eitaa logo
سبک زندگی اسلامی
17.9هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
962 ویدیو
25 فایل
کانال آموزشی موسسه فرهنگی سریر ققنوس ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست ارتباط برای: ✔️تنظیم وقت #مشاوره و #تست ها ✔️ فروش فایل و کتاب ✔️همکاری اشتغال ادمین👇 @Phoenixadmin1 🔴نقل مطالب بدون آدرس و لینک و نام مولف،جایز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 مالیخولیا و بیماریهای دیگر!! 🖋استاد سید علیرضا واعظ موسوی روی خودتان اسم نگذارید! به خودتان بیماری نسبت ندهید! بسیاری از رفتار ها و بیماری های که به خودتان و فرزندانتان و همسرتان نسبت میدهید، از نوع جفنگیات عصر مدرن است! بسیاری از رفتارها تفسیر درست می خواهد، برداشت درست میخواهد. نگاه درست به رفتار فردی میخواهد. مراجعینی داشتم که با تغییر نگاه به زندگیشان، و تفسیر درست رفتارشان و ارائه راهکار های تکنیکی و راهبردی، زندگیشان متفاوت شده و حالشان بهبود یافته. ✅تا زمانی که خودتان را بیمار بدانید، نیاز به درمانگر دارید و فقط خود را به قرص و دارو می بندید و زندگی هر روز برایتان پوچ‌تر میشود؛ ولی اگر خود را یک فرد نیازمند تغییر بدانید و کسی که به دنبال رشد است، آنوقت «منتور» و راهنما میخواهید؛ راه بلد و همراه شما، کسی که میخواهد بهترین راه ها را در مقابل پای شما بگذارد. 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
سبک زندگی اسلامی
#حکایت شماره ۱۸ 🔹طلا یا دشمنان؟! مرد ثروتمندی از عالمی، طلب نصیحت کرد. عالم گفت: به این سوالم صا
شماره۱۹ 🔹فقیر و کریم خان تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟ درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟!» کریم خان در حال کشیدن قلیان بود؛ گفت: چه می‌خواهی؟ تهی دست گفت: همین قلیان، مرا بس است! روز بعد تهی دست قلیان را به بازار برد و بفروخت. خریدار قلیان، کسی بود که می خواست نزد کریم خان رفته و تحفه ای برای خان ببرد! او قلیان را به قیمت خوبی خرید. و قلیان را نزد کریم خان برد! روزگاری سپری شد. تهی دست جهت تشکر نزد کریم خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت: نه من کریمم نه تو؛ کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست. . . 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
🔹بازیگر مهم هستی باشید 🖋 استاد سید علیرضا واعظ موسوی اندیشه های خود را شکل بدهید در غیر اینصورت دیگران اندیشه های شما را شکل می دهند. خواسته های خود را عملی سازید وگرنه دیگران برای شما برنامه ریزی می کنند و در چرخه ایام، یک چرخ دنده کوچک خواهید بود! کسی که با اندک تکانی از سوی چرخ دنده های بزرگ، چند صد دور به دور خود می چرخد!! 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
🔵ازدواج یک مراوده عاشقانه است و نه تکلیف سخت بر دوش طرفین 🖋 استاد سید علیرضا واعظ موسوی 🔺 بعضی از مردان خیال می‌کنند که زن وظیفه دارد همهٔ کار‌های مربوط به آن‌ها را انجام دهد. البته در محیط خانواده، زن و مردی که به هم علاقه دارند با کمال میل و شوق، کار‌ها و خدمات یکدیگر را انجام می‌دهند، اما انجام دادن از روی میل، غیر از این است که کسی احساس کند یا این طور عمل کند که گویا وظیفهٔ زن است که باید مثل یک مستخدم خدمت مرد را به آن شکل انجام دهد چنین چیزی در اسلام وجود ندارد. 🔺از سوی دیگر برخی خانم ها هم تصور میکنند که شوهرشان نیروی خدماتی و مسئول تامین درآمد است و ایشان می‌توانند بدون هیچگونه رفتار متقابل، درآمدهای شوهر را به هر نحوی که بخواهند خرج کنند. یا با او رفتاری مثل کارگران داشته باشند. چنین چیزی هم در اسلام نیست. 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
صبح شما بخیر🌹🌹 هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
🔵قبل از خروج از خانه، خانواده را شاد کنید 🖋استاد سید علیرضا واعظ موسوی 🔹 آقای محترم وقـتی می‌خواهی از مـنزل خارج شـوی خانواده خود به ویژه همسرت را با شادی ترک‌کن، آنها لبخند بر لب تو را بدرقه کنند. 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
سبک زندگی اسلامی
#حکایت شماره۱۹ 🔹فقیر و کریم خان تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتا
شماره۲۰ 🔹سوارکار جوانمرد اسب سواری، مرد چلاقی را سر راه خود دید که از او کمک میخواست. مرد سوار، دلش به حال او سوخت، از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند. مرد چلاق وقتی بر اسب سوار شد، دهنه ی اسب را کشید و گفت: «اسب را بردم» و با اسب گریخت! اما پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد: «تو، تنها اسب را نبردی، جوانمردی را هم بردی اسب مال تو؛ اما گوش کن ببین چه میگویم!» مرد چلاق اسب را نگه داشت. صاحب اسب گفت:« هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی؛ زیرا می ترسم که دیگر «هیچ سواری» به پیاده ای رحم نکند»!! 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
سبک زندگی اسلامی
#اتاق_خواب شماره ۵ 🔹 میعادگاه عاشقی 🖋 استاد سید علیرضا واعظ موسوی: بنا نیست اتاق خواب شما یا بر
شماره ۶ 🔹 سر شب شام بخورید 🖋 استاد سید علیرضا واعظ موسوی: آقا و خانم محترم، سر شب شام بخورید. و اگر آقا دیر وقت مثلا ساعت ۱۰ به خانه می آید، بهتر است شام را سبک و یا کم بخورید. و اگر بخاطر غذا، کمی سنگین شده اید، بهتر است در خانه چند قدم راه بروید. انجام فعالیت های مختصر قبل خواب مثل شستن ظرف ها، مسواک زدن، بردن آشغال ها به بیرون منزل و... هم موجب هضم غذا میشود. ✅با شکم پر و سنگین برای خواب اقدام نکنید، چه میخواهید رفتار جنسی داشته باشید، چه نه. چون به بدن شما آسیب می رسد. 💠 امام صادق علیه السلام: ✍هیچ‌گاه با شکم سیر (و پر) با همسر خود نزدیکی نکنید، این کار موجب بیماری و چه بسا موجب خواهد شد. 📙وسائل‌الشیعه، ج۱۴، ص۱۹۱ 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
صبح شما بخیر🌹🌹 اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
🔹معتدل نصیحت کنید 🖋 استاد سید علیرضا واعظ موسوی سعی کنید در همه چیز اعتدال را نگه دارید. و در اینجا روی سخنم در مورد «نصیحت کردن» است. نصیحت کردن باید به اندازه ای باشد تا طرف مقابل شما فرصت برای فکر کردن در مورد محتوای نصیحت شما داشته باشد. چند موضوع را در نصیحت پیش نکشید که رنگ نصیحت شما به «گله کردن» تغییر میکند. 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
🔵با شادی وارد خانه شوید 🖋 استاد سید علیرضا واعظ موسوی آقای محترم قبل از ورود به منزل، تمام کدورت ها و سختی ها را پشت درب منزل بگذارید و داخل شوید. استغفار کنید و چند بار صلوات بفرستید و با خوش رویی وارد شوید. 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
سبک زندگی اسلامی
#حکایت شماره۲۰ 🔹سوارکار جوانمرد اسب سواری، مرد چلاقی را سر راه خود دید که از او کمک میخواست. مرد
شماره۲۱ 🔹 چشم پوشی و تربیت زیر دست 💠 در مراسم عروسی، پیرمردی در گوشه‌ی سالن تنها نشسته بود که داماد جلو آمد و‌ گفت: «سلام استاد آیا منو می‌شناسید؟» معلّم بازنشسته جواب داد: «خیر عزیزم فقط می‌دانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم.» داماد گفت: «چطور آخه مگه میشه منو فراموش کرده باشید؟! یادتان هست سال‌ها قبل، ساعت گران قیمت یکی از بچه‌ها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه‌ی دانش‌آموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم و من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که آبرویم را می‌برید، ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید و تفتیش جیب بقیه‌ی دانش‌آموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سال‌های بعد در اون مدرسه هیچ کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد.» استاد گفت: «باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست. چون من موقع تفتیش جیب دانش‌آموزان چشم‌هایم را بسته بودم»!! 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7