🔷 آقای نخست وزیر
♦️ حسن کمالیان
🔻یکی از فعالیت هایی که برای من در واحد سمعی بصری حزب و تبلیغات سپاه مشترک بود، تهیه عکس از سفر مسئولان به مشهد بود. رجایی در دوران نخست وزیری به مشهد سفر کرد. از لحظه ای که شهید رجایی وارد فرودگاه مشهد شد همراهش بودم. با توجه به وضعیت جسمانی ام لنگان لنگان راه می رفتم و در همین حال سعی می کردم با شور و حرارت عکس هایم را از آقای نخست وزیر بگیرم.
🔻رجایی وقتی وضعیت مرا دید خنده ای روی لب هایش نشست. بعدها متوجه شدم او به یکی از پاسدارها گفته بود: به این بنده خدا بگید این قدر خودش رو اذیت نکنه.
🔻برخلاف دیگر شخصیت ها، رجایی سوار ماشین ویژه ای که برایش آماده کرده بودند نشد و هرچه به او اصرار کردند قبول نکرد. رجایی و بعضی از همراهانش، مسیر فرودگاه تا سطح شهر را سوار اتوبوس شرکت واحد شدند و رفتند. من هم با محافظ شهید رجایی، سید رضا شکری، از اعضای روابط عمومی سپاه و بعضی اعضای دولت، سوار اتوبوس شدم.
🔻بعضی از مردم متوجه حضور نخست وزیر در اتوبوس شده بودند و از او استقبال کردند. آنچه برای من جالب بود، برخورد رجایی با مردم از داخل اتوبوس بود. او در پارکابـی جلوی اتوبوس ایستاده بود و با الفاظ نوکرم، چاکرم، مخلصم جواب استقبال مردم را می داد. از رجایی خواستم به پارکابی عقب اتوبوس برود تا راه برای حرکت اتوبوس باز شود.
🔻رجایی بعد از نماز ظهر در حرم سخنرانی داشت و بسیار به مسئله حمایت از اقشار مستضعف جامعه در سخنرانی اش تأکید کرد. معمولاً هر کدام از مسئولان که به مشهد می آمدند، مهمان آستان قدس بودند. بعد از سخنرانی، رجایی و مسئولان دیگر برای صرف ناهار به دارالضیافه حرم رفتند و من هم با آنها همراه شدم. آن روز جمعیتی که حاضر شده بودند، بیشتر از زمان های دیگر بودند.
🔻سفره ای عریض و طویل در دارالضیافه انداخته بودند و نوع غذایش نسـب به غذاهای سایر پذیرایی ها شکیل تر و متنوع تر بود. من طوری نشستم که مقابلم آقای رجایی بود. آقای طبسی و آقای غفوری فرد، استاندار وقت خراسان هم دو طرف آقای رجایی نشستند. شهید رجایی کمی نان برداشت و خورد.
🔻آقای طبسی گفت: آقای رجایی چرا غذا میل نمی کنید؟ تولیت آستان قدس رو کرد به آقای چراغچی که مستخدم آنجا بود و گفت: برای آقای نخست وزیر غذا بکش.
🔻آقای غفوری فرد آمد غذا را بردارد که خودش بریزد، آقای رجایی ممانعت کرد. رجایی با لحن تندی گفت: من الان کلی راجع به قشر مستضعف و تهیدست جامعه حرف زدم، چطور پای این سفره بشینم؟!
🔻بعد از جایش بلند شد و سفره را ترک کرد. آقای طبسی هم دستور داد که سفره را جمع کنند و این جلسه به هم خورد.
📚 آقای کاف میم، خاطرات شفاهی حسن کمالیان، تحقیق و تدوین: رضا پاکسیما، ص ۶۷ – ۶۸
♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان:
raheyarpub.ir
instagram.com/raheyarpub.ir
✅ @Raheyarpub
🔴خانه دار مبارز» نقدوبررسی میشود
💢 با حضور استاد محمد خسروی راد
♦️«خانهدار مبارز» به قلم مرضیه ذاکری، خاطرات شفاهی سیدهاقدس حسینیان، از بانوان مبارز انقلاب اسلامی در مشهد مقدس را روایت میکند.
🕒 چهارشنبه ۲۷ مهر ساعت ۱۵
📍حسینیه هنر(شهید مدرس ۴ پلاک ۱۰)
♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان:
raheyarpub.ir
instagram.com/raheyarpub.ir
✅ @Raheyarpub
🔴به مناسبت پنجمین سالگرد شروع فعالیت انتشارات «راه یار»
♦️تا پایان مهر ماه، با 20درصد تخفیف و ارسال رایگان، میتوانید کتابهای «راه یار» را سفارش دهید
🔷حداقل سفارش: 50هزار تومان
⭕️سفارش کتاب با تخفیف 20درصد و ارسال رایگان:
raheyarpub.ir
instagram.com/raheyarpub.ir
02142795454
✅ @Raheyarpub
🔴«یک بغض و هزاران مشت» منتشر شد|خاطرات مردمی از روزهای شهادت حاج قاسم
♦️کتاب «یک بغض و هزاران مشت» حاصل صدها ساعتها مصاحبه تلفنی، مجازی و حضوری به مدت ده روز و در آستانه اولین سالگرد شهادت حاج قاسم در شهرهای شیراز، تهران، اراک، مشهد، سمنان، تبریز، نطنز، اهواز، یزد، سبزوار و قم است.
💠برشی از کتاب:
🔺نه جنگ و جبهه را دیده بودند و نه علاقهای به آن داشتند. حجاب هم که بیشتر برایشان شوخی بود. زمانی که رفتم سوریه، تیکه انداختند که چندگرفتی رفتی؟» یا «چرا با آمریکا درمیافتين و چرا همهش حرف از جنگ میزنین؟
حالا بعد از شهادت سردار زنگ میزدند و گریه میکردند که «چرا کاری نمیکنین؟ چرا موشک نمیزنین؟ مگه خون حاج قاسم الكيه؟
🔷«هیرمان»، «سردار گیلهمردان»، «شروهای برای حبیب»، «بر شانههای کارون»، «سردار سربدارها»، «حافظ دلها»، «یزله بر دجله»، «سلیمانیها» و «ابرقدرت خداست»، عناوین پیشین انتشارات «راه یار» درباره روایتها و خاطرات مردمی شهرهای مختلف از ایام شهادت حاج قاسم و ابومهدی المهندس هستند.
تحقیق: گروهی از محققان
تدوین: علیرضا اشرفینسب
120صفحه
30هزار تومان
♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان:
raheyarpub.ir
instagram.com/raheyarpub.ir
✅ @Raheyarpub
انتشارات راه یار
🔴مدرسه کتابخوان؛ برگزیده جشنواره کشوری وزارت آموزشوپرورش شد ♦️در سومین دوره جشنواره کشوری ایدههای
دیروز، پریروز دوان دوان رفتم تو یه جلسه مجازی نوجوانانه پایین شهر.
بچهها تو سال انتخاب رشته بودن و مدیرشون داشت گله میکرد از نبود مشاور درست درمون و خانوادههای بچهها که سر ازین چیزا در نمیارن و خلاصه نگران اوضاع و احوال بچهها بود.
یه کم دل به دلش دادم و باهم یه دل سیر پشت نظام آموزشی حرف زدیم و اما بعد!
گفتم حالا من که همه این مشکلاتو نمیتونم حل کنم. اما شاید بتونم یه بار کوچیک بردارم
گفت چه جوری گفتم یه جلسه ترتیب بده با بچهها!
جمعبندی به جلسه حضوری نرسید!
رفتم تو دنیای غیر واقعی و سعی کردیم یه کم واقعی با بچهها از دنیای بعد از دانشآموزی و انتخاب رشته و اینا حرف بزنیم.
چراغ منبر که روشن شد پریدم بالا!
شنوندگان عزیز توجه فرمایید توجه فرمایید
امروز اومدم با یه سری آدم حسابی مهمونی تون!
سوالا و شوخیها و اینا پایین جلسه مجازی جریان داشت و منم خونسردانه پاس گل به شوخیا میدادم.
امواج اراده ها رو گرفتم بالا.
همه باهم رفتیم تو دل کتاب.
روایتهاشو ورق زدیم. هیجان زده شدیم، گریه کردیم، خندیدیم، ذوق کردیم و خلاصه حسابی غرق شدیم در #امواج_اراده_های آدم حسابیای نسل انقلاب.
کتاب بعدی #آرزوهای_دست_ساز بود.
از امواج ارادهها اومدیم بیرون و رفتیم سراغ نسخههای بچههای دهههای جدید انقلاب که بعد شنا تو این موج اراده، حالا آرزوهاشونو با دستاشون ساخته بودن.
بچهها غرق شوق بودن.
گمان میکنم تاکنون اسکای روم این همه ایموجی چشم قلبی و چشم اشکی ناشی از ذوقزدگی و چشم ستارهای به خود ندیده بود!
جلسه رو به پایان بود. من خود به جان خویشتن دیدم که نسل نو چه قدر تشنه ی گفتن از آدمهای بااراده است. آدمهای واقعی آدم های حسابی که گاهی آدمهای ناحسابی را جایش، جا میزنند و قالب نسل جدید میکنند.
رفتند که آرزوهایشان را با دست خودشان بسازند توی هر رشته و جایگاهی که جا گرفتند.
💠تجربهنوشتی از خانم مریم برزویی؛ فعال فرهنگی سبزوار
♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان:
raheyarpub.ir
instagram.com/raheyarpub.ir
✅ @Raheyarpub
🔴«سلام بچهها» در «همشهری»
newspaper.hamshahrionline.ir/id/174601
♦️پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دهۀ شصت و هفتاد دورۀ اوج و شکوفایی ادبیات کودکونوجوان بود. در گسترۀ مجلات کودکونوجوان، کیهان بچهها و رشد از نشریات مهم سالهای پس از انقلاب اسلامی هستند اما در کنار این مجلههای سراسری، نشریات کودکونوجوان دیگری هم بود با گسترۀ کمتری منتشر میشد که گاه مردمی بود و گاه به نهاد یا سازمان خاصی وابستگی داشت.
🔻نشریۀ «سلام بچهها»، یکی از این مجلات است که توسط دفتر تبلیغات حوزۀ علمیۀ قم منتشر میشد و پس از مدتی کوتاه به یکی از نشریات موفق و شناختهشده در کشور تبدیل شد. در این کتاب که حاصل مصاحبه با دستاندرکاران این نشریه است، بهدنبال ثبت تجربۀ نشریۀ کودکونوجوان «سلام بچهها»، شناخت زمینههای شکلگیری و علتهای اوجگیری آن هستیم.
♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان:
raheyarpub.ir
instagram.com/raheyarpub.ir
✅ @Raheyarpub
انتشارات راه یار
🔴«محمدسرور» منتشر شد| زندگینامه خودگفته «آوینی افغانستان» با مقدمه محمدکاظم کاظمی 💠از مقدمه محمدکاظ
محمدسرور.Mp3
زمان:
حجم:
960.2K
🎧 قصه نگارش کتاب «محمدسرور» به روایت خانم فروغ زال(تدوینگر کتاب) در برنامه رادیویی «ققنوس»
📚«محمدسرور»؛ زندگینامه خودگفته مرحوم محمدسرور رجایی؛ نویسنده، شاعر و پژوهشگر افغانستانی است.
♦️ مرحوم رجایی که مرداد سال قبل بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت، 20 سال آخر عمر با برکتش را صرف جمعآوری اطلاعات و خاطرات مربوط به شهدای ایرانی جهاد افغانستان و شهدای افغانستانی دفاع مقدس کرد.
🔺«از دشت لیلی تا جزیره مجنون» شامل خاطرات رزمندگان افغانستانی دفاع مقدس، «ماموریت خدا» شامل هفت روایت از احمدرضا سعیدی شهید ایرانی جهاد اسلامی افغانستان و کتاب «در آغوش قلبها» دربرگیرنده اشعار و خاطرات مردم افغانستان از امام خمینی آثار منتشرشده از مرحوم رجایی است.
♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان:
raheyarpub.ir
instagram.com/raheyarpub.ir
✅ @Raheyarpub
🔴ناگفتههای مادرانه یک شهید
✍️مریم خسرجی؛ روزنامه ایران:
♦️«مرضیه» در پنج فصل، زندگی این مادر شهید را از کودکی، خانواده، فعالیتهای انقلابی، اجتماعی و... او روایت میکند. داستانی جذاب که نشان میدهد چگونه زنی میتواند اینچنین مرد قهرمانی تربیت کند. دختری که پدرش پیش از انقلاب اجازه نمیداده او کار کند اما بعد از انقلاب کار کردن دخترش را تکلیف میداند. روایت مادرانههای ناگفته مردآفرینان روزگار است که در این کتاب جان گرفته. شاید در نگاه اول بگوییم گذشته مادر شهید را شخم بزنیم که چه؟ اما تکتک این خاطرات، طعنهای به مدافعان مدرن حقوق زنان و حتی مورخان میزند تا هیچگاه جایگاه زنان را در گوشهگوشه نهادها و ساختارها و تثبیت ارزشهای انقلاب انکار نکنند. نقشی برجسته، سنگین، تحملطلب و دردناک!
🔻حکایت زندگی مادری که با روح لطیف زنانه و صبری زینبی، جگرگوشهاش را سالها طوری تربیت و پرورش داد تا به همگان بگوید هنوز دفاعمان تمام نشده، تا انقلاب زینبیمان را بار دیگر مدیون این شیرزنان بدانیم. اوج روایتهای کتاب آنجایی است که از عاشقانههای مادر و شهیدش میخوانیم. فرزند، مهر مادری را بین سربازان اسلام فضل و بخشش میکند و درآخر مادر هم جگرگوشهاش را برای اسلام.
🔹بیشتر:
irannewspaper.ir/newspaper/item/630685
♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان:
raheyarpub.ir
instagram.com/raheyarpub.ir
✅ @Raheyarpub
🔴حاجمحمدآقا نمیتوانست ساکت بنشیند|تو همان رسولزاده کاشانی هستی؟
♦️هادی لطفی کاشانی(نویسنده و مدیر واحد تدوین تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب) در گفتگو با خبرگزاری مهر درباره کتاب جدیدش:
🔻بچه که بودم، پدرم در خانه گاهی از پیرمرد بازاری به اسم «حاجمحمدآقا رسولزاده» تعریف میکرد که بروبیا و ابهتی داشت. مثلاً میگفت: «نماز که تمام شد، خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی…» را نخواندند. حاجمحمدآقا بلند شد و رفت به امام جماعت که آیتالله هم بود تذکر داد و گفت: یادتان نرود خدایا، خدایا را بخوانید.» حاجآقا رسولزاده، آدم ساکتی در جمع نبوده و توی هر موضوعی عکسالعمل داشته است و هر کسی حاجمحمدآقا را دیده باشد از او خاطره دارد.
🔺از بچگی اسم حاجمحمدآقا و حکایتهایی دربارهاش شنیده بودم. از سال ۱۳۹۳ که به حسینیه هنر کاشان آمدم، اسم حاجمحمدآقا را روی تخته میدیدم و با خودم فکر میکردم چه کسی قرار است این پروژه را انجام دهد؟ به قول سایتهای خبری: «حاجمحمدآقا پیشقراول انقلاب بود.»
🔺بعد از پیروزی انقلاب، وقتی امام خمینی حاجمحمدآقا را میبیند، میگوید: «تو همان رسولزاده کاشانی هستی؟» این جمله امام برای من کلیدواژهای بود تا اسم کتاب را از آن وام بگیرم اما بعداً اسم دیگری را انتخاب کردم...
🔹بیشتر:
mehrnews.com/xYKB2
♦️سفارش آنلاین با تخفیف20درصد و ارسال رایگان:
raheyarpub.ir
instagram.com/raheyarpub.ir
✅ @Raheyarpub
7.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴«خانهدار مبارز» رونمایی شد|روایتی از مبارزات زنانه در انقلاب اسلامی
💠نادره شاملو، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی:
🔻یکی از عمدهترین موتورهای حرکت جامعه اسلامی، زنان بودند البته این بحث مربوط به دورههای اخیر نیست. در نهضتهای گذشته هم بررسی کنید، شما رنگ و بو و عملکرد زنان را به صورت خیلی برجسته میتوانید ببینید.
اگر زنان یک جامعه حرکتی را در واقع رقم بزنند، آن جامعه در آن مسیر به سیر درست و اصولی خودش حرکت خواهد کرد. اگر به پیشینه نهضتهایی که در ایران صورت گرفته است نگاه کنیم، میبینیم که چگونه در این حرکتها مثلا در نهضت تنباکو، نقشی که زنان ایفا کردند، یک نقش کاملاً کلیدی است. شما میبینید که حتی در دربار ناصرالدین شاه هم این زنان هستند که بخاطر فتوای میرزای شیرازی، جلوی این استعمار اقتصادی میایستند.
💠مرضیه ذاکری؛ نویسنده کتاب:
🔻 این کتاب، روایتی از مبارزات زنانه و نقش زنان در جریان مبارزات انقلاب اسلامی است؛ این روزها که بیش از هر زمانی، صحبت از زن، حقوق زن و آزادی زن مطرح هست و عدهای بهزعم خویش در حال مبارزه هستند و بهغلط این میدان مبارزه، در مسئلهی حجاب تعریف شده است. شاید زمان آن باشد که ما پای صحبت زنانی مانند خانم حسینیان بنشینیم و امثال ایشان که در دورهای زندگی میکردند که حکومت، قید حجاب را از آنها برداشته بود و زنان بهظاهر آزاد بودند ولی بازهم وارد فضاهایی شدند که درواقع مبارزه تعریف میشده است؛ پس هدف چه بوده است؟
🔹بیشتر:
ibna.ir/fa/report/327668
♦️سفارش آنلاین:
raheyarpub.ir
✅ @Raheyarpub
🔴به مناسبت پنجمین سالگرد شروع فعالیت انتشارات «راه یار»
♦️تا 15آبان ماه، با 20درصد تخفیف و ارسال رایگان، میتوانید کتابهای «راه یار» را سفارش دهید
🔷حداقل سفارش: 100هزار تومان
⭕️سفارش آنلاین:
raheyarpub.ir
instagram.com/raheyarpub.ir
02142795454
✅ @Raheyarpub
🔴روایت روزهای کودتای کمونیستی افغانستان و پیروزی مجاهدین
💠گزارش خبرگزاری مهر درباره کتاب «محمدسرور»:
🔻کتاب «محمد سرور» که تحقیق آن برعهده علی ناصری باغبادرانی بوده و تدوین آن توسط فروغ زال صورت گرفته، در ۱۲۲ صفحه و قیمت ۳۰ هزار تومان عرضه شده است.
🔻در بخشی از این کتاب میخوانیم:
🔺ده ساله بودم که در افغانستان کودتای کمونیستی شد و حکومت داوود خان در ۷ اردیبهشت ۱۳۵۷ بر اثر یک کودتای خونین از بین رفت. مردم شیعه از ترس آزار و اذیتهای حکومت (جدید) تمام کتابخانه های خانگی را دفن و نابود کردند. تمام کتابهایی که پدر کلانم از همه جا گلچین کرده بود، نابود شد و حسرتش تا همیشه به دلم ماند.
🔺بعد از حکومت داوودخان، حکومت مردمی و کارگری با شعار «نان، لباس، خانه» روی کار آمده بود. مردم در روزهای اولیه بسیار از این اتفاق استقبال کردند. حکومت دموکراتیک خلق بعد از پیروزی اش دروازه ارگ ریاست جمهوری را به روی مردم باز کرد. اسم ارگ را «خانه خلق» گذاشته بودند. مردم با هر لباس و موقعیت اجتماعی میتوانستند وارد ارگ ریاست جمهوری شوند و مثل یک پارک بگردند. من با مادرکلانم وارد ارگ شدم. یک قسمتی به «قصر گلخانه» معروف بود. پیش قصر گلخانه مثل خون سرخ رنگ بود. رنگ بود یا هرچه، نمیفهمیدم. ولی هرکسی که میرسید از خشم پایش را محکم روی رنگ خون میکوبید و میگفت «این خون داوودخان است.» مردم از حکومت قبل نفرت پیدا کرده بودند و به حکومت جدید خوش بین بودند، اما هیچ شناختی از آن نداشتند.
🔹بیشتر:
mehrnews.com/xYKL5
♦️سفارش با تخفیف20درصد و ارسال رایگان:
raheyarpub.ir
instagram.com/raheyarpub.ir
✅ @raheyarpub