[بیست و هفت روز و یک لبخند(:]
زندگینامه شهید بابک نوری هریس✨🕊
#پارت_۶۷
شده بود و نفس نفس میزد.گفتم( بابک،چرا کمکم نمی کنی؟). گفت ( چرا پیشم نمی آی؟). بعد لبش به خنده ای وا شد. از خواب که پریدم، هنوز روی پا هایم حرکت آرام شن ریزه هارا احساس می کردم. هنوز نفس نفس زدن های بابک توی گوشم بود.بابک، همان بابکی بود که بارها و بارها توی عکس ها و ویدئوها به او خیره شده بودم ؛ همان بابکی که هر روز بارها گوشی ام را به خاطرش دست میگیرم و پوشه ی مصاحبه ها و نوشته هایم را که به نام او سیو کرده ام، باز میکنم و می بندم.اوهمان جور ، پاکیزه و مرتب، با همان لبخندی که در تمام تصویر ها ابدی اش کرده، به خوابم امده بود. حالا امده ام رشت.شن ریزه رویایی دیشب را توی کفشم حس می کنم. در چند قدمی مزار شهداهستم. آسمان دلم، گرفته تر از آسمان رشت است. روبه روی مزار شهدای رشت ،دیواری هست که عکس شهدای حرم را رویش نصب کرده اند.بار دیگر به عکس های انور خیابان خیره می شوم و از لابه لای ماشین ها، تصویر بابک را پیدا میکنم.
کنار دکه ی کوچک گل فروشی می ایستم.پیرمرد بیرون دکه ، وسط خرواری از گل ها نشسته و ان ها را برای کسانی که به زیارت قبور می ایند ،اماده می کند.گل های ریز زرد را که دورشان سلفون ضخیمی
@rahrovaneshg313
[بیست و هفت روز و یک لبخند(:]
زندگینامه شهید بابک نوری هریس✨🕊
#پارت_۶۸
پیچیده شده، از توی سطل بر می دارم. خیسی ساقه هایش مینشیند کف دستم.
برای رفتن ورسیدن به مزار بابک عجله دارم؛ اما پیرمرد خوش سلیقه،این را نمی داند وبه سختی از روی کتلش بلند میشود وداخل دکه میرود،وصدای قیچی وبریده شدن چسب می آید.میخواهم بگویم گل ها را ساده
می خواهم؛اما نمیگویم.زل میزنم به گل هایی که قرار است هریک سر مزار عزیزی بنشیند.
مرد گل فروش، روبان سیاهی به ساقه ی گد زده دنباله های روبان در هوا بالا میروند؛ انگار به سمت سالن می دوند.انگار هوای ابری دلم،هزار برابر بزرگتر شده وروی همه ی رشت سایه انداخته بوی باران می آیدبوی دلتنگی.
آرامستان،متناسب با اسمش، در آرامش فرو رفته است. پله ها رابالا میروم.
از در بزرگ شیشه ای میگذرم.کفشم را در می آوردم ومی روم سمت چپ تا برسم به مزار بابک.
جز من،دو سه آدم دلتنگ دیگر هم توی سالن نشسته اند.میروم سمت مزار.دلم تنگ است وخسته ام.حس میکنم از هر طرف که میروم به بن بست میرسم.مینشینم کنارسنگ قبرسفیدی که نوشته هایی به رنگ خون دارد.دست میکشم روی پیچ وخم های نوشته. انگشت میکشم روی قبروفاتحه میخوانم.
@rahrovaneshg313
1.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند لحظه وقت داری بریم صحن امام حسن🥺💔
#دوشنبه_های_امام_حسنی
∞ 𝒋𝒐𝒊𝒏•• ↻♥️ ↯
⇨@rahrovaneshg313
یا امام حسن (ع)
هیچ وقت از در و دیوار ندیدی خیری😔
حرم تو در و دیوار ندارد... خوب است
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#غریب_مادر_حسن
∞ 𝒋𝒐𝒊𝒏•• ↻♥️ ↯
⇨@rahrovaneshg313
4.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کربلا کربلا...💔
دلم بدجور تنگته بابا حسین جانم..💔🙂
#پست_شبانه
@rahrovaneshg313
هدایت شده از |☫گردان ثارالله☫|
-دورهٔ رایگان امر به معروف برای همهٔ سنین😍'
- توی گردان سایبری ثارالله ( GSS )
آموزش میبینی و فعالیت جهادی میکنی😎'!
••
+دوره های امربه معروف
+خودسازی
+مبارزه با فساد
+پاسخ به شبهات
+مسدود کردن کانال ها و گروه های معاند
+تعلیق کردن حساب کاربری افراد ضد انقلاب و...
••
روی لینک کلیک کن تا گوش شیطونو با دستای خودت بِبُری😂🔥.
'https://eitaa.com/joinchat/1307836848Cc5f2563aee
-فساد رو از ایتا ریشهکن میکنیم؛🇮🇷✌️🏻
🇮🇷رهرواט عشق🇵🇸
-دورهٔ رایگان امر به معروف برای همهٔ سنین😍' - توی گردان سایبری ثارالله ( GSS ) آموزش میبینی و فعا
رفقاا..
از گردانمون هم حمایت شه..🙃✌️