هدایت شده از کانال علی طیبیان
عهدی که زیر بتن بسته شد
جمعه این هفته اولین مهمونی هست که قراره تو خونه خودمون بگیریم، البته مهمونی نیست، مراسم اهل بیت هست و قراره زیارت آل یاسین بخونیم، قرار گذاشته بودم اولین مهمونایی که میان تو خونهمون برای امام زمان بیان...
یادمه روزی که کارگرها داشتن بتنریزی سقف خونه رو انجام میدادند جمعه بود، حسابی شلوغ پلوغ بود تقریبا ۱۰ - ۱۲ نفری اینجا جمع بودن و صدای دستگاه کل محدوده رو برداشته بود... تو حیاط صدا به صدا نمی رسید و کارگرها برای اینکه باهم حرف بزنن داد میزدن...
همه بالای سقف مشغول بودن، کارگر و بنا و... منم پایین ایستاده بودم که اگر کمکی خواستن انجام بدم، چند دقیقهای گذشت دیدم کاری با من ندارن، اومدم توی خونه... زیر سقف هیچکس نبود و یه مقداری آروم تر بود، رفتم سراغ گوشی و اومدم سر وقت کانال، مثل هر هفته زیارت آل یاسین رو پست کردم... تا ارسال شد سریع پلی کردم تا خودم زودتر از مخاطبای کانال گوش داده باشم
سلام علی آل یاسین
السلام علیک یا داعی الله و ربانی آیاته...
اشک ریختم، همینطور که دعا رو زمزمه میکردم یاد گذشته افتادم؛ وقتی که هنوز ۱۷ سالم نشده بود و هیچ سرمایهای برای شروع زندگی نداشتم، نه خونه نه ماشین نه پس انداز نه یک پدر و مادر پولدار، هیچی، هیچی نداشتم... رفتم دم خونهی امام زمان و زندگیمو با آقا معامله کردم، گفتم من هیچی ندارم، هیچی هم بلد نیستم، شما دستمو بگیر و منو بخر... با توسل به امام زمان ازدواج کردم، امام زمان کمک کرد خانوادهی خودم و همسرم بدون گیر الکی قبول کردند و بهترین همسر دنیا قسمتم شد، امام زمان کمک کرد ماشین خریدم، امام زمان کمک کرد شاغل شدم، امام زمان کمک کرد از اتاق ۱۶ متری خونهی پدری که ۵ سال با ۲ تا فرزندم توش زندگی کردم رفتم به خونهی مستأجری با یه صاحب خونه عالیییی، باز امام زمان کمک کرد تو شرایطی که فکرشو نمیکردم برم سراغ خونه سازی و امروز با لطف امام زمان سقف خونهمون زده شد... چقدر معامله با امام زمان برام سود داشت...
تو حال معنوی خیلی خوبی بودم و اشک هر لحظه بیشتر میشد، دعا هم داشتم با هق هق میخوندم با خودم میگفتم ببین تو چقدر خوبی، بیا دیگه شهادتت رو بخواه و... همینطوری که مشغول بودم یه دفعه یه تیکه از سیمانهای سقف از لای یونولیت ریخت رو شونهم منم فک کردم سقف خونه داره میاد پایین، سریع مثل گربه پریییدم اونور که مثلا جون خودمو نجات بدم، بعدشم پا پله خوردم نزدیک بود بخورم زمین، حال معنویم بدجور خراب شد، حالا همین لحظه پدر خانمم هم از پشت سرم اومده بود داخل کارم داشت و کامل صحنه رو دید که من از ترس چطور پریدم هوا😂 سریع گفت نه نه چیزی نیست پسر سیمانه، دعاتو بخون، بعدشم سریع رفت
منو میگی هرچی زده بودم پرید
تو دلمم چارتا فحش به کارگرا دادم
سریع همونجا با امام زمان عهد بستم که وقتی اومدیم تو خونه برای زندگی، هیئت بگیرم... از آقا خواستم که برام دعا کنه تا توفیق داشته باشم یادشون رو زنده کنم و به دردشون بخورم...
بعدشم سریعا محلو ترک کردم
استاد پرحاشیه بخاطر خستگی و ضعف جسمانی از ادامه دادن مسیر انصراف داد
الان تکلیف اون ۵۰ میلیون نفری که منتظر بودن استاد برسه به دروازه قرآن و حرکت کنن به سمت مقبره کوروش چی میشه؟
@pourabbas_ir | کانالکربلاییمحمد
فقط 6ماه مونده تا عید نوروز
برای خونه تکونی آماده اید؟
@pourabbas_ir | کانالکربلاییمحمد
یک سال شد که مجروحان حمله پیجری لبنان جایی رو نمیبینن💔
@pourabbas_ir | کانالکربلاییمحمد
هدایت شده از کانال کربلایی محمد🇮🇷
آیت الله بهجت(ره): کار خیر خود را دست کم نگیرید، در هرکار خیری خود را به قدر نخود هم شده شریک کنید ، شاید همان کارخیر بی ریا قبول و باعث نجاتتون شد.
عزیزانی که تمایل دارین به هیئت هفتگی ما کمک کنید، میتونید از 10هزار تا هرچقدر کَرَمِتونه واریز کنید
همین 10هزار تومنی ها هم خیلی کمک حال ماست ازش نگذرید🌱👇🏻
6063731177118222به نام پورعباس بزنید رو شماره کارت کپی میشه
کانال کربلایی محمد🇮🇷
آیت الله بهجت(ره): کار خیر خود را دست کم نگیرید، در هرکار خیری خود را به قدر نخود هم شده شریک کنید
ممنون از همه ی کسایی که هفته های گذشته از کمک دریغ نکردن از ده هزار تومن بوده تا یک تومن که الحمدلله تا اینجای کار مارو پیش برده
به نیت امواتتون ده هزارتومنم شده کمک کنید ان شاءالله هم خودتون هم عزیزاتون از این فیض بهره ببرن🌸
ارتش سوریه قبل سقوط سوریه بیشتر از خط دفاع استقلال دفاع کرد😂
@pourabbas_ir
استقلال الان در اصل 6 بر 2 باخت
میدونید چرا؟
چون به هر 5 تا گل، یک گل خمس تعلق میگیره
@pourabbas_ir
2.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
_سلطنت طلب: فنی صحبت کن
+آقا دبیر: فنی نیستی با تو حرف بزنم
و تیر خلاص آخر😂
@pourabbas_ir | کانالکربلاییمحمد