موی آشفته و اوضاع بهم ریخته اش
با عبایی که کشیده سرش
معلوم است
دو قدم راه نرفته چقدر می افتد💔
روی خاک است ولی زیر سم اسب نرفت...
روضه ی عصر دهم در نظرش معلوم است
نعل ها بود که محکم روی پیکر میرفت💔
زمین خوردن ها شروع شد:
از مادری بین در و دیوار زمین خورد
از آقایی که با غلاف و کمربند و شالش روی زمین میکشیدنش
و اونجا که امام حسن گفت دستم تو دست مادرم بود چنان مادرم به دیوار خورد.......
خاک بر دهان من💔
یه قنوت تو کافیه تا گره کار شیعه وا شه
آقا برام امشب دعا کن روزیم دوباره کربلا شه