🏷 نماز روز یک شنبه ماه ذی القعده 🇵🇸 راه میـرزا رسانـه‌ی انقلابی گیلان. @rahmirza_ir

برنامه‌ی جشن روز ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها در قم ‼️ 📽 میگه: خوش به حالمه فاطمه مادرمه، چادرش رو سرمه!🙄 کدام چادر؟! منظورش همین عبایی هست که جایگزین چادر شده؟! که احتمالا اینستاگرام و روبیکا همون رو هم حذف خواهد کرد.. کار فرهنگی بلد نیستید ، کار نکردن هم بلد نیستید؟! لباس سرود که قرار است فرهنگ دهی کند اگر این باشد ، شاید جامعه مذهبی به خیلی کمتر از این راضی میشوند #اسلام_شعائری #اسلام_نماهنگی #اسلام_رمانتیک 🇵🇸 راه میـرزا رسانـه‌ی انقلابی گیلان. @rahmirza_ir

‌ 🔴 پلیس فتا ، این ها را آزاد نگذارید توهین به نظام و بسیج و حمایت از اغتشاشات و بعد هم مجوز برای فروشگاه!! این بچه با بازی کامپیوتری فکر کرده جنگ واقعی برده 😁 بعد الان دیگه هیچکی هم نمیتونه باهاش مقابله کنه 🇵🇸 راه میـرزا رسانـه‌ی انقلابی گیلان. @rahmirza_ir

🔴📹 لبیک مردم انقلابی #رشت به سردار رادان این حضور گسترده یعنی: حمایت از #طرح_نور و تو دهنی به آنهایی که بر خلاف بیانات امام جامعه میخواهند بگویند حجاب فقط کار فرهنگی میخواهد و نیاز به کار سلبی نیست. • مردم رشت نگران از بین رفتن #حریم_خانواده هستند 🇵🇸 راه میـرزا رسانـه‌ی انقلابی گیلان. @rahmirza_ir

📹 افشاگری سردار رادان از راهبردهای آندلسی کردن ایران توسط دشمن بنظر بیان این ماجرا از طرف سردار برای این بوده که مردم مطلع باشند و از مسولین مطالبه کنند که کمی از خودشان حساسیت نشان بدهند چرا که قطعا بعید است مسولان ما از این پرونده ها خبر نداشته باشند 🇵🇸 راه میـرزا رسانـه‌ی انقلابی گیلان. @rahmirza_ir

🔴 شهید مدافع حرم مصطفی صدر زاده خدایا ان شالله ما شرمنده شهدا نباشیم 👇👇

وقتی که قرار بود خبر شهادت روبه فاطمه خانم بدیم، شب عاشورا، من با علم به اینکه حدیث قدسی داریم که خداوند می‌فرمایند مردی از خانواده‌ای برود سرپرست خانواده ش خودم می‌شوم، آنجا توی دلم گفتم خدایا شما سرپرست ما هستی. ما قبلا با واسطه از شما می‌خواستیم، اما الان دیگه شما مستقیما سرپرست من و بچه‌هام هستید . آن‌شب به هرکس گفتیم خبر شهادت رو به فاطمه خانم بدید،چون همه شدت علاقه فاطمه خانم به باباش رو می دونستند هیچ کسی قبول نکرد؛خودم باید به فاطمه خانم میگفتم. چون خونه خیلی شلوغ بود فاطمه رو برده بودیم خونه یکی از دوستان، وقتی اومد خونه بردمش توی اتاق نشوندم روی پاهام، گفتم: ((مامان می‌خوام یک خبر خوش بهت بگم.)) گفت:((چی مامان؟)) گفتم:((مامان تا حالا که بابا مصطفی سوریه بود اگر اتفاقی می‌افتاد چطوری به بابا می‌گفتی؟)) گفت: ((صبر می‌کردیم بابا بیاد،یازنگ میزدیم .)) گفتم: ((خبر خوش من اینه که دیگر نیاز نیست به بابا زنگ بزنی یا منتظر بمونی بیاد خونه تا بهش بگی چی شده از این به بعد هر اتفاقی برات بیفته، همانجا و همان ثانیه بابا هست ومتوجه میشه؛)) تا این رو گفتم این بچه شش سال لبخند تلخی زد و گفت: ((مامان؛ بابا شهید شده؟)) گفتم: ((بله عزیزم،اما از این به بعد بیشتر کنارته ،مراقبته،دیگه همیشه پیشت هست.)) ✍ همسر شهید #شهید_مصطفی_صدرزاده 🇵🇸 راه میـرزا رسانـه‌ی انقلابی گیلان. @rahmirza_ir