در قسمت سیام نوشتم که چطور راننده پژو پارس ساعت ۲ بامداد روز شنبه در نزدیکیهای درهشهر ایلام توقف کرد و در نهایت ناچار شدیم تا با یک پراید ناراحت تا قم بیاییم.
نکته مهم این بود که این راننده، با خروج از مسیر اصلی مهران به سمت کوهدشت و خرمآباد و آوردن ما از مسیر درهشهر، شرایط را برای ما طوری رقم زده بود که وقتی در روستای خودشان "عباس آباد" در نزدیکی درهشهر ماشین خراب شد (حداقل به ادعای خود راننده)، ما دیگر نه راه پیش داشتیم و نه پس در آن نیمه شب و آن مسیر خلوت.
بعد هم خودش و عمویش و ده دوازده نفر از همروستاییهایش ما را دوره کرده بودند و نصف شبی به مدت بیست دقیقه تا نیم ساعت داشتند تلاش میکردند متقاعدمان کنند که "اتفاق است دیگر؛ هر ماشینی ممکن است در راه خراب شود". ما تا اینجایش را مشکل نداشتیم و با وجود شکی که مستند به یکی دو قرینه در اصل خراب شدن ماشین داشتیم و حدسی که درباره نقشه بودن آوردن ما از این مسیر میزدیم، پذیرفتیم که با پراید تا قم برویم، ولی با کرایه متناسب با کیفیت پراید.
اینجا همانجایی بود که همه آن جماعت درهشهری معتقد بودند ما داریم درک نمیکنیم شرایط را و داریم حرف زور میزنیم و حالا که کاملاً اتفاقی ماشین خراب شده، باید همان کرایه پژو پارس را بدهیم و با پراید تا قم برویم؛ همه، حتی افسر کلانتری که آمده بود برای حل و فصل اختلاف ما با راننده، که البته او هم بچهمحل راننده بود (به گفته و تأکید خودش).
هم من توضیح دادم که در مهران امکان راهی شدن با یک تیبا و حتی با یک پژو روآ با کرایه یک میلیون تومان را داشتهام و هم مسافر صندلی جلو گفت یک کوئیک فول آپشن را با کرایه یک میلیون تومان رد کرده؛ چون میخواسته با پژو پارس که جادارتر و راحتتر و امنتر است راهی قم شود. بعد هم گفتیم با درک شرایط ناخواسته پیشآمده، حاضریم همان کرایه را بدهیم و تا قم بیاییم؛ ولی راننده و بقیه آن جماعت حاضر نبودند بهطور متقابل شرایط را درک کنند و کمی از کرایه مطلوبشان کوتاه بیایند.
در نهایت روی مبلغ یک میلیون و صد تومان توافق کردیم و راه افتادیم.
با همه سختی و اذیتی که داشت، و درد زانویی که بهدلیل کمبود جای عقب پراید تحمل کردم، به قم رسیدیم و فکر میکردم که تمام.
اما حدود ساعت دوی بعد از ظهر بود که دیدم راننده درهشهری در ایتا پیام داده که "اون پولی ک قرار بود بدی و ندادی هزار برابرش برای خانوادت خرج دوا درمونش کنی چون هیییییچوقت راضی نیستم".
زیر لب گفتم: "اگه مرد بودی این حرف رو همونجا میزدی یا تا قبل رسیدن به قم که من کرایه رو دادم به عموت میزدی"، ولی برای خودش چیزی ننوشتم جز اینکه: "باشه، اگه حق با تو بود باشه...". چیزی ننوشتم برایش؛ چون جاهل بود و هرچه تلاش کردیم، نمیخواست منطق و استدلال را بپذیرد.
وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا؛ و بندگان رحمان کسانی اند که روی زمین با آرامش و فروتنی راه می روند، و هنگامی که نادانان آنان را طرف خطاب قرار می دهند [در پاسخشان] سخنانی مسالمت آمیز میگویند (فرقان: ۶۳).
#سفرنامه_اربعین_۱۴۴۷
#قسمت_۳۶
https://eitaa.com/rajaaei_ir
شیطان در همهجا همراه ماست، حتی در سفر اربعین؛ و میکوشد تا از هر ابزاری برای وسوسه و انحراف ما از اصل حرکت در صراط مستقیم استفاده کند، حتی از نظام حساسیتهای درست و خیر ما.
یکی از مؤلفههای نظام حساسیت من، که محل گفتوگو و حتی گاهی بگومگو با اطرافیان هم میشود، بحث #اسراف است؛ واقعاً و بهدور از هر ادایی اذیت میشوم وقتی یک قاشق برنج تهمانده غذا دور ریخته میشود، یا برنج طوری در هنگام پخت تهدیگ میشود که قابل استفاده نیست، یا یک میوه در یخچال آن قدر میماند که پژمرده یا پلاسیده میشود، یا چند پر سبزی که قابل خوردن است دور ریخته میشود، یا حتی شیر آب بیهوده باز میماند، یا دهها نمونه دیگر.
چیزی که هر سال اربعین شیطان یکی از ایادیاش را مأمور میکند تا در طول سفر روی مخ من پیادهروی کند، همین اسرافها و دورریزهای بیجایی است که در پذیراییهای مواکب از زائران میشود؛ اسرافهایی که بعضیهایش به میزبانان و مثلاً سبک پخت و نحوه توزیعشان برمیگردد و بعضیهایش به بیدقتی و بیمبالاتی زائران در هنگام دریافت پذیراییها.
امسال هم مثل هر سال وقتی از کنار سطلهای زبالهای رد میشدم که ظرفهای پر از غذا و برنج نیمخورده یا انبوهی از نان در آن به چشم میخورد، یک آن شیطان دارای حکم مأموریت از ابلیس برای وسوسه من در ایام اربعین شروع میکرد که "ای بابا، آخه چقدر اسراف! آخه این چه زیارت و چه خیریه که توش اینقدر اسراف هست..."
ولی چون هر سال همین بساط را دارم با این شیطان اربعینیام، بلافاصله توی دهنش میزنم و طوری حدیث نفس میکنم که او هم بشنود: "قطعاً اسراف بد است، حتی اندکش؛ و حتماً اگر روزی طوری زیارت اربعین و حماسه پیادهروی برگزار شود که هیچ اسرافی در آن نباشد، خیلی خوب میشود؛ ولی شر این خرده دورریزها در مقایسه با خیر عظیم اصل این ماجرا اصلاً قابل مقایسه نیست".
بعد هم برای اینکه دندانهای این بچه شیطان را در دهانش خرد کرده باشم در همان حدیث نفسم ادامه میدهم: "اگر این خرده دورریزها انجام شود و مقدمهای باشد برای توجه اهل عالم به امام و نعمت ولایت، خیالی نیست؛ با این توجه، کمکم آن شرور جزئی و اسرافها هم محو خواهد شد".
بعد هم این طور تیر خلاص را میزنم که "اصلاً آیه کریمه ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ و نعمتی که از آن سؤال میشویم، چند قرص نان و چند بطری آب نیست، تا وقتی ما نتوانیم جواب نعمت ولایت را بدهیم".
حماسه اربعین، قیام برای اقامه شکرگزاری از نعمت ولایت است و اگر این مهم در عالم اقامه شود، همه خیرها به دنبالش خواهد آمد و همه شرور ریز و درشت بهتدریج محو خواهند شد؛ پس نباید اجازه دهیم وسوسههای شیطانی ما را از اصل حرکت در صراط مستقیم ولایت امیرالمؤمنین و اولادش منحرف کند.
#سفرنامه_اربعین_۱۴۴۷
#قسمت_۳۷
https://eitaa.com/rajaaei_ir
بعد از انتشار قسمت پنجم سفرنامه، حدود ساعت ۵ صبح، دوستی در شخصی برایم نوشت:
"همین که اربعین نگار شما رو میخونم و حس میگیرم بازم خدارو شکر، همین دم هم غنیمنه.
اونجا که درباره کشمکش درونی میگفتی یاد این حرف حافظ افتادم:
غم دنیای دنی چند خوری؟ باده بخور
حیف باشد دل دانا که مشوش باشد
عکس هم بذار دادا
این سفر چون دلی هست کادرها رو بسته و کلوزآپ بگیر، چه از انسانها، چه اشیاء و چه رویداد ها
تلاش کن در تصاویر چهره ای نباشه
اگه خواستی عکسا رو بفرست من ادیت رنگ نور بزنم
مثلا اون تیکه که گفتی بغل دست راننده و تخمه و جاده بیپایان خوراک تصویر دست روی دنده و پای روی گازه"
ولی با وجود این درخواست و شاید هم تأکید و اصرار این دوست شفیق، در این سفر بدجوری عکس نگرفتهام.
نه اینکه کلاً خیلی عکس گرفتن باشم یا مثلاً از سفرهای قبلی اربعین عکسهای زیادی دارم و فقط در این سفر اینطور شده؛ نه، از سفرهای قبلی هم عکس چندانی ندارم، ولی در این سفر یک طور خاصی عکس گریز بودم.
یک حدیاش هم کاملاً ارادی بود و حتی همان موقع که داشتم این نوشته دوستم را میخواندم، میدانستم که قرار نیست عکسی بگیرم و حتی خواستم برایش بنویسم که منتظر عکسی از من نباشد که برایش بفرستم؛ ولی پشیمان شدم و نخواستم پیش پیش چیزی به دل بگیرد از من.
اینقدر عکسگریز بودهام در این سفر که حتی با همسفرم آقا احسان هم که تقریباً در همه سفر با هم بودیم، حتی یک عکس نداریم.
از آن جالبتر، حتی عکس هرسالهای را هم که ماجرایش را در قسمت چهلم و پایانی این سفرنامه خواهم نوشت انشاءالله، نگرفتهام.
#سفرنامه_اربعین_۱۴۴۷
#قسمت_۳۸
https://eitaa.com/rajaaei_ir
در این چند قسمت پایانی که در حال جمعبندی سفرنامه اربعین امسالم هستم، دوست دارم متن یک مصاحبه را هم در این قسمت ثبت کنم؛ چون این مصاحبه هم بخشی از سفر اربعین ۱۴۴۷ من است.
چند روز قبل از اینکه مرا هم به راه بخوانند، روز نوزدهم مرداد متن مصاحبهام با خبرگزاری تسنیم منتشر شد، با عنوان "سفر اربعین؛ سبک زندگی تمدن محور".
اگر دوست داشتید، متن کاملش را از این پیوند بخوانید:👇 https://share.google/JgoovP20pKqNAwDbm
اصل مصاحبه را در روز دوازدهم مرداد به همت و پیگیری دوست و برادر عزیزم حجتالاسلام #علی_اسفندیار انجام دادم.
راستش اینکه این مصاحبه را در سفرنامهام گنجاندم، یک وجهش این بود که دوست داشتم اسمی هم از این برادر مجاهدم در عرصه قلم و نویسندگی بیاورم؛ بزرگواری که چند سال است در کانال #کانون_نویسندگان_حوزوی و بعدها در #کانون_فرهنگی_تبلیغی_مدادالفضلا تقریباً یکتنه دارد در عرصه نویسندگی جهاد میکند.
خداقوت رزمنده.
#سفرنامه_اربعین_۱۴۴۷
#قسمت_۳۹
https://eitaa.com/rajaaei_ir
در قسمت ۳۸ نوشتم که امسال بدجور عکسگریز شده بودم و حتی عکس هرسالهام را هم نگرفتم.
قرار شد ماجرای آن عکس را در قسمت چهلم این سفرنامه بنویسم.
اما حالا که دارم این قسمت پایانی را مینویسم، میبینم درستش این است که نگرفتن این عکس ربطی به عکسگریزی امسالم نداشته و اگر یادم میبود و شرایط جور دیگری بود، آن عکس را میگرفتم.
اجازه دهید اول بنویسم ماجرای آن عکس هرساله چیست تا بعد ماجرای فراموشیام را هم ثبت کنم.
چند سالی است که در روز اربعین، بعد از خواندن زیارت اربعین و موقع وداع و خارج شدن از حرم سیدالشهدا به طرف ماشینهای مرز، از صحن حرم یک عکس یادگاری میگیرم.
بعد هم آن را پسزمینه صفحه قفل گوشی موبایلم میگذارم تا در طول سال، هروقت نگاهم به گوشی و آن عکس میافتد، یاد حرم بیفتم و آن لحظه وداع، تا دلم حرم را بخواهد و مدام آن را از ارباب طلب کنم.
این عکس یک سال پسزمینه صفحه قفل گوشی من هست تا اربعین سال بعد که عکس جدیدی از لحظه وداع و خروج از حرم بگیرم.
اما امسال، موقع خروج از حرم، چون بهدلیل شرایط همراهی با آقا احسان از زمانبندی عقب بودم و میدانستم خیلی دیر به مرز میرسم، حواسم پرت این بود که زودتر از حرم خارج شوم و بعد از گذشتن از شلوغی بینالحرمین و شارع العباس، خودم را به گاراژ سیده جودة برسانم. این شد که غفلت کردم و عکس معهود هرسالهام را نگرفتم.
حالا باید یک سال دیگر را با همان عکس اربعین ۱۴۴۶ (عکس ضمیمه شده به این مطلب) بگذرانم، به امید رسیدن به زیارت اربعین ۱۴۴۸.
و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین.
#سفرنامه_اربعین_۱۴۴۷
#قسمت_۴۰
https://eitaa.com/rajaaei_ir
برای توجیه زحمتی که داریم متحمل میشویم، میگویند: هرچند وقت یکبار #تنوع برای زندگی لازم است؛ اصلاً آدم اگر تنوع نداشته باشد، زندگی برایش سخت میشود.
آنها چه میدانند که این توجیه و تبیین چقدر حال مرا بد میکند و چقدر بدم میآید از اینکه بهدنبال تنوع باشم.
مخالف تفریح و استراحت دادن به روح نیستم، ولی تنوعطلبی را چیزی غیر از تفریح سفارششده در روایتهای تقسیم اوقات میدانم.
به قول آن استاد فرزانه: سالکی که قله بلندی را در نظر دارد و راه را هم میشناسد و عزم رفتن و رسیدن هم دارد، در بین راه و در دامنه با دیدن هر منظرهای، هرچند زیبا و فریبا، توقف نمیکند و وقت نمیگذراند؛ چون میداند که اجل در کمین است و ممکن است فرصتش تمام شود و به مقصد نرسد.
اگر این را بدانم، آنوقت نمیتوانم عوض کردن ماشین و جابجایی منزل و مانند اینها را صرفاً با انگیزه و توجیه تنوع و بدون هیچ مصلحت شرعی و عقلایی تحمل کنم.
اینطور وقتها یاد قوم عاد میافتم که با تراشیدن کوهها برای خود خانه میساختند و وقتی شنیدند که در آخرالزمان قومی زندگی میکنند که عمرشان حدود شصت تا هفتاد سال است، با تعجب پرسیدند: اینها با این عمر کم، برای خودشان خانه هم درست میکنند؟!
دقت فرمودید در کلام بالا و نکتهای که در این استعجاب نهفته است؟!
نمیدانم خواننده این متن چقدر با این حرف موافق است یا مخالف، ولی موضوع مهمی است که قابلیت گفتوگو دارد و میتواند تکلیف خیلی چیزها را برایمان حل کند.
https://eitaa.com/rajaaei_ir
پیام القایی این قطعیهای مداوم و افزایشی #برق و عدم تلاش مدیریتی و تدبیر برای خروج کشور از این وضعیت نیمهتعطیل:
مردم، این تازه شروع ماجراست؛ اگر در #مذاکره با آمریکا #وفاق نداشته باشیم و از دشمنی با اسرائیل دست برنداریم، اوضاعمان بدتر از این هم میشود، مثل سوریه.
حالا چه کنیم ملت؟!
https://eitaa.com/rajaaei_ir
الله تعالی آنجاست که تو تصمیمی داری و مقدماتش را فراهم میکنی و اصرار هم داری که هرطور شده بشود...
اما نمیشود؛
بحول الله و قوته نمیشود.
آرام باش و باور کن که
لا حول و لا قوة إلا با لله.
استفاده از نماد ماه و ستاره در لباس دختری که به استقبال وزیر ارتباطات در #ارومیه آمده است و نیز انتخاب رنگی که در بین پانترکها به عنوان رنگ پرچم جهان پانترکی توران معرفی میشود، گویای نفوذ جدی #پانترکیسم در آذربایجان غربی است. استاندار محترم و سایر دستگاههای مسئول توجه کنند!
✍احسان موحدیان
🔴 @fasle_bidari | فصل بیداری
به نظر میرسد این اتفاق و مشابههای آن در هفتههای اخیر، مخصوصاً پس از توقف جنگ دوازده روزه، خروجی یک اتاق فکر است که راهبردهای متنوعی را در پیش گرفته:
🔰 تلاش برای تصویب و اجرایی شدن پیشنهاد تفویض بیشتر اختیارات به استانداران از جانب رییس جمهور
🔰استفاده از نمادهای تجزیه طلبی در برنامههای رسمی
🔰سخنرانی افراد معلوم الحال و شناسنامه دار معاند و مخالف در تریبون های رسمی و دولتی در حضور نمایندگان عالی دولت
🔰اعلام رسمی ترامپ از عدم تحریم قومیتها و احزاب سیاسی و رادیکال غیره داخلی
🔰تغافل جدی برخی مسئولان نسبت به لجن پراکنی کشورهای مجاور قومیتها
هدایت شده از دکتر حمیدرضا مقصودی
11.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✊ مردم دنیا با کِشتیها برای شکستن حصر غزه به راه افتادهاند.
ما هم میتوانیم با کمکهای مالی خود پشتوانه این حرکت جهانی باشیم:
موارد مصرف👇
🔹 خرید و ارسال کالاهای ضروری
🔹 خرید کشتی (قایق) و تجهیز آن
🔹 فعالیتهای رسانهای برای رساندن صدای غزه
🚨 لطفا قبل از هر واریزی فرم زیر را تکمیل فرمایید تا دقت ما در هزینه کرد نذورات شما چندبرابر شود👇
https://formafzar.com/form/t11h9
📌نیت کنید و یکی شمارههای زیر را لمس فرمایید👇
💳 گروه جهادی امیدگاه نجف👇
5892107044220336💳 قرارگاه تداوم جهاد (وداجا) 👇
5892107047137404🔸 شِبای وداجا (بسیج مردمی)👇
Ir560150000003101102600695💳 گروه جهادی نصرالله 👇
6037997750018278📌 ارسال رسید واریز 👇 @Rahgozar92 ☘️کانال تحلیلهای اقتصادی دکتر حمیدرضا مقصودی @hamidrezamaghsoodi
تربیت و حکمرانی |مرتضی رجائی
✊ مردم دنیا با کِشتیها برای شکستن حصر غزه به راه افتادهاند. ما هم میتوانیم با کمکهای مالی خود پش
اگه دوست دارید کشتی بخرید بسم الله...
با هر توان مالی که دارید میتونید، حتی با ۱۰۰ هزار تومان یا اگه ندارید، با ۱۰ هزار تومان.
ریشه که داشته باشی، حتی در برابر سختترین صخرهها هم میتوانی قد علم کنی و بایستی؛ حتی اگر خشک شوی یا تو را بخشکانند، در اولین فرصت دوباره خودت را سروسامان میدهی و عرض اندام میکنی.
ریشه که داشته باشی، تنها راه از میان برداشتنت این است که ریشهات را قطع کنند؛
ولی حتی آن وقت هم خوشحالی؛ چون تا دم آخر حداقل بخشی از تو ایستاده و در آن لحظه پایانی، ایستاده و سرفراز جان میدهی.
#تربیت_مقاومتی
https://eitaa.com/rajaaei_ir