وابستگی به غرور داری طرف بهت چیزی میگه .خشمگین میشی چرا؟ چون غرورت رو شکست

وابستگی به حس خوب داری دوست داری بری بیرون تفریح اما اجازشو نداری خشمگین میشی چرا ؟ چون اون حس خوبه ازت گرفته شد

وابستگی به راحتی داریم مثال : پدر مادر ازت یچیزی میخوان خشمگین میشی ، چرا؟ چون واسه لحضه ای اون وابستگی ازت گرفته میشه

پس خشم مارو هدایت میکنه مثل یه راهنما به ترس ها و از ترس ها به وابستگی ها بر اساس متن های کهن شرقی ریشه رنج ها وابستگیه ) پس خشم میتونه مارو برسونه به وابستگی و ما باید دست و پاش رو ببوسیم ولی با هر روشی سعی داریم که این خشم رو نابود کنیم

وابستگی هایی داریم که اگه ترس و خشم نباشه هیچ وقت نمیتونیم بفهمیم که این وابستگی وجود داره برای همین ریشه ی رنج رو نمیتونیم پیدا کنیم و در چرخه ی رنج مدام و مداوم میچرخیم

و همین وابستگی ها هم خودش مارو به سمت غفلت راهنمایی میکنه ... و موقعه ای که این غفلت رفع بشه اون وابستگی ها سوخته میشن و همینطور مرحله وار تاااا میرسیم به خشم و نابودش می‌کنیم

۹۰ درصد افراد به تلاشن که شرایط بیرونی رو تغییر بدن و افراد و ... حذف کنن که خشمگین نشن

خیلی راحته خیلی قابل فهمه ... ولی همیشه به ما آدرس اشتباه دادن ... چون به نفعشون بوده که ما از غفلت آگاه نشیم . که ما تو همون حوزه ترس و خشم باقی بمونیم که تو همون وابستگی باقی بمونیم و فکر کنیم که وجود ما دچار خشم و بخل و حسرت هست ولی همه اینها اساتید ما هستن که ادرس میدن که برو عمیق تر.. برو تا برسی به غفلت و ما غافلیم 😕

وقتی که غفلت نابود بشه تفریح میکنی اما وابسته نمیشی . احترام بهت میزارن اما وابسته نمیشی . غذای خوب میخوری اما وابسته نمیشی . تو راحتی قرار میگیری اما وابسته نمیشی . که اگه غفلت رو ول نکنی وابسته میشی و هر بار که خلاف این چند مورد پیش بیاد خشمگین میشی >"