eitaa logo
سایت راه راه
77 دنبال‌کننده
383 عکس
19 ویدیو
0 فایل
کانال سایت طنز و کاریکاتور راه راه
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹طنز روز| خربزه 🔸زیست جهان یک سلبریتی ✍️ «..همه ساله سلبریتی های این منطقه عجیب بعد از شنیدن خبر مرگ یک نفر با نوشتن توییت هایی که با «آه ای سرزمین فلان و بهمان» شروع می شود، کشورشان را صدا می زنند. آخرین نامگذاری بعد از احساساتی شدن رامبد جوان از مرگ ارشا اقدسی به «مملکت داغون» اتفاق افتاد. دانشمندان معتقدند به احتمال زیاد با این حجم از علاقه به وطن اسامی برنامه های خندوانه و دورهمی سریعا عوض شود. اسامی پیشنهادی این دانشمندان برای برنامه خندوانه خربزه یا خرزهره و برای برنامه دورهمی به دور از هم  یا خر تو خری است.  تنها تصویری که توسط عکاسان حرفه ای شکار شده است سلبریتی مذکور را در حین اجرای برنامه نشان می دهد که در سرزمین نفرین شده حین گفتن بوم بوم بمب نکبت از بالا می آید و سلبریتی مذکور را غافلگیر می کند. صدای ضبط شده نشان می دهد به جای بوم بوم صدای بمب بمب بمب فضای استودیو را پر کرده بود..» متن کامل را در سایت راه راه بخوانید: 🌐 https://b2n.ir/z16771
🔹طنز روز| یا راهی خواهم ساخت یا راهی خواهم بافت 🔸انتخاب شهردار تهران ✍️ 🌐در سایت: https://b2n.ir/e31240 به دنبال انتخاب آقای زاکانی به عنوان شهردار تهران گروهی از وحدت شکنان و منتقدین ناآگاه با این استدلال که آقای زاکانی مدرک “پزشکی هسته ای” دارد و طبق مصوبه هیئت وزیران شهردار باید مدرک مرتبط داشته باشد. سعی کردند قانونی بودن این انتخاب را زیر سوال ببرند. اما این منتقدان فکر این را نکرده بودند که دیگر دوره آن شورای شهر ناکارآمد قبلی که فقط بلد بود اسم خیابان ها و کوچه ها را عوض کند تمام شده. شورای فعلی با وجود چهره هایی مثل آقای پرویز سروری یا راهی خواهد ساخت یا قانونی خواهد یافت. اگر نشد حتما حرفی خواهد بافت! خلاصه حرف آقای سروی این بود: مدرک آقای زاکانی پزشکی هسته ای است. پزشکی به سلامت ربط دارد. مسئله سلامت شهر مهم است. پس مدرک آقای زاکانی مرتبط است. همینقدر محکم و منطقی، اما متاسفانه به دلیل کم بودن وقت آقای سروری نتوانست به باقی دلایل درست بودن انتخاب آقای زاکانی اشاره کند. ما در ادامه جور این همکار طنزپردازان را که تنها فرقش با ما این است که موقع طنز گفتن خنده اش نمی‌گیرد می‌کشیم: در جریان مناظرات انتخاباتی خرداد ماه، خیلی ها به آقای زاکانی لقب بولدوزر داده بودند. همین الان در شهرداری ده ها دستگاه لودر وبولدوزر در حال فعالیت هستند. پس آقای زاکانی هم تخصص مرتبط با شهرداری را دارند. درست نیست بین بولدوزر ها فرق بگذاریم. سالومه مجری شبکه من و تو با این انتخاب مخالف است. دلیل از این محکمتر برا درستی انتخاب؟ انرژی هسته ای حق مسلم ماست. یعنی حق مسلم همه مردم ایران، پس حق مسلم مردم تهران هم هست. مدرک آقای زاکانی چه بود؟ آفرین، پزشکی هسته ای! آقای زاکانی بچه پایین شهر است. همین. تخصص شورای شهر قبلی در تغییر نام را که یادتان هست. از کجا معلوم اسم مجید انصاری را تغییر نداده باشند؟ اگر زاکانی انتخاب نمی‌شد هر لحظه ممکن بود مجید انصاری که حالا دیگر اسمش هم مجید انصاری نیست، اشتباهی شهردار تهران شود. 📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🔹وام فرار 🔸خبرکش ✍️ 🌐 در سایت: https://b2n.ir/j08313 *قهرمانان دشمن‌افکن* مجری شبکه ایران اینترنشنال که در آغاز المپیک مدعی شده بود ایران باید صبر کند تا نهایتاً در مسابقات کشتی مدال بیاورد، همان روز اول رقابت‌ها با مدال طلای جواد فروغی در تیراندازی ضایع شد. وی در مسابقات وزنه‌برداری پودر شد، با مسابقات کشتی سوخت و در انتها روز آخر مسابقات نیز با اقدامات گنج‌زاده با خاک‌روبه‌های کف کاخ بن‌سلمان یکی شد. گنج‌زاده نه تنها در رشته کاراته مدال طلا آورده بود، بلکه باعث بازماندن حریف عربستانی‌اش از عنوان قهرمانی هم شده بود. عربستان سعودی خودش را کشته بود تا بعد از ۱۲۵سال یک مدال طلا بگیرد! ادای احترام ویژه این کاراته‌کا به مربی خود و ابراز محبت به پرچم منقش به نام حضرت ابوالفضل (ع) نیز نقش مؤثری در خاک کردن این موجودات پلید داشت. *وام فرار* وزارت خارجه آمریکا از آمریکایی‌های حاضر در افغانستان خواسته همزمان با تشدید تنش‎ها خاک افغانستان را به سرعت ترک کنند. سفارت آمریکا در کابل اعلام کرده که می‌تواند برای شهروندانی که توان خرید بلیط ندارند، وام بازگشت به کشور ارائه دهد. نه شوخی نمی‌کنم! واقعاً سفارت آمریکا بعنوان نماینده دولت این کشور زل زده توی چشمان شهروندانش و گفته گرچه ما شما را خِرکِش کرده‌ایم آورده‌ایم اینجا تا توپ و گلوله بریزید روی سر مردم، ولی حالا که موقع برگشت است خودتان یک جوری برگردید! اگر پول ندارید نهایتاً بتوانیم یک وامی چیزی بدهیم. ضامن هم همان ضامن‌های نارنجکی که کشیده‌اید و نارنجکش را انداخته‌اید توی سفره مردم افغانستان بیاورید، قبول است. هرکس تعداد ضامن بیشتری بیاورد، نوبت وامش جلوتر می‌افتد. اگر هم نارنجک نینداخته‌اید، پوکه فشنگ هر اسلحه‌ای را داشته باشید قبول است. عکس از داخل هواپیمای جنگی حامل موشک هم قبول است. اگر هم هیچکدام را ندارید که خب یا آمریکایی نیستید یا به درد آمریکا نمی‌خورید! همان‌جا بمانید تا طالبان بیاید بخوردتان. 📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🔹طنز روز | آب‌گرمکن شکسته در هیروشیما 🔸پیوست‌های فرهنگی تمدن ✍️ 🌐در سایت: https://b2n.ir/b88954 محصول: تی‌شرت اسپرت با طرح سقوط دو افغانستانی از هواپیمای آمریکایی توضیحات: یک تی‌شرت جذاب و نوستالژیک برای شما که خواهان پیشرفت و تمدن هستید. این تی‌شرت با الهام از فیلم سقوط دو افغانستانی بی‌چاره از هواپیمای نظامی آمریکا هنگام پرواز از فرودگاه کابل طراحی شده و کاری می‌کند تا یاد و خاطره این اقدام آزادی‌طلبانه آنان تا ابد در ذهن و جان شما و هرکسی که شما را می‌بیند حک شود. تمدن و پیشرفت را با خرید این تی‌شرت به لباس خود بیاورید و به دنبال آن باشید. محصول: ماگ نیم‌لیتری با طرح برجسته انفجار دود قارچی انفجار بمب اتم توضیحات: آبی که در این ماگ می‌نوشید(یا هر نوشیدنی نیم‌لیتری دیگر) گواراست چون نشان از پایان یک جنگ بزرگ است. پایانی تلخ که بهتر از یک تلخی بی‌پایان بود. اولین و آخرین انفجار و استفاده از بمب اتم در هیروشیما. هر بار که در این ماگ چیزی می‌نوشید به یاد هزینه‌هایی می‌افتید که جنگ برای همه ملت‌ها خواهد داشت و بیش از پیش صلح‌طلب و آرامش‌جو خواهید شد. محصول: دسته بیل با نشان کشور کانادا توضیحات: بیل بزنید و به تمدن فکر کنید. دقیقا مثل کسانی که تمدن نوین غرب را با بیل زدن‌های خود در کانادا به وجود آوردند و باعث پیشرفت بومیان آن منطقه شدند. بومیانی که تا دیروز سنگ را از کلوخ تشخیص نمی‌دادند ولی حالا کودکانشان در حال مطالعه بالینی بر روی کرم‌های خاکی باغچه کلیسا بودند؛ آن‌هم به صورت دسته‌جمعی! هر بیل شما راهی است به سمت تمدن، به شرط آن که بدانید کجا فرود آرید. محصول: خودکار سر دستی (دارای یک دست نمادین در مکان فشرده شدن برای بیرون آمدن نوک خودکار) توضیحات: دست‌هایی که در الجزایر بریده شد تا پیشرفت را برای آن‌ها به ارمغان آورد. دست‌هایی پاک و بی‌گناه که این دست‌های ناکارآمد را برید تا درس عبرتی باشد برای کسانی که با توسعه مخالف هستند و دل به کار نمی‌دهند. نوشتن با این خودکار لذتی دارد که نشان از فرهیختگی و روشن‌فکری شماست و باعث می‌شود برای آزادی و پیشرفت و توسعه تلاش بیشتری کنید. نترسید چون این دست‌ها ماکت هستند. 📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
💢 مسئول پاک کردن سفره کی بود؟ | شوخی باپیشخوان روزنامه‌های ✍️ 🌐 در سایت: https://b2n.ir/a05091 آرمان ملی واکسن شتاب بیشتری بگیرد؛ ایران قرمز و سیاه – تا الان که هر چی شتاب دیدیم از ماشین‌های جاده چالوس بوده! نمایندگان از سیاسی کاری بپرهیزند. – نمایندگان سلفی نگیرند، در مجلس به موقع حاضر شوند، به جای مجلس در منزل بخوابند، با شفافیت آرا مخالفت نکنن، سیاسی کاری هم نکنن، یه دفعه بگو اصلا نماینده نشن! رییسی: اعتماد را به مردم بر می‌گردانم – روحانی: داداش مگه الکیه؟؟؟ من هشت سال زحمت کشیدم تا کامل از بین بردمش. آسیا تزریق دوز سوم واکسن – بی بی سی: ایران پس از تحویل دوز اول و دوم به عراق و سوریه فقط دوز سوم را برای مردم خود نگهداشت! آفتاب طالبان بدون تجارت مواد مخدر نمی‌تواند افغانستان را مدیریت کند. – تا الان نگران افزایش مهاجرت افغانی‌ها به ایران بودیم حالا نگران سوغاتی هایی که میارن! جای خالی اسطوره ها در آثار تصویری – سینما تلویزیون ما هنوزم اسطوره داره منتهی اینا تو عمل‌های زیبایی، زدن حرف های شبه نیچه، لایو گرفتن با حیوانات خانگی اسطوره شدن. ابتکار رییسی: همه نسبت به سفره مردم مسئولیت دارند. – حالا یه رییس جمهوری هم بود فقط مسئولیتش این بود سفره رو پاک کنه بذاره آشپزخونه. 📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🏝️قصه های جزیره| بچه زرنگ محل 🔸قسمت دهم ✍️ 🌐در سایت: https://b2n.ir/f60449 از چند روز پیش رابطه این زوج همسایه بغلی ما خیلی خوب شده بود. برخلاف همیشه که از سر و صدای “اول مامان تو گفت” و “از خواهر تو که بهتره” و “اصلا از داداشت یاد بگیر بی‌عرضه” هایشان خوابم نمی‌برد، این روزها مرد خانه عین چی دور خانم وول می‌خورد و غیر از چشم چیزی نمی‌گفت. البته چرا؛ یک‌بار در جواب همسرش که گفت “دیگه نبینم از این غلطا کنی”، گفت نمی‌بینی! خلاصه که روابطشان چونان دو مرغ عشق بود که صبح تا شب جیک جیک‌ می‌کردند. یک روز که خانم خانه رفته بود دورهمی (آن دورهمی نه ها؛ این دورهمی)، با مرد خانه تنها بودیم و فرصت مناسبی برای گپ و گفت مردانه یافتیم. من هم فرصت را غنیمت شمردم که راز این عشق آتشین و این تفاهم سرشار را جویا شوم تا اگر پس از بازگشت پرسیدند مارکو برایمان چه اوردی؟ بگویم راز عشق جاودان. ملت برای مشاوره صف بکشند و من هم پول پارو کنم. -خب چه خبرا؟ بسلامتی بالاخره به تفاهم رسیدید؟ -تفاهم مال تو فیلمای ماه رمضونه بابا. -اخه دیدم دعوا نمی‌کنید، تعجب کردم. -مگه نمی‌دونستی طلا قراره گرون شه؟ -نه والا. من تو مملکت خودمونم از این چیزا خبر نداشتم، چه برسه اینجا. اینجا یعنی قبلش بهتون میگن؟ چه باحال! -نه اونجوری مستقیم. ولی اگه مثل ما بچه زرنگ باشی، دستت میاد. -عه، بچه زرنگی پس. حالا چجوری فهمیدی؟ -سر خیابون دیدی دو تا صرافی باز شده؟ -نه -همون دو نبشه -نه -همون که نوشته صرافی فریدون و برادران بجز حسن‌مون -نه دیگه، بیخیال شو. حالا چه ربطی داره؟ -ببین این فریدون از ماام بچه زرنگ‌تره. اصلا اصلا و ابدا و هرگز نمی‌دونم از کجا ولی قبل همه می‌فهمه قراره یه چی گرونه بشه. سریع می‌ره تو کارش. یعنی مغز اقتصادی می‌خوای؛ این بابا. الانم صرافی زدن حتما قراره طلا گرون‌ شه بدبخت شیم. -حالا طرف چیکاره هست؟ -تلوزیون رو روشن کن بگم. -خب شبکه یک، ببین اون که الان پشت مجری خبره، فریدونه. بزن دو؛ اونی که کنار خاله مهتاب وایساده ، فریدونه. شبکه سه؛ اینجا خبر ورزشی می‌گه. شبکه چهار، برای قمشه‌ای چایی میاره. تو شبکه پنج؛ اونی که تو این سریاله بقالی داره…شبکه خبر… -خیلی خوب متوجه شدم کیه. فکر کنم عکسش رو کنار ظریف دیده بودم. -اها اره، اونجام هست 📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🏝️قصه های جزیره| سینما در سی‌نما 🔸قسمت یازدهم ✍️ 🌐 در سایت: https://b2n.ir/z44856 روزهای زیادی را در دادگاه سپری می‌کردم و کارم کمی رونق گرفته بود. کم کم متهمین دیگر برای اینکه کارشان را راه بیندازم، مراجعه می‌کردند. پول کمی می‌دادند ولی از هیچی که بهتر بود. اخیرا یکی از مشتری‌هایم که گه‌گداری اختلاس ناچیزی می‌کرد، از من خواست برایش یک جای مهر عمیق و یک دست ریش بچه مثبتی دست و پا کنم. خیلی کار سختی نبود ولی پولش خوب بود. چون کمی دستم بازتر شده بود و انعام گرفته بودم، امشب را به خودم استراحت دادم و به سینما رفتم. هنوز بوی سرکه نمکی چیپسم فضا را پر نکرده بود که دیدم ای دل غافل…الان روح پدرم می‌آید و شبکه را عوض می‌کند. از آنجایی که ما از آن خانواده هایش نبودیم و چیزهای بی‌تربیتی نگاه نمی‌کردیم، خیلی زود صحنه را ترک کردم و از سالن بیرون آمدم. به خروجی سینما نرسیده بودم که شیطان گولم زد و به سالن برگشتم. ولی باز دیدم نه ما از آن خانواده‌هاش نیستیم. به حراست سینما مراجعه کردم و گفتم: این چه کوفتیه پخش میکنید؟ اینجا خونواده زندگی می‌کنه! -اگه راست می‌گی خونواده‌ت کو؟ – من که فعلا قصد ادامه تحصیل دارم. بقیه که خونواده دارن. -منم دارم…اونم دو تا -می‌فهمی من چی می‌گم؟ می‌گم این فیلمه کلا ناجوره…مثبت هیژده -مگه چند سالته عمو؟ مقاومت نسبتا خوبی در مقابل فهمیدن حرف‌هایم نشان داد، لذا از سالن خارج شدم و به طرف غارم حرکت کردم. فردا صبحش درحالیکه روزنامه دستم بود، داشتم دعوای زن و شوهری مردم را تماشا می‌کردم. بنظرم حق با زن جماعت است کلا. وقتی آقا وسط دعوا رو به من کرد و گفت: “آقا خدایی من راست نمی‌گم؟” برای اولین بار روزنامه‌ای که در دستم بود را خواندم. خبری توجهم را جلب کرد. ظاهرا فیلمی که دیشب در سینما دیده بودم، چند جایزه بین الجزیره‌ای گرفته بود و به‌به و چه‌چه داوران را برانگیخته بود. ولی اصلا از اینکه وسط فیلم پاشدم ناراحت نیستم چون بهرحال ما از آن خانواده‌هاش نیستیم و نخواهیم بود. فقط کمی بابت چیپسم که روی میز دفتر حراست جا ماند ناراحتم. این دفعه که مجبوری روزنامه خواندم متوجه شدم همچین چیز بدی هم نیست، شاید از این ببعد بجای دست گرفتن، بخوانمش! 📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🔹به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد! 🔸خبرکش ✍️ 🌐در سایت: yun.ir/jagela *شهر بی‌یار* آمریکا پس از حدود ۲۰سال افغانستان را ترک کرد. او که قرار بود دموکراسی، آزادی بیان، اهمیت به حقوق زنان، فرهنگ و تمدن و از این مدل چیزها را در افغانستان نهادینه کند، پس از بیست سال تیر و فشنگ و موشک در کردن در این کشور موفق شد آن را با مقادیری دردسر، خرابی، محرومیت، فقر و طالبان تنها بگذارد. از جمله خدمات این ابرقدرت تمدن‌ساز به افغانستان، تجهیز و خفن نمودن ارتش این کشور بود که البته آن هم با رفتن آمریکا در فراق وی افسردگی گرفت و اعلام کرد دیگر دل و دماغ جنگ و دفاع از کشور و این کارها را ندارد و اصلاً بگذار طالبان بیایند، بگیرند، ببرند و هرکار می‌خواهند بکنند. رییس‌جمهور افغانستان نیز صحبت‌های ارتش را تأیید کرد و با شعار «شهر بی‌یار مگر ارزش دیدن دارد؟» به کنج عزلتی از این جهان خزید و در دوری از محبوب گریست. *یاد بگیرید!* علیرضا جهانبخش چند روز پیش در بازی بین تیم‌های فاینورد_الفسبورگ در حالی که یک نفر دیگر به دوربین فیلمبرداری برخورد کرده بود و آن را انداخته بود، به کمک فیلمبردار رفت و دوربین را بلند کرد. خارجی‌های باکلاس و بافرهنگ از دیدن چنین صحنه‌ای سخت به وجد آمدند و بنظرشان رسید این دیگر ته انسانیت است! باشگاه فاینورد هم در توییتر کلی فخر علیرضا جهانبخش را به بقیه فروخت و اشاره کرد: «تازه گلم برامون می‌زنه.» ایرانی‌ها نیز ضمن تشکر از اخلاق‌مدار بودن این بازیکن و حتی احترامش به امام حسین (ع) پس از گل زدنش، به تعجب خارجی‌ها از رفتارهای اخلاقی خندیدند و به سایر سلبریتی‌های مدعی چپ‌چپ نگاه کرده، آه حسرت باری کشیدند. *خداحافظی تلخ* آقای زنگنه، وزیر نفت دولت دوازدهم و یازدهم و هشتم و هفتم و ششم و پنجم و چهارم و سوم و…، بالاخره خداحافظی کرد. او در پیام خود نوشت: «بالاخره عمل انسان به دور از نقص نیست و عملکرد هشت سال گذشته مدیریت نفت هم نقص‌هایی داشته.» تاریخ‌نگاران نیز در تأیید صحبت‌های ایشان خطاب به جوانان افزودند: «حتی سال‌های قبل‌ترش هم هست. خلاصه به اندازه یک تاریخ برایتان گذشته به جا گذاشته‌اند. بروید خوب دقت کنید، از این تاریخ عبرت بگیرید. یکسال و دوسال هم نیست که سر عبرت گرفتن دعوایتان شود. یک عمر است، به همه‌تان عبرت می‌رسد.» در همین حین، آقای ظریف هم پیام خداحافظی خود را منتشر کرد و در آن به دودستگی یا چند دستگی مردم در قضایای مختلف و برخورد با وی اشاره کرد و افزود: «با اتمام کارم در وزارتخانه، به دانشگاه می‌روم و آن‌جا مشغول می‌شوم.» پس از انتشار این نامه، اساتید علم آهن‌رباشناسی از آقای ظریف دعوت کردند تا در آموزش مباحث دوقطبی و این‌ها در کنارشان باشد. 📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🔹شما اول برادریت را ثابت کن! 🔸خبرکش ✍️ 🌐در سایت: yun.ir/alg8k4 *واسطه‌ی بدهکار* وزیر امور خارجه ژاپن به ایران آمد. او با تاکید بر تلاش این کشور برای برقراری صلح و ثبات در منطقه، گفت: توکیو همواره از برجام به عنوان یک توافق بین‌المللی حمایت کرده و بر این باور هستیم که احیای برجام به نفع همه بوده و می‌تواند به حل و فصل مشکلات از مسیر گفت و گو و مذاکره کمک کند. گفته می‌شود سفر وزیر امور خارجه ژاپن به ایران در ادامه پیغام‌های مقامات آمریکایی و اروپایی برای برقراری مذاکرات درباره برجام است. رئیس‌جمهور در پاسخ به وزیر خارجه ژاپن گفت: آمریکا و اروپا به عنوان ناقضان برجام باید مواخذه شوند. به گزارش خبرنگار ما این سفر خاطره نامه معروف شینزو آبه در دیدار با رهبر انقلاب که پیام آمریکا به ایران را زیر پایش گذاشته بود را نیز زنده کرد! در پایان این سفر پیام مقامات ایرانی به وزیر خارجه ژاپن در این جمله خلاصه شد: ژاپن پول مسدود شده ایران را پس بدهد، واسطه‌گری پیشکش! *در مَیدان هوایی کابل چه می‌گذرد؟* به گزارش سی‌ان‌ان، با گذشت یک هفته از به قدرت رسیدن طالبان همچنان بیش از ۲۰ هزار نفر در اطراف فرودگاه کابل برای فرار کردن و سوار شدن بر هواپیماها حضور دارند. وضعیت فرودگاه کابل در حالی این‌گونه رقم می‌خورد که طالبان عفو عمومی صادر کرده و چند صد نفر از زندانیان را هم آزاد کرد. آنها معتقدند که مثل گذشته نیستند و به کسی کاری ندارند و مردم برگردند سر کارشان! با اینکه ربطی ندارد، ولی شاید باور کردنی نباشد که طالبان حتی اجازه برگزاری عروسی در هتل را نیز صادر کرده است. سخنگوی طالبان دلیل تجمع مردم افغانستان در فرودگاه را علاقه آنها برای سفر به آمریکا دانسته و معتقد است به آنها ربطی ندارد و مردم دوستشان دارند! چرا که در هرجای دنیا مردم حاضرند هر جوری شده بروند آمریکا! تا این لحظه خبری رسمی مبنی بر هدف مردم افغانستان از دلیل فرار با این شرایط خفت بار و اینکه دقیقا کجا می‌خواهند بروند، اعلام نشده است. *داستان واکسیناسیون* این روزها مجلس شورای اسلامی در حال بررسی صلاحیت وزرای پیشنهادی دولت آقای رئیسی هستند. در این جلسات، هر یک از وزرای پیشنهادی به همراه موافقان و مخالفانی نظرات و پیشنهادات خود را ایراد می‌کنند. وزیر پیشنهادی بهداشت در جلسه بررسی صلاحیت خود در مجلس شورای اسلامی اعلام کرد: تا پایان بهمن امسال واکسیناسیون را تمام می‌کنیم و با ظرفیت همه دستگاه‌ها تزریق صورت می‌گیرد. وزیر پیشنهادی در خصوص واکسن داخلی نیز بیان کرد: تولید داخلی نمی‌تواند به ۱۲۰ میلیون دوز برسد. به گزارش خبرنگار ما این اظهارات او را مجدد به یاد خاطره‌ای از گذشته انداخت و با یادآوری گفته‌های چند ماه پیش معاون اول رئیس‌جمهور در خصوص وعده‌ی تولید پنجاه میلیون دوز واکسن داخلی تا شهریور، خاطر نشان کرد: ببینیم حالا! 📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🏝️ قصه های جزیره| چه کسی کشف مرا جابجا کرد؟ 🔸قسمت دوازدهم ✍️ 🌐در سایت: yun.ir/rav9oa صبح زود حاضر شده بودم تا به دادگاه بروم، یک مورد ماستمالی و صحنه سازی قتل داشتم. تصمیم گرفتم از مسیر جدیدی بروم بلکه دلاری سنتی چیزی پیدا کنم. همینطور که حواسم به پرندگان بود تا موقع بی‌تربیتی‌شان جا خالی بدهم، توی یک چاله عمیق افتادم. هرچند این تیکه کمی تخیلی از آب درآمد ولی بپذیرید که یک چاه نفت کشف کردم. باور کنید دیگر. شالاپی افتاده بودم توی یک عالمه نفت، غرق هم نشدم، نفتش هم از آن بدبوها نبود، قشنگ بوی نفت صادراتی می‌داد. تازه یک چاه آنورتر، بنزین فراوری شده داخلی هم بود. این یکی را دیگر ناموسا باور کنید. آوازه کشف جدیدم در سرتاسر جزیره پیچید و امیدوار شدم لااقل از این طریق بتوانم به نان و نوایی برسم. چند روز بعد به جلسه‌ای که فکر می‌کردم برای دریافت حق الکشفم برگزار شده، دعوت شدم. حضار جلسه شامل یک خانم باکمالات که امور محیط زیست جزیره را حل و فصل می‌کرد به اضافه مردی که مسئول نفت و مشتقات آن بود، بودند. -خب پسرجون بگو ببینم کی آدرس اون چاه نفت رو بهت داده؟ -هیچکس، خودم تنهایی افتادم توش -یعنی باور کنیم؟ تو فیلماام لااقل یه کلنگی می‌زنن به زمین! -مثل خوانندگان فهیم کتاب شماام باور کنید دیگه -خب ببین ما یه سری قرارداد نفتی داریم با خارج… -حله؛ ۶۰ من، ۴۰ شما -…. -خب ۵۰-۵۰ -…. -۴۰ من؟ -…. -نشد که هی نیگا نیگا، خانم شما بگید من بیشتر از این کوتاه بیام. -منظور آقای زنگنه اینه که تو خودت کلا سیخی چند؟ این شرکت خارجیه به اندازه کافی درصد برمیداره…یه چیزی ام باید دست وزارتخونه رو بگیره یا نه! -خب با یه شرکت دیگه ببندیم. -چه زودم پسرخاله شدی. این شرکته رو دکتر اینا قبلا باهاش کار کردن. -پس کارشون درسته؟ -نه خیلی‌ام نامردن. ولی هرچی باشه آشناان دیگه. گوشت ما رو بخورن استخونمون رو دور نمی‌ندازن. لازمم نیست دوباره وقت بذاریم بریم یه قرارداد جدید بنویسیم، همون قبلی رو امضاهاش رو پاک می‌کنیم دوباره می‌بریم واسه امضا. حالا اصلا اینا به من چه. من حرفم سر اون بنزینه ست. از قیافه‌ش معلومه از اون شاخص آلودگی بالا ببراست. یورو یک، یک و نیم نهایتا! من خودم گفتم شوهرم یه سری خوبش رو وارد کنه. پسرمم که اونجا رفته درس بخونه برگرده، می‌گفت همه اونجا واسه خواهر مادر خودشونم از همین بنزینا می‌برن. -خب وقتی تو جزیره بنزین داریم، چرا وارد کنیم؟ -آقای دکتر این خیلی شوته! من دیگه حرفی ندارم. زنگنه که با چهره‌ای که داشت می‌گفت من مهندسم نه دکتر رو به من گفت: می‌دم اسم اون خیابونه که توش تو چاه افتادی رو به اسمت بزنن، کافیه؟ -اونجا که خیابون نداره. -سگ‌خور، اسمتو بذاریم رو چاهه؟ -والا خیلی خوبیت نداره رو چاه -پس همون اسم خیابون 📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🔴 تغییرات عمده در سازمان ملل 💢 پیشخند ✍️ 🌐 در سایت: https://b2n.ir/j95772 آفتاب آیا ریاض مانند آنکارا مورد خشم واشنگتن قرار می گیرد؟! + خب ظاهرا فقط واشنگتن مونده که مورد خشم واشنگتن قرار بگیره. ابتکار قالیباف: دوستان جبهه انقالب هیچ بهانه ای برای کار نکردن ندارند + البته منظور کارهای اجراییه و تصویب قوانینی مثل شفافیت شامل این بند نمیشن برنامه آینده ظریف پس از ۴ دهه فعالیت دیپلماتیک + تاریخ، آمادگی دفاعی، دین و زندگی جوان مسیری سخت و پر امید؛ دولت سیزدهم از فردا رسما کار خود را آغاز می کند + میشه اسم امید رو نیارین دیگه؟ جمهوری اسلامی سازمان ملل: ۵ میلیون یمنی تنها یک گام با قحطی فاصله دارند. + تبدیل سازمان مربوطه را از شورای ابراز نگرانی به اخبار ۲۰:۳۰ تبریک و تهنیت عرض میکنم. حمایت هرروز به اندازه سقوط ۵ هواپیما! + ولی سپاه نقشی نداشته که بریم شمع روشن کنیم. رویش ملت چه کسی داوطلب کمک به دولت می شود؟ + ما همه با هم هستیم صدای اصلاحات برای بهبود شرایط کشور چه باید کرد؟ + دعا! خراسان چرا فقط بعضی نمایندگان در اکثر جلسات سخن می گویند؟ + بقیه در خواب شیرین به سر میبرند. ابرار ورزشی زادمهر: شرایط برد- برد در جدایی پرسپولیسی ها رعایت نشد + اگه این برد برد همون برد برده، بهتر که رعایت نشد! 📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🏝️قصه های جزیره| هم خدوم هم شریف 🔸قسمت پانزدهم ✍️ 🌐 در سایت: https://b2n.ir/n11561 راه حل بعدی برای خروج از جزیره این بود که به گمرک بروم و با اندکی پول چای و شیرینی از مأمورین شریف گمرک بخواهم مرا توی کارتون یخچال گذاشته و بفرستند آنور مرز. صبح زود به گمرک رفتم و در صف طویل صادرکنندگان یا حتی صادرشوندگان ایستادم. با افرادی که در صف بودند مشغول صحبت راجع به گرانی و اختلاف طبقاتی و اینکه کار خودشونه بودیم که مردی با جذبه جانی دپ وارد شد و رفت جلوی صف. خودم را برای دعوا با یک نفر بی‌تربیت صف‌شکن آماده کردم تا به محض دیدن چاقو دسته زنجان فرار نکنم. تا خواستم صدایم را بیندازم روی سرم، مردم جلویم را گرفتند و هیس هیس گفتند. -ولم کنید، مرتیکه واسه چی رفت جلو صف، از کله سحر اینجا تو صفیم. -بابا طرف آدم حسابیه. -آدم حسابی میره وایمیسه ته صف. -بابا نماینده مجلسه، شاید به نمایندگی از ما رفته جلو. -اگه نماینده ماست یعنی میدونه ما واسه چی اومدیم؟ -گیر دادیا، ول کن دیگه. ببین چقدر عجله داره. حتما کارش از ما مهمتره دیگه..نماینده‌ست بابا، نماینده! همینطور که درگیر بحث بودم دیدم مأمور اداره گمرک نماینده را به انتهای صف راهنمایی کرد ولی این آقاهه از بچه‌های خوابگاه ما هم بی‌تربیت بود و گفت من دکترامم همینجوری گرفتم، کارمند جز! بعد هم چیزهای بی‌تربیتی به او تعارف کرد و گفت بخور. هرچند پدرم چیز خاصی نداشت که به من یاد بدهد ولی همیشه می‌گفت که از حقم نگذرم. مثلا یک بار که دوستم نگذاشته بود از برگه‌اش تقلب کنم، تجدید شدم. وقتی قضیه را به پدرم گفتم، گفت برو اتقد بزنش صدای سگ بده. من هم این کار را کردم و صدای سگ داد. از آن به بعد هم دوستم سر امتحان اول برگه من را می‌نوشت بعد برای خودش را. . همین مورد یکی از معدود موفقیت‌های زندگی من به شمار می‌رود. خلاصه با یاداوری آموزه‌های پدر مرحومم، دست به کار شدم، جلو رفتم و چنان لگدی به نماینده زدم که تا چند ماه دور و بر گمرک پیدایش نشود. هرچند آن روز کارم راه نیفتاد و مأمور گمرک از آن شریف‌ها بود، عوضش هم لگددونم خالی شد و هم به قهرمان ملی جزیره تبدیل شدم. 📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir