eitaa logo
پرچمداران انقلاب اسلامی
45 دنبال‌کننده
8 عکس
1 ویدیو
4 فایل
مجله پرچمداران انقلاب اسلامی ذیل دفتر حفظ و نشر ارزش‌های دفاع مقدس حیطه فعالیت: شهدای روحانیت ادمین جهت هماهنگی @prchamdaran
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌸خاطرات و نحوه شهادت شهید روحانی مدافع حرم حجت الاسلام سید علی اصغر فاطمی تبار🌸🌻 🔸 قرار شد یک سال بعد از عقدمان زیر یک سقف برویم. چند ماهی بیشتر از عقدمان نگذشته بود که یک روز سید گفت: من میخواهم به سوریه برای جهاد بروم. مانده بودم چه جوابی بدهم. شوکه شدم گفتم: من برای آینده مان خیلی برنامه ریزی کردم. نمیشود که نروی؟ گفت: چشم؛ من نمیروم؛ اما خودت جواب حضرت زهرا سلام الله علیها را در آن دنیا بده. وقتی سید این حرف را زد من سکوت کردم و به رفتنش رضایت دادم. (همسر شهید) 🔸 روزی که از اصفهان به امیدیه آمده بود به من گفت که بار سفر را ببندم و با هم عازم سوریه شویم. مادرم با شنیدن این سخن بسیار ناراحت شد و بی تابی کرد اما اصغر به مادرم گفت وظیفه همه ما این است که تا پای جان از حرم حضرت زینب سلام الله علیها دفاع کنیم و ما همه یك روز میمیریم و چه خوب است که مرگ ما با طعم شیرین شهادت آمیخته باشد. (برادر شهید) 🔸 یکبار شهادت یکی از ائمه بود که تعطیل هم نبود. میخواست بره یه گوشی بخره ولی چون شهادت بود نرفت. بهش گفتم چه اشکالی داره؟ گفت اگه سالگرد پدرت بود میرفتی خریدی بکنی که باعث خوشحالیت بشه؟ (همسر شهید) 🔹 نحوه شهادت بعد از نماز صبح در یکی از روستاهای سوریه درگیری آغاز میشود؛ یکی از دوستانش به دست یک تک تیرانداز داعشی به شهادت میرسد و سید به قصد انتقام در پی او رفته و در کوچه ای با او رو در رو میشود؛ تفنگش در آن لحظه گیر کرده و آن ملعون زودتر شلیک کرد و سید همانطور که آرزو داشت مانند مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها با اصابت گلوله به پهلویش به آرزوی دیرینه اش رسید و در ۱۶ آذر ۹۴ آسمان نشین شد. پایِ دَرْسِ شَهیدِ روحانـــــی... 🌻🌻🌸🌸🌷🌷 @parcham_enghelab
🌻🌸وصیت نامه حجت الاسلام والمسلمین شهید سید علی اصغر فاطمی تبار🌸🌻 بسم الله الرحمن الرحیم خواهران، برادران، دوستان، همسایگان و هموطنان عزیزم خدای تبارک و تعالی دنیا را سرای گذر کرد، نه جای ماندن. و آخرت را جایگاه ابدی قرار داد تا آنان که در این دنیا در مزرعه ی عمر خود، خوبی کاشتند سعادت ابدی درو کنند و آنان که به راه شر و ناپاکی رفتند مزد گمراهی خود را ببینند. خدای متعال انسان را از دو جوهر مادی و معنوی آفرید تا انسان ترکیب شده از خاک و روح با اختیار خود و با ارشاد پیامبران و امامان الهی و هدایت عقل راه خیر و سعادت را در پیش گیرد و دل از این دنیای گذرای فانی در کند و برای سرای ابدی بکوشد. برادران و خواهرانم؛ کدام عقل سالم و آگاه سرای ابدی را به زندگی کوتاه دنیا که پر است از درد و غم و سختی و رنج میفروشد!؟ البته هیچ انسان آگاهی چنین معامله ی زیان باری نمیکند. حتماً میپرسید پس چرا اکثر ما مردم گرفتار دنیا و هوس هستیم!؟ اینجاست که نقش شیطان مشخص میشود. شیطان با فریب انسان و اغفال انسان چشم و گوش آدمی را کور میکند و او را از خدا و آخرت غافل میکند تا عمر انسان به سر آید و با دستخالی و پروندهای پر از گناه و غفلت از این دنیا برود. چه معامله ی بدی و چه بازار فریبندهای، خوشا به سعادت آگاهان و مؤمنان. برادرانم و خواهرانم؛ نگذارید شیطان فرصت عمر شما که باید به جمع آوری توشه آخرت بگذرد را تباه کند، ناگهان بانگ برآمد خواجه مرد و دیگر پشیمانی سود ندارد. نگذارید شیاطین جن و انس شما را مشغول به دنیا بکنند. شیطان هر روز به شکلی و رنگی درمیآید. گاهی در قالب سیاستمداران دنیازده در میآید که همو غم خود را، منافع حزبی خود میدانند و برای رسیدن به منافع خود مردم بیچاره را فریب میدهند که با این و آن سازش کنیم تا دنیایمان بهتر شود. ننگ بر این دنیا که با سازش با شیطان به دست آید؛ اگر هدف این بود پس چرا ائمه ما و پیامبر ما سازش نکردند. مگر حضرت رسول صلی الله علیه و آله نفرمودند اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپم بگذارند تا از رسالتم و هدفم دست بردارم هرگز چنین نخواهم کرد!؟ مگر ائمه ما همه در این راه به خاطر عدم سازش با شیطان خود را فدا نکردند؟ اصلاً مگر ما نیامدیم تا دنیا را فدای آخرت بکنیم؟ پس حالا چرا دارند ما را فریب میدهند و آرمان هایمان را فدای دنیای خیالی میکنند!؟ زهی خیال باطل که همین دنیا هم با سازش و با استکبار آباد نمیشود. مگر سیاست زده ها اعتقادی به آرمان های ابراهیم بتشکن زمان، خمینی کبیر، ندارند که اینگونه مردم را خام تبلیغات دروغین خود میکنند!؟ در کجای اسلام داریم که جواب سیلی دشمن خنده است!؟ مگر خدای متعال در قرآن نفرموده «جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم». مگر نفرموده که اصحاب محمد صلی الله علیه و آله نسبت به دشمنان سخت گیرند!؟ مگر نفرموده یهود و انصاری هرگز از شما راضی نمیشوند مگر اینکه تابع آنها شوید!؟ اگر سخن خدا حق و صدق است، پس این ها ما را به کدامین اسلام راهنمایی میکنند!؟ دوستان من؛ فریب اسلام آمریکایی را نخورید، نگذارید اسلام لیبرالی و تفکر اصلاحاتی در شما نفوذ کند. باور داشته باشید که جواب سیلی دشمن، سرب داغ است نه لبخند ذلیلانه.باور کنید که دشمن ما ضعیف است و این وعده خداست که اگر مقابل کفر استقامت کنید، پیروزی از آن شماست. شک به خودتان راه ندهید و پیرو ولایتفقیه باشید و لاغیر؛ پیرو امام خامنه ای مدظله باشید نه کسان دیگر. باور کنید که اینها دارند دنیا و آخرت شما را بر باد میدهند، پس هوشیار باشید. بگذارید تعریف اسلام را از زبان نائب بر حق امام زمان عجل الله تعالی فرجه بشنویم نه کسانی که هر وقت فرصت پیدا کردند و میدان دیدند حتی به خود خدا هم تاختند و اصول اسلام را زیر سؤال بردند. ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش نگذارید آدم های کور عصاکش شما شوند. اجازه ندهید کسانی هادی و راهنمای شما شوند که خود راه را گم کرده اند. معیارتان در سنجش افراد، حال فعلی آنها باشد نه گذشته ی آنها. قرآن میفرماید: بعضی ها اعمال گذشته ی خود را باطل میکنند؛ سخن قرآن مربوط به همه ی زمان هاست، باور کنید زبیری که دیروز سینه چاک پیامبر صلی الله علیه و آله بود، امروز در مقابل علی علیه السلام ایستاده است. 🌻🌻🌸🌸🌷🌷 @parcham_enghelab
🌻🌸ادامه وصیت نامه🌸🌻 برادران و خواهرانم؛ نگذارید علی زمان تنها بماند که فردا ننگ ما در تاریخ ثبت شود؛ امروز هرکسی با نیتی به اعتقاد و افکار شما میتازد، یکی با تفکر لیبرالی، یکی با تفکر اصلاحات، یکی اسلام رحمانی، یکی جدایی دین از سیاست و… شده از خود بپرسید چرا این همه تفکر انقلابی مورد هجمه است؟ مشخص است که دشمن خاکریز اول را مورد هجوم قرار میدهد؛ اگر تفکر انقلاب حق نبود و ما خطری برای استکبار نداشتیم، مثلاً تفکر لیبرالی داشتیم یا اسلام ما مثل عربستان و پاکستان بود یعنی اسلام بی خاصیت، کسی با ما کاری نداشت؛ چون در آن صورت ما نوکران حلقه به گوش آنها بودیم؛ پس بدانید که حق با ماست و حق با تفکر انقلابی است و پیروزی از اهل حق است. که حزبالله هم الغالبون، تردید نکنید که اگر مقاوم باشید آینده ایران که نه، آیندهی دنیا به دست شما رقم خواهد خورد. آگاه باشید که دشمن دین شما را نه به یکباره که به صورت فرسایشی مورد هجوم قرار میدهد. اگر هوشیار نباشید آنگاه به خود میآیید که فرسنگ ها از اسلام ناب محمدی فاصله گرفته اید. مَثَل جنگ فرسایشی دشمن، مَثَل جهت است؛ در فاصله ای که اگر از مسیر کج بروی ولو به اندازه چند درجه، موقعی که به مقصد میرسی میبینی که فرسنگها از مقصد دوری و کج رفته ای، پس حتی کوچکترین شبهات را هم به خود راه ندهید و کج نشوید. انقلاب ما بر حق است و دین ما حق است؛ از این نهراسید که تبلیغ میکنند که شما قلیل و اندکید، بلکه شما اکثریت هستید و خدا پشتیبان شماست و پیروزی نهایی از آن شماست. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته - کتاب «واعظان سبکبال» ص ۱۰۶ 🌻🌻🌸🌸🌷🌷 @parcham_enghelab
🌻شهید روحانی حجت الاسلام و المسلمین سید مصطفی الحسینی🌸🌼 شهید سید مصطفی الحسینی که در تاریخ ۵/۰۱/۱۳۳۳ درهمدان به دنیا آمد و در سن ۲۵ سالگی و یک سال پس از پیروزی انقلاب در تاریــخ ۱۲/۱۰/۱۳۵۸، به شهادت رسید. سیدمصطفی از همان ابتدا مسیر زندگی خود را به درستی تشخیص داد تا جایی که در سن ۱۶ سالگی به کمک مردم محل خود پایه های ساخت مسجد اعظم همدان را بنیان نهاد. او پیش از انقلاب در دوران دبیرستان سه مرتبه خودش را با سختی به خرمشهر رساند و از آن طریق به شهر نجف و ملاقات با امام (ره) رفت و با اعلامیه، نوار و رساله امام (ره) به همدان برگشت. سید در مقابل ظلم هیچگاه سر خم نکرد و به مقابله با ساواک و اعمال جنایتکار شاه و کانون هایی که در همدان تاسیس شده بود پرداخت. فشارهای ساواک باعث شد تا مصطفی به زندگی مخفی روی آورد و در گام اول نام عبدالله کلامی را برای خود انتخاب کند و با هجرت از همدان در بسیاری از شهرهای ایران زندگی کرد، اما بعد از اینکه تهدیدات ساواک جدی تر شد و فشارهای زیادی به خانواده او وارد کردند، مجبور به خروج از کشور به مقصد کویت با گذرنامه جعلی شد. بعد از مدتی به کشور الجزایر رفت و به دلیل اینکه امکان فعالیت برای او در این کشور وجود نداشت مجبور شد به لیبی و بعد به مصر برود و در همین زمان بود که آموزشهای نظامی را هم فرا گرفت. شهید الحسینی در کشور لبنان با انقلابیون بزرگی چون شهید «مصطفی چمران»، امام «موسی صدر» و شهید «محمد منتظری» آشنا شد و بسیار تحت تأثیر این شخصیتها قرار گرفت و آنچنان فعالیت موثری داشت که آشنایی او با فنون رزمی باعث شد تا به عنوان مربی رزمندگان لبنانی و فلسطینی با صهیونستها وارد مبارزه شود. بنابر اطلاعات ثبت شده مدتی بعد به کشور کوبا رفت و در یک کشور کمونیستی موفق به تشکیل انجمن اسلامی شد که جرأت بسیار بالایی را طلب میکرد. فعالیتهای مصطفی قبل از پیروزی انقلاب به اینجا ختم نشد و در افغانستان در کنار احمد شاه مسعود مدتها به ارشاد نیروهای جهادی و تبلیغ در عرصه بیداری پرداخت. وی درتمام این سالها با نام مستعار «برادر عبدالله کلامی» شناخته میشد. دلیل این سفرهای متعدد و ماندگار نشدن سید مصطفی در یک کشور آن بود که برای وی مبارزه در درجه دوم اهمیت قرار داشت و وی بیدار کردن و آگاهی بخشیدن به مردم دنیا را مهمتر میدانست. به همین دلیل زمانی که احساس میکرد وظیفه خود را در میان ملتی به پایان رسانده؛ رهسپار دیار دیگری میشد تا ادای دین کند. حال دیگر انقلاب اسلامی به پیروزی رسیده بود و مصطفی به کشور خود بازگشت، شورای انقلاب او و چند تن از دوستانش را مسئول تشکیل سپاه همدان کرد و بعد از آن هم مسئول آموزش فنون نظامی به پرسنل سپاه تهران شد. پنج ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از ایران خارج شد و پس از سپری شدن ماموریتش در راه باز گشت به همدان شبانه تصمیم گرفت تا با سفر به قم و تهران، اسناد مهمی را به مسئولان برساند. اما در ۱۲ دی ماه سال ۱۳۵۸ گروهی از منافقین در یک سانحه تصادف ساختگی در ۲۵ سالگی او را به شهادت رساندند، البته لازم به ذکر است که مادر شهید نحوه شهادت ایشان را اصابت با گلوله عنوان کرده چرا که اثرات آن بر بدنش موجود بوده. پس از شهادت نیز پیکر پاک شهید مصطفی الحسینی در باغ بهشت همدان به خاک سپرده شد. 🌻🌻🌸🌸🌷🌷 @parcham_enghelab
🌻🌸در ذیل دو نمونه از خاطرات شهید والا مقام (شهید روحانی حجت الاسلام و المسلمین سید مصطفی الحسینی) را ذکر میکنیم 🔶 نماز اول وقت: میگفت: کسی که اول وقت نماز بخواند، نمازش با نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه بالا میرود.، و کسی که نماز را آخر وقت بخواند و آن را سبک بشمارد. و ضایع کن خداوند بهره و برکت را از عمر و مال او بر میدارد. فراموش نمیکنم سید، با ظرافت و ترفندی خاصی به من این موضوع را آموزش داد. من نوجوان لاغر اندامی بودم. که علاقه زیادی داشتم که چاق شوم. سید مصطفی وقتی از این موضوع با خبر شد. به من پیشنهاد جالب و عجیبی داد. من هم چون به آقا سید علاقه داشتم و اخلاق او برای من الگو بود با کمال میل قبول کردم. آقا سید به من گفت: اگر میخواهی چاق شوی، باید نمازت را اول وقت بخوانی! من دیگر فکر نکردم که نماز اول وقت چه ربطی به چاق شدن دارد. و به توصیه آقا سید گوش کردم. همان شد که بنده نماز اول وقت را شروع کردم و دیگر آن را ترک نکردم. و این را مدیون آقا سید هستم. البته بعدها او استدلال کرد که نماز اول وقت باعث استجابت دعای انسان میشود و همین امر باعث چاق شدن من خواهد شد. در محیط ورزشی آن روزها حرفهای زشت و القاب بد، رایج ترین صحبتها بود، سید مصطفی دوستانش را با لفظ آقا صدا میکرد. گاهی به سفرهای یک روزه جهت مسابقات میرفتیم. از جمع سی نفره ما فقط چهار نفر نماز میخواندند. که نفر اول هم سید مصطفی بود. بقیه نمازخوان ها هم از اطرافیان و دوستان سید بودند. موقع نماز که میشد به ما میگفت: بچه ها بریم برای نماز اول وقت. ما هم کمی خجالت میکشیدیم. برای همین میرفتیم در گوشه ای مشغول نماز میشدیم. اما سید با افتخار جلوی همه وضو میگرفت و روی زمین در مقابل چشم همه اعضای تیم، نماز اول وقت را میخواند و بعد مشغول ادامه تمرین می شد. 🔶 هجرت: آیات را تفسیر می کرد. زندگی ما با حضور او دگرگون شده بود. وقتی ماه محرم نزدیک شد سید مصطفی پیشنهاد کرد که در دهه محرم باید فعالیت را بیشتر کنیم. به هر صورت ایشان را به اهالی زادگاه خودم (منطقه بهمئی از توابع است استان کهکیلویه و بویر احمد) معرفی کردم تا هم خودش به راحتی انجام وظیفه کند و هم وارد توده ناآگاه جامعه شود. در آنجا باز در قلب مردم نفوذ کرد، او منشأ بیداری بسیاری از جوانان روستای شد. به طوری که سالها بعد از رفتن سید از آنجا، اقشار مردم خصوصا جوانان از من خواستار بودند. که بار دیگر ایشان را به جهت ارشاد و هدایت دعوت کنم. سید مصطفی به نقاط دیگری از استان کهگیلویه و بویر احمد هم جهت تبلیغ رفت. آنجا به جمع کردن نوجوانان و تعلیم قرآن و برنامه های دیگر از قبیل کتابخانه و نماز جماعت مشغول شد. این کارها برای سید که جوان فوق العاده آگاهی بود و احساس مسئولیت میکرد کافی به نظر نمیرسید، بلکه باید در امور سیاسی جامعه نیز حرکت میکرد. پس از محرم از منطقه بهمئی به بندر گناوه بازگشت. در آن زمان دستور ساختن خانه فرهنگ از اداره تعاون استان بوشهر صادر و پروژه آن شروع به کار کرد. سید مصطفی تصمیم گرفت که مدتی در لباس کارگری مشغول شود مانع ایشان شدم و گفتم بهتر است به همان برنامه های علمی و معنوی ادامه دهی چون در این برهه از زمان این برنامه ها واجب تر و مفیدتر است. اما اصرار سودی نداشت. قریب بیست روز در خانه فرهنگ که دستمزد روزانه آن سی تومان بود مشغول به کار شد. ظهر که میآمد پیش از نهار به نماز می ایستاد. همیشه چند دقیقه زودتر از دیگران در محل کار خود حاضر میشد و یک لحظه بیکار نمی ایستاد. برعکس دیگران که فکر انجام کار نبودند و منتظر تمام شدن وقت بودند. سرانجام ترجیح داد به خارج از کشور هجرت کند. سید با اراده آهنین خود موفق شد همراه با گروه های مبارز فعالیت کند. 🌻🌻🌸🌸🌷🌷 @parcham_enghelab
🌻🌸نامه ای از شهید روحانی حجت الاسلام و المسلمین سید مصطفی الحسینی به خانواده خود را که در سال ۵۷ قبل از پیروزی انقلاب در پاکستان نوشته را با هم میخوانیم🌸🌻 بسمه تعالی، حضور محترم خانواده گرامی پس از تقدیم سلام، سلامتی، اخلاص، آگاهی و هوشیاری شما را از درگاه خداوند مستضعفان خواهان و خواستارم و اگر از حالات اینجانب خواسته باشید بحمدالله به خیر و سلامت هستم و به دعاگویی شما مشغول هستم. من الان در پاکستان هستم. به خدا قسم راهی راکه انتخاب کرده ام به جز راه الله نیست و از روی اشتیاق به بهشت و یا ترس از دوزخ نیست. فقط به خاطر خدا و اسلام عزیز است و برای اینکه شاید توانسته باشم رضای حق تعالی را به جای آورم از تمامی جان و مال و عزیزترین کسانم گذشتم. و اما ای برادران و خواهران در زمانی به سر میبریم که از هر سو کفار و منافقین برای نابودی اسلام عزیز دست به دست هم داده و از هرگونه جنایتی دریغی ندارند و این وظیفه سنگین بر دوش ماست و اگر خدای ناکرده کمی غفلت کنیم به اسلام عزیز ضربه خواهند زند. پس دست به دست هم دهیم و با پیروی از خط ولایت فقیه، اسلام عزیز را یاری کنیم. بار پروردگارا انقلاب ما را به انقلاب امام مهدی عجل الله تعالی فرجه متصل گردان. مهدی از تمام بلیات حفظ بفرما. خداوندا تو رابه عظمتت قسم میدهم خمینی را تا انقلاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه حفظ بفرما خداوندا تمام آنهایی که برای اسلام زحمت میکشند از تمام گزندهای روزگار حفظ فرما. خداوندا تمام شهدای ما را با شهدای صدر اسلام محشور بفرما. آمین یارب العالمین و السلام علی من اتبع الهدی خداوند حافظ و نگهدار شما. عبدالله۱۳۵۷-پاکستان لازم به یادآوری است که زندگی نامه و خاطرات شهید الحسینی در کتابی با عنوان «سفیر بیداری» توسط گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی تالیف شده است. منبع: کتاب «سفیر بیداری» 🌻🌻🌸🌸🌷🌷 @parcham_enghelab
🌻🌸مختصری از زندگی شهید ماموستا مسلم جلالی‌زاده🌸🌻 مسلم جلالی‌زاده، فرزند شهید ملاعلی جلالی‌زاده، چهارم فروردین ماه ۱۳۳۴ در روستای گلین سنندج به دنیا آمد. علوم دینی را ابتدا نزد پدرش آموخت، پس از آن به روستای آوی هنگ رفت و از محضر ملاحیدر فهیم بهره برد بعد از آن در روستای بالک از فضل ملا باقر بالک برخوردار گشت. در طلب علم به شهرهای سلیمانیه و حلبچه عراق سفر کرد، سال ۱۳۵۰ به ایران بازگشت، در شهر پاوه ضمن تکمیل معلومات دینی‌اش، به صورت متفرقه در امتحانات آموزش و پرورش شرکت کرد و مدرک ششم ابتدایی گرفت. سال ۱۳۵۲ به سنندج آمد و دوره مدرسه علوم دینی را تا سال ۱۳۵۵ به پایان رساند. همزمان در دبیرستان نیز تحصیل می‌کرد و سال ۱۳۵۶ موفق شد دیپلم بگیرد. همان سال در آزمون ورودی دانشگاه تهران در رشته حقوق قضایی پذیرفته شد. این شهید همگام با دانشجویان و قشرهای مختلف مردم به مبارزه با حکومت فاسد پهلوی روی آورد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و انقلاب فرهنگی و تعطیلی موقت دانشگاه‌‌ها به همراه تعدادی از جوانان کمیته انقلاب اسلامی سنندج را پی‌ریزی کرد و بدان پیوست، در این زمان ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. در صدا و سیمای مرکز کردستان به تفسیر قرآن و ارشاد مسلمانان پرداخت. وقتی گروهک‌ها و افراد ضد انقلاب در منطقه کردستان دست به آشوب و فتنه‌گری زدند، ملا مسلم جلالی‌زاده و پدرش به مقابله با آنان برخاستند. منافقان تحمل سخنان منطقی و مستدل آنان را نداشتند و نتوانستند آنها را وادار به تسلیم کنند بدین سبب بود که شب نوزدهم تیر ماه ۱۳۶۰ آن دو را مقابل حیاط منزلشان در محله قطار چیان سنندج زمانی که از مسجد راهی خانه بودند به شهادت رساندند. 🌻🌻🌸🌸🌷🌷 @parcham_enghelab
🌻🌸شهید ماموستا ملاحیدر فهیم🌸🌻 شهید ملاحیدر فهیم از علمای بنام کردستان در ششم آذر ماه سال 1281 هجری شمسی در روستای آویهنگ از توابع بخش ژاورود شهرستان سنندج درخانواده ای مذهبی و متدین به دین مبین اسلام دیده به جهان گشود. پدرش مرحوم ملا نظام الدین و مادرش نورجهان نام داشت. میان خانواده‌ای روحانی رشد و نمو یافت و با رسیدن به سن یادگیری علم و دانش در محضر پدر و بزرگانی همچون ملا عبدالله کانی، ملا عبدالله مهابادی، ملا عبدالعظیم مجتهد و ملا حبیب الله روحانی کاشتری به کسب علم و دانش و معرفت و علوم اسلامی پرداخت و مدتی را برای تکمیل آموخته‌هایش به اربیل عراق سفر کرد، به زبان عربی کامل تسلط داشت و در زمینه اصول و فقه امام شافعی به مرتبه والای استادی رسید. در سال 1313 با کسب اجازه افتاء و تدریس از استادش ملا حبیب الله روحانی که درجه علمی وی به تأیید وزارت معارف و اوقاف نیز رسیده بود بعنوان روحانی و امام جمعه و جماعت به راهنمایی و هدایت مردم اهتمام ورزید و درهمان سال به امر مقدس ازدواج هم اقدام کرد که ثمره آن سه فرزند پسر و سه دختر می‌باشد. در کنار تدریس احکام و علوم قرآنی و اقامه نماز جمعه و جماعت پاسخگوی مسائل فقهی و شرعی مردم بود و از طریق کار در مزرعه و باغداری امرار معاش می‌کرد و بدینسان دیگران را به کار و تلاش تشویق می‌نمود. سال 1335 توفیق زیارت خانه خدا را پیدا کرد و حج ابراهیمی را به جای آورد همواره خانه او مأمن و مأوای کسانی بود که برای حل مشکلاتشان به او رجوع می‌کردند و او با آغوش باز پذیرای آنان بود وکسی نا امید ازخانه او بیرون نمی‌آمد او همواره خودراخدمتگزار مردم می‌دانست و درکمال تواضع و فروتنی با مردم منطقه نشست و برخاست داشت. سال 1342 با تأسی از معمار کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) انقلاب سفید را انقلاب سیاه می‌نامید و مردم را نسبت به مسائل روز آگاه می‌ساخت و با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به فعالیت خویش ادامه داد و برای عمران و آبادانی منطقه و تأمین نیازهای مردم با خدمتگزاران مردم در دستگاه‌های اجرایی همکاری می‌کرد و لحظه‌ای از کمک به مردم محروم روستا غافل نبود و سرانجام پس از عمری زندگی با عزت و خدمت صادقانه در شب تاسوعای حسینی شب هنگام گروهک‌های ضد انقلاب او را به همراه تنی چند از اهالی روستا بی دفاع دستگیر می‌نمایند و پس از سیزده روز اسارت و شکنجه در هشتم آبانماه سال 1362 در روستای گوریچه از توابع مریوان شربت گوارای شهادت را می‌نوشد و در سن 81 سالگی به آرزوی دیرینه‌اش که همانا شهادت در راه خدا بود دست یافت. 🌻🌻🌸🌸🌷🌷 @parcham_enghelab
🌻خاطرات شهید ماموستا ملاحیدر فهیم🌸🌻 🔶 آرزوی وصال ملا سید اشرف حسامی از شاگردان شهید ملا حیدر فهیم که چندین سال در محضر وی کسب فیض نموده و تا زمان شهادت ارتباط خود را با استادش هیچ وقت قطع نکرده بود نقل می‌کرد: شهید ملاحیدرفهیم در صحبت‌هایش در جمع دوستان می‌گفت: همواره در زندگی سه آرزو داشتم، آرزویم این بود با لباس روحانیت وخدمت به دین مبین اسلام وشریعت محمدی (صلی الله علیه وآله) را به تن داشته باشم که خداوند این توفیق را نصیبم کرده است ودومین آرزویم زیارت خانهٔ خدا بود که درمیان سالی به این آرزو رسیدم و آرزوی دیگر شهادت در راه خداست و مداوم می‌گفت گمان نمی‌کنم به این آرزویم برسم ولی خدا خواست ودر سن هشتاد و یک سالگی به آرزویش دست یافت. 🔶 با اسیر باید مدارا کرد یکی از آزادگان نقل می‌کرد زمانی که ضد انقلاب ما را به اسارت گرفته بودند و می‌خواستند به مناطق مرزی انتقال دهند در مسیر حرکت به روستای آویهنگ رسیدیم ودر روستای آویهنگ ما را در مسجد روستا جا دادند شهید ملا حیدر فهیم امام جمعه و روحانی روستا بود وقتی ما را داخل مسجد بردند او در مقام توصیه و احساس تکلیف گروهک‌های ضد انقلاب قرار داد و فرمودند من نمی‌دانم این ها چه حرفی دارند و برای چه آن‌ها را به اسارت گرفته‌ای ولی بدانید که اسلام به ما می‌گوید با اسیر باید مدارا کرد و با اخلاق اسلامی و انسانی با آن‌ها رفتار نمائید. اگر چه عوامل ضد انقلاب در جواب ماموستا چیزی نگفتند ولی حرف‌های ماموستا به مذاقشان خوش نیامد و شهید ملاحیدر از مسجد خارج شد و با مقداری گردو که آن را به دوش داشت برگشت و گردو را بین اسرا که بیش از سی نفر بودیم تقسیم کرد و از ما پذیرایی و دلجویی نمود. 🔶 آخرین نماز شهید ملا حیدر فهیم از روحانیون به نام اهل سنت کردستان است که در دهه شصت در روزهای که عناصر ضد انقلاب بیشتر روستاهای کردستان را با حضور نامشروع خود نا امن کرده بودند در روستای آویهنگ از توابع شهرستان سنندج در کنار مردم باقی ماند و در مقابل فشار گروهک‌های ضد انقلاب سرخم نکرد و سر انجام ضد انقلاب او را شبانه به اسارت گرفتند و بعد از چندین روز اسارت و شکنجه شرط آزادی وی را اهانت به حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) قرار می‌دهند ولی او هیچ وقت تن به این کار نمی‌دهد و تنها از ضد انقلاب می‌خواهد به او اجازه دهند تا دو رکعت نماز بخواند و سپس او را شهید کنند و در سن 81 سالگی ناجوانمردانه او را به شهادت می‌رسانند. نویسنده:‌ حجت الاسلام و المسلمین چیلان 🌻🌻🌸🌸🌷🌷 @parcham_enghelab
🌻🌸شهادت🌸🌻 واژهٔ ((شهادت)) از مقدس‌ترین و افتخار آمیزترین مفاهیم در فرهنگ اسلامی است؛ زیرا برنده‌ترین سلاح برای احیای شرف و کیان امت مسلمان بوده و در اعتلای کلمهٔ توحید و پیشبرد مکتب سرافراز تشیع در ادوار گوناگون و اعصار مختلف اثری قطعی فوری و ممتد داشته است شهادت نشانگر اشتیاق آتشین بندگان صالح و شایستهٔ خداوند نسبت به رب العالمین می‌باشد شهید، قفس دنیای فانی را درهم می‌شکند و خود را از اسارت مادیات و زندگی پست و پوشالی رها می‌کند و به سرایی جاوید قدم می‌نهد شهادت نموداری از لیاقت آدمی برای حضور در بزم قدسیان و عرشیان و وصول به جوار الهی و مجالست با فرشتگان انبیا و اولیای خداوند و نظر افکندن به وجه الله است و چه لذتی والاتر از این است که انسان در مسیر اطاعت خداوند آگاهانه گام‌هایی استوار بردارد خود را از قیود و بندها نجات دهد، از علائق بگسلد و زنجیرهای تعلق را پاره کند و جان شیرین خود را بر کف بگیرد و در طبق اخلاص نهد و تقدیم حق تعالی بنماید و خداوند متعال بپذیرد و به او چنان اوجی عنایت کند و از امتیازات فرستادگان الهی که شفاعت از جمله آنهاست استفاده کند. راستی که عرصهٔ پیکار و نبرد در میدان کارزار جایگاه بلند امتحان و کسب ترقی‌های عالی و پیشرفت‌های درخشان است و در این رهگذر مجاهد فی‌سبیل‌الله به کشت بهترین اعمال صالح خود می‌پردازد. 🔶 سرانجام آن چه را کشته است، برداشت می‌نماید، به همین دلیل حضرت رسول اکرم (ص) فرموده‌اند: «السيوف مفاتيح الجنه شمشیرها کلیدهای بهشت‌اند (مستدرک الوسائل جلد ۱۱ صفحه ۱۳ شماره ۱۳۳۹۳) و مولای متقیان می‌فرماید: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَ الْجِهَادَ يَابُ مِنْ أَبْوَاب الْجَنَّةَ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّهُ أوليائه (نهج البلاغه - خطبه ۲۷)- پس به درستی که جهاد دری از درهای بهشت اسـت کـــه خداوند آن را بر روی بندگان خاص خویش گشوده است». دریادلانی که در عرصهٔ امتحانی بزرگ با جهادی مخلصانه در راه خدا و بذل همهٔ سرمایه‌های ارزشمند، انسانی یادگاری جاودانه بر جای گذاشتند از مرگ نهراسیدند و سختی‌های میدان نبرد را به جان خریدند و از بوتهٔ آزمایش سرافراز به در آمدند، برخی در این قلهٔ شکوه انسانی جان دادند و خلعت فاخر شهادت پوشیدند و برخی همچنان در وادی انجام وظیفه به انتظار ایستاده‌اند تا تکلیف دینی از آنان چه بخواهد منَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهدوا الله عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قضى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تبديلا. (۲۳) یعنی: از مؤمنان افرادی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند، وفا کردند برخی بر سر میثاق خویش جان دادند و عده‌ای هم چشم به راه. هستند منتظر انجام وظیفه‌اند و هیچگاه تعهدی را که داده‌اند دگرگون نکرده‌اند. (احزاب آیه ۲۳) 🌻🌻🌸🌸🌷🌷 @parcham_enghelab
🌻شهید روحانی اهل تسنن ماموستا ابراهیم الله مرادی🌸🌻 ابراهیم، فرزند توفیق و فاطمه درخانوادهای کشاورز دیده به جهان گشود. درسن هفت سالگی به یادگیری قرآن کریم اهتمام ورزید و همواره با این کتاب حیات بخش مأنوس بود. درجوانی ازدواج نمود که ثمرۀ آن نُه فرزند (چهار پسر و پنچ دختر) است. وی به میرزا ابراهیم شهرت داشت که ابتدا از طریق کشاورزی و بعد هم شغل خیاطی زندگی خانواده اش را اداره میکرد. بعدها کارمند جهاد سازندگی و روحانی شد و تحصیل دروس حوزوی را در حوزه علمیه اهل سنت ادامه داد. از همان ابتدا علی رغم ظلم زورگویان و خوانین منطقه بر رعایای مظلوم و فقیر، یکی از افرادی بود که همواره منتقد سیاست های رژیم شاهنشاهی بود و با خوانین منطقه هم همیشه سر ناسازگاری داشت. تا اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ندای مقتدایش امام خمینی(ره) به جهاد سازندگی پیوست. با پیدایش گروهک های ضدانقلاب، به هواداری از اسلام و نظام نوپای اسلامی پرداخت. پس از پاکسازی شهر دیواندره، همراه سه تن از فرزندانش در سپاه پاسداران فعالیت نمود. حاج ابراهیم به عنوان مسئول تحویل حقوق خانواده های شهدا و همچنین تعاون در امور سرکشی به این خانوده های معزز در دیواندره فعال بود. با پیشنهاد بخشدار وقت دیواندره به عنوان جهادگری سختکوش در جهاد سازندگی به خدمت سرانجام درحالیکه در بیمارستان بستری بود، توسط ضدانقلاب ربوده شد و در خارج شهر دیواندره با اصابت گلوله به شهادت رسید. 🌻🌻🌸🌸🌷🌷 @parcham_enghelab
🌻سنگرساز بی سنگر ابراهیم الله مرادی🌸🌻 «حاجی یک سنگرساز بی سنگر واقعی بود. بدون اسلحه با شرایط سخت آن زمان به روستاهای محروم میرفت. به مردم درباره گروهک های تروریستی و ضدانقلاب آگاهی میداد. تمام مرد روستاها برای حاجی مثل برادر بودند چنانکه مردم هم همگی او را دوست داشتند. وقتی خبر شهادت او را شنیدند تشییع جنازهای بینظیر توسط مردم برای حاج ابراهیم رقم خورد آنچنان که گروهک های تروریستی را به شدت عصبانی کرده بود. حاجی ابراهیم علاوه بر اینکه یک جهادگر بود یک مربی اخلاق هم بود. در جهاد پیش نمازی هم میکرد و سعی داشت در آن زمان محدودیت ارزاق و سوخت، مشکلات مردم را حل کند و راه گشای ایشان باشد. دغدغه اصلی او کمک به مردم بود. در شب شهادتش، در اثر فشار فعالیت های جهادی دچار درد قلب شده بود. او را به بیمارستان دیواندره بردند. در همان حال بود آرزوی شهادت کرد. پزشک بیمارستان گفته بود که اگر همین امشب به سنندج منتقل نشود در اثر نارسایی قلبی از دست خواهد رفت اما خداوند تقدیر او را با شهادت و بگونه ای دیگر رقم زده بود. گروهک های تروریستی ضد انقلاب با لباس زنانه به بیمارستان دیواندره آمدند و او را ربوندند و در نهایت به شهادت رساندند.» (مصاحبه شفاهی فرزند شهید، محمود الله مرادی) «با پیروزی انقلاب همۀ ما مخصوصا حاجی خوشحال بودیم و شیرینی پخش میکردیم. اما این شادی زیاد دوام نیاورد و استکبار عوامل خودش را با نام احزاب و گروهک ها و شعارهای حمایت و دفاع از حقوق کارگر و محرومان به اذیت و آزار مردم مسلمان کرد می پرداختند. حاجی میگفت: اینها نمی خواهند منطقۀ کردستان روی آرامش ببینند. این ها حتی اجازه ندادند رفراندم در کردستان برگزار شود. پس از پاکسازی اکثر شهرهای کردستان، ترورها و بمب گذاری هایشان شروع شد. حاجی که تا آن موقع با سپاه پاسداران همکاری میکرد، به توصیۀ شهید بهزاد همتی، بخشدار دیواندره، وارد جهاد سازندگی شد. چندین بار حاجی را تهدید به مرگ کردند. اگر قرار بود مثلا جهاد سازندگی برای روستا جاده بکشد بلافاصله ضدانقلاب ماشین های راه سازی را آتش میزدند. دست ضدانقلابیون به حاجی نمیرسید تا اینکه با نقش های شوم حاجی را که به علت بیماری در بیمارستان بود، در حالیکه سرم وصل شده به دستش را با خشونت جدا میکنند [و در نهایت] به رگبار بسته و به شهادت میرسانند.»(مصاحبه شفاهی خانم ظریفه امینی زاده، همسر شهید) منبع: فیلم مستند شهید الله مرادی 🌻🌻🌸🌸🌷🌷 @parcham_enghelab