eitaa logo
تربیت و حکمرانی |مرتضی رجائی
1.2هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
792 ویدیو
46 فایل
🔰نویسنده حوزه #تربیت تربیت اسلامی از نگاه رهبر فرزانه انقلاب (۵جلد)، قالب‌های برنامه‌سازی تربیتی (۵جلد)، تربیت با کتاب (۴جلد)، خلوت ناامن. 🔰دانش‌آموخته دکتری #حکمرانی از داعا
مشاهده در ایتا
دانلود
درباره ‎ که حکم الهی و ضروری دین است، و پیامد نادیده گرفتنش ‎ فساد جامعه و هلاکت اخروی است، نهایت تساهل را دارند و ‎ را مایه وهن دین و حکومت اسلامی میدانند؛ ولی درباره ‎ که حاصل عقل و تجربه محدود انسانی است و مخالفان متعددی در خود دانشمندان دارد... (عکس تزئینی: پارک چیتگر تهران) 🆔️ @rajaaei_ir
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
«قصه‌گوی راستگو» بزرگداشت عمو راستگو فردا 21 مهر ساعت ۸ شب از شبکه استانی قم 🌹روحشان در آرامش و قرین رحمت الهی باد. @HOWZAVIAN
‏ببخشید که هنوز هم شما را ‎ خود نمی‌داند. شرمنده که هنوز مدالی به شما نمی‌دهند؛ شما که چندبرابر بقیه بار ‎ و ‎ را برای آینده این به دوش گرفته‌اید. اگر شما هم روی استیج میرفتید و یک بارِ بی‌ربط را روی سر می‌بردید، ‎ می‌شدید، و برایتان سوت و کف می‌زدند، و مدال می‌گرفتید. 🆔️ @rajaaei_ir
اگه تو ‎ بودم، حتماً این آقا رو برای توهین به ‎ کامل اسلامی و بانوان دارای این نوع پوشش احضار می‌کردم و حالی‌ش می‌کردم کی بیماره! 🆔️ @rajaaei_ir
‏حرمتان را خراب کردند، تا نشانی از شما نماند؛ حالا گنبد زیبایتان در ‎، بزرگترین گنبد در حرم‌های اهلبیت است. پ.ن: عکس از خودم، در ‎ امسال. 🆔️ @rajaaei_ir
جدیدترین مستند استاد نادر طالب‌زاده با موضوع کرونا منتشر شد. طالب‌زاده در مستند رمزگشایی از یک اپیدمی، سراغ واکاوی مسئله ویروس کرونا رفته و از زاویه جدید و بکری این موضوع را بررسی کرده است که مخاطب را غافلگیر می‌کند! امشب ساعت ۲۲/۳۰ از شبکه افق سیما تکرار ساعت ۳/۳۰ بامداد و۱۵ روز جمعه @drezamontazer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نظرات مهم حجت‌الاسلام در مورد 🔸 رئیس‌جمهور در به‌نکات مهمی اشاره کرد که رسانه‌ای نشد: 🔻«درباره اجباری شدن واکسن باید در جلسه بحث کنیم. تشویق و ترغیب کار خوبی است، ساز و کارهای طراحی شده که مردم وادار به تزریق واکسن شوند که این هم خوب است. 💢👈🏼 اما این که بخشی از مردم به دلیل تزریق نکردن واکسن از بخشی از حقوق اجتماعی خود محروم شوند قابل بحث است. به هر حال بخشی از مردم اعتقاد به تزریق واکسن ندارند، اجبار این افراد یا محرومیت آنها از حقوق اجتماعی چیزیست که "باید درباره آن کار کارشناسی شود" و پس از آن به تصمیم برسیم. این موضوع باید در کمیسیون بحث و همه ابعاد آن مورد بررسی قرار گیرد. ⭕️ محروم کردن افراد از بخشی از حقوق اجتماعی نیازمند مصوبه است. البته تا حدی که کار به این مرحله نرسیده تشویق و انذار باید ادامه پیدا کند و مشکلی نیست» 🔻«استفاده از طب سنتی در درمان کرونا، با رعایت ضوابط و قوانین اشکالی ندارد. ضوابطی در این زمینه در وزارت بهداشت وجود دارد، ساختاری هم برای استفاده از طب سنتی شکل گرفته که تحت نظر آقایان پزشک قرار دارد. اینکه فردی بگوید مثلاً یک داروی گیاهی را ابداع کرده، نمی توانند سریعاً مجوز استفاده سراسری بدهند و باید تحت بررسی های علمی قرار گیرد. 👈🏼 اما حتماً نباید نسبت به این افراد و حرف‌های جدید بی‌توجهی شود. کسی که نگاه جدیدی دارد نباید در حاشیه قرار گیرد. حرف های جدید و ابداعات افراد در حوزه طب سنتی حتماً باید در محافل علمی و دانشگاهی بررسی شود و اگر مورد تایید قرار گرفت در اجرا هم در دستور کار باشد» (۱۴۰۰/۷/۱۹) 🆔️ @rajaaei_ir
😀 یه بابایی تعریف میکرد 30 سال پیش خواستم برم شیراز . رفتم ترمینال و سوار اتوبوس شدم. صندلی جلوم زن و شوهری بودند که یه بچه تپل و شیرین 3 یا 4 ساله داشتند. اتوبوس راه افتاد. 16 ساعت راه بود. طی راه بچه تپل و شیرین که صندلی جلو بود هی به سمت من نگاه میکرد و میخندید. چندبار باهاش دالی بازی کردم و بچه کلی خندید. دست بچه یه کاکائو که نمیخوردش، تو دالی بازی یهو یه گاز از کاکائو بچه زدم؛ بچه کمی خندید. کمی بعد مادر بچه با خوشحالی به شوهرش گفت: ببین؛ بالاخره کاکائو را خورد. دیدم پدرومادرش خوشحالند؛ گفتم بذار بیشتر خوشحال بشند. خلاصه 3 تا کاکائو را کم کم از دست بچه یواشکی گاز زدم و بچه هم میخندید. مدتی بعد خسته شدم. چشمم را بستم و به صندلی تکیه دادم که یهو ای وای.. مردم از دل پیچه، دل و روده ام اومد تو دهنم، سرگیجه داشتم، داشتم میترکیدم. دویدم رفتم جلو و به راننده وضعیت اورژانسی خودم را گفتم. راننده با غرغر تو یه کافه ایستاد. عین سوپرمن پریدم و رفتم دستشویی و رفع حاجت کردم. برگشتم و از راننده تشکر کردم و نشستم روی صندلی. اتوبوس راه افتاد، هنوز 10 دقیقه نگذشته بود که دل پیچه شروع شد. طوری شده بود که صندلی جلوی خودم را گاز میگرفتم .از درد میخواستم داد بزنم‌. چه دل پیچه وحشتناکی، تموم بدنم را میکشیدند، مردم خدا.... دویدم پیش راننده و با التماس وضعیتم را گفتم. راننده اومد اعتراض کنه که وضعیتم رو فهمید و زد بغل جاده و گفت: بدو داداش پریدم بیرون و دقایقی بعد برگشتم به اتوبوس وتشکر کردم. از درد داشتم میمردم. دهنم خشک شده بود و چشمام سیاهی میرفت. رفتم روی صندلی نشستم. گفتم چرا اینجوری شدم؟ غذای فاسد که نخورده بودم! دیدم دست بچه باز کاکائو هست. از پدر بچه پرسیدم : بچه تون کاکائو خیلی میخوره؟ پدرش گفت: نه، کاکائو براش بده. مادرش گفت: حقیقت بچه مون یبوست داره، روی کاکائو مسهل مالیدم تا شاید افاقه کنه؛ تا حالام دو سه تا هم خورده ولی بی فایده بوده! من بدبخت خواستم ادامه بدم که یهو درد مجدداً اومد. میخواستم داد بزنم و کف اتوبوس غلت بزنم، رفتم پیش راننده؛ راننده با خشونت گفت : خجالت بکش ؛ وسط بیابونه ماشین که شخصی نیست. برو بشین! مونده بودم بین درد و خجالت. یه فکری کردم؛ برگشتم پیش پدر و مادر بچه و گفتم : من هم یبوست دارم، میشه به من هم کاکائو بدید؟ 3 تا کاکائو مسهلی گرفتم و رفتم پیش راننده عصبی و با ترس و خنده گفتم: عزیز چرا داد میزنی؟ نوکرتم، فداتم ؛ دنیا ارزش نداره؛ شما ناراحت نشو؛ جون همه ما دست شماست، معذرت میخوام. بیا و دهنت را شیرین کن‌! راننده هم که سیبیل کلفت و لوطی بود گفت ایول ؛ دمت گرم ؛ بامرامی ؛ آخر مردای عالمی! خلاصه 3 تا کاکائو را کردم تو دهنش و رفتم سر جام نشستم و از درد عین مار به خودم پیچیدم. 10 دقیقه نشده بود که راننده صدام کرد و گفت: داداش؛ جون بچه ات چی به خورد من دادی؟ ترکیدم! داستان کاکائو و بچه را براش گفتم. راننده زد بغل جاده و گفت: بریم پایین...... خلاصه تا شیراز هر نیم ساعت میزد کنار و میگفت: بریم رفیق! مسافرها هم اعتراض که میکردند راننده میگفت: پلیس راه گفته که یه گروه تروریست و نامرد توی جاده میخ ریختند؛ تند تند باید لاستیکها را کنترل کنم که نریم ته دره! ملت هم ساکت بودند و دعا به جون راننده میکردند. *این را عرض کردم که بدانید برای رفع هر مشکلی مسئولش باید همدرد مردم باشه تا حس کنه طرف چی میکشه...* 😂😂 🆔️ @rajaaei_ir