییها فعالانه شرکت کرده و تا مرز شهادت پیش میرود. با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ترک تحصیل نموده و به عضویت این نهاد مقدس در میآید و پس از چندی جهت گذراندن دوره آموزش، به عنوان مربی تاکتیک در پادگان امام رضا (علیه السلام) مشغول آموزش پاسداران و بسیجیان خراسان میگردد. همزمان با عزیمت امام راحل عظیم الشان به جماران، به عنوان سرپرست یک گروه بیست نفره و جهت حفاظت از بیت امام عزیز، به تهران اعزام میشود.
با شروع جنگ تحمیلی، جماران را به مقصد جبهههای جنوب ترک گفت و با اوج گرفتن درگیریهای ضدانقلاب در کردستان، وارد عرصه نبرد با ضدانقلاب داخلی شد. در همان ابتدای ورود به شهر سقز، مسئولیت خطیر گروه اسکورت را بر عهده گرفت و با اتخاذ تاکتیکهای هجومی و چریکی به عنوان اولین فرد در کردستان عملیات ضد کمین را عليه ضدانقلاب طراحی و اجرا نمود و در مدتی اندک، وضعیت نبرد در شهر سقز و حومه آن را به نفع نیروهای خودی تغییر داد. فرماندهی عملیات سپاه سقز، سنگر و جایگاه حساسی بود که استعداد ذاتی او را به منصه ظهور رسانید و با اجرای عملیات های چریکی، دشمنی را که بر شهر سیطره یافته بود، آواره کوهها نمود.
با تشکیل تیپ ویژه شهدا توسط سرداران شهید محمد بروجردی و ناصر کاظمی، محمود به عنوان مسئول عمليات تیپ معرفی میگردد. وی در جبهه نبرد با ضدانقلاب ضربات مهلکی را بر پیکر آنها وارد ساخت تاجائی که ضد انقلاب در اوج قدرت نظامی اش در سالهای ۶۱ و ۶۲ ناتوان از ایستادگی در مقابل کاوه است و در همین سال هاست که مبالغ هنگفتی را به عنوان جایزه برای به شهادت رساندن محمود کاوه تعیین مینماید و بدین سان نام کاوه که نوجوانی بیش نیست، بر سر زبانها میافتد و این حتی خودیها را به تعجب و شگفتی وا میدارد. آزادسازی شهر بوکان وسپس جاده مهم و حیاتی پیرانشهر - سردشت، از جمله عملیات های گستردهای است که با فرماندهی و جانفشانی او انجام میگیرد. با شهادت شهیدان کاظمی، گنجی زاده و بروجردی، سکان فرماندهی تیپ ویژه شهدادر سال ۱۳۶۲ به او سپرده میشود و در همین سال علاوه بر نبرد باضدانقلاب، اقدام به انجام عملیات های برون مرزی والفجر ۲، ۳ و ۴مینماید و مناطق مهمی از میهن اسلامی را آزاد میسازد. با حاکم شدن آرامش و امنیت بر کردستان، تمام تلاش خود را معطوف مبارزه با ارتش عراق مینماید و صحنههای غرور آفرین عملیات های بدر، قادر، والفجر ۹ و کربلای ۲ را میآفریند. محمود در طول دوران دفاع مقدس بارها و بارها مجروح گردید اما سنگر دفاع از انقلاب را ترک نگفت. آخرین مجروحیت وی در تک حاج عمران و در طی یک نبرد تن به تن با دشمن بعثی بود که منجر به اصابت ۱۲ ترکش نارنجک به سرش گردید. محمود کاوه تنها فرزند ذکور خانواده، در یازدهم شهریور ماه ۱۳۶۵ در سن ۲۵ سالگی، هنگامی که به منظور تصرف ارتفاعات مهم ۲۵۱۹، پیشاپیش رزمندگان اسلام در حرکت بود، در اثر اصابت ترکش خمپاره، به فیض عظیم شهادت نائل آمد و بدین سان قفس تنگ تن را شکست و به آرزوی دیرینه خود که همان شهادت بود، رسید. از این سردار شهید، تنها یک فرزند به نام زهرا به یادگار مانده است.
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌻🌸بخشی از وصیت نامه سردار شهید محمود کاوه🌸🌻
🔶 دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد هر توطئهای را که علیه انقلاب طرحریزی کند، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز، آن را خنثی خواهد کرد. آینده جنگ هم کاملاً روشن است که پیروزی نصیب رزمندگان اسلام خواهد شد و هیچگاه ما نخواهیم گذاشت که خون شهیدانمان هدر رود.
اگر امروز به انقلاب ما خدشه وارد شود بدانید که به مسلمانان جهان خدشه وارد شده است و اگر به انقلاب ما رونق داده شود آنها پیروز شدهاند.
🔸 مادر شهید نقل کرده است که اسمش برای مکه درآمده بود، اما نمیرفت، مادرش دوست داشت محمودش حاجی بشه. پرسید: خب مادر چرا نمیروی؟ گفت: اگر من برم و برگردم ببینم توی همین مدت ضد انقلاب حمله کرده، یک عده را کشته، یه جاهایی را گرفته، که نبودن من باعث اینها شده است، چی دارم جواب بدم؟ جواب خون این بچهها رو کی میده؟
(کتاب کاوه معجزه انقلاب)
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌻🌸شهدای مدافع حرم و اربعین (شهدای اربعین روحانیت)🌸🌻
🔶 امام خامنهای مدظله العالی: راهپیمایی میلیونی اربعین، مدیون فداکاری شهدای مدافع حرم
حرکت شهدای مدافع حرم که در این برهه، در خارج از کشور به شهادت رسیدند، در واقع شبیه حرکت آن کسانی است که با جان خودشان توانستند قبر حضرت اباعبدالله را حفظ کنند. یک روز بود که خلفای بنی عبّاس همّت گماشته بودند که قبر مطهّر حضرت اباعبدالله و لابد به تبع آن بقیّهی قبور مطهّره را از بین ببرند؛ عدّهای با جان خودشان نگذاشتند؛ گفتند اگر بیایید، دستتان را قطع میکنیم، پایتان را قطع میکنیم، شما را به قتل میرسانیم؛ در عین حال رفتند. همان رفتنها بود که حالا به بیست میلیون زائر پیادهی اربعین رسیده. اگر آنجا کسانی فداکاری نمیکردند، امروز شوکت و هیمنهی محبّت اباعبدالله الحسین (علیهالسّلام) اینجور دنیا را فرا نمیگرفت که شما میبینید در راهپیمایی اربعین، از کشورهای مختلف، از فارس و ترک و کشورهای اروپایی و حتّی از آمریکا افرادی بلند میشوند میآیند آنجا. این را چه کسی کرد؟ خشت اوّل و اصلی این کار را همان کسانی گذاشتند که درواقع جانشان را برای زیارت قبر اباعبدالله (علیهالسّلام) فدا کردند.
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab