رمان #هفت_شهر_عشق🍁
📖#پارت26
عجب!چه اتفـاقی افتاده که امیر مکه اینقـدر مهربان شـده و نگران جان امام است. همه حیلهها و ترفنـدهای این روباه مکار نقش بر آب شده است. او چارهای ندارد جز اینکه از راه محبت و صلح و صفا وارد شود.
او میخواهد امام را با این نامه به
مکه بکشاند تا مأموران ویژه، بتوانند نقشه خود را اجرا کنند.
اکنون امام،جواب نامه امیر مکه را مینویسـد: «نامه تو به دسـتم رسـید. اگر قصـد داشتی که به من نیکی کنی،خدا جزای خیر به تو
دهد. تو، به من امان دادی، ولی بهترین امانها، امان خداست».
پاسـخ امام کوتاه و کامل است. زیرا امام میداند که این یک حیله و نیرنگ است و
امان یزید،سـرابی بیش نیست. آری، امام هرگز
با یزید سازش نمیکند.
نامه امام به عبداللهبنجعفر داده میشود تا آن را برای امیر مکه ببرد.
لحظه وداع است و او با همسر خود، زینب خداحافظی میکند.
آنجا را نگاه کن! آن دو جوان را میگویم، عَون و محمد که همراه پـدر به اینجا آمدهاند. اشک در چشـمان آنها حلقه زده است.
آنها میخواهند با امام حسین علیه السلام همسفر شوند.
پدر به آنها نگاهی میکند و از چشـمان آنها حرف دلشان را میخواند. برای همین رو به آنها میکند و میگوید: «عزیزانم! میدانم
که دل شـما همراه این کاروان است.شـما میتوانید همراه امام حسـین علیه السـلام به این سفر بروید». لبخند بر لبهای این دو جوان
مینشیند و پدر ادامه میدهد:
ــ فرزندانم، میدانم که شـما را دیگر نخواهم دید.شـما باید قولی به من بدهید.شـما باید در راه امام حسـین علیه السلام تا پای جان
بایستید. مبادا مولای خود را تنها بگذارید.
ــ چشم بابا.
و اکنون پـدر،جوانان خود را در آغوش میگیرد و برای آخرین بار آنها را میبویـد و میبوسـد و با آنها خـداحافظی میکنـد. پدر
برای ماموریتی که امام حسین علیه السلام به او داده است به سوی مکه باز میگردد.
🔜ادامه دارد...
🥀| @dokhtarane_booyesib
🏴| @booyesib_ir
#چادرانه
حجاب مانند اولین خاکریز جبهه است..💫
که دشمن برای تصرف سرزمینی..💫
باید اول آن را بگیرد..💫
☘| @dokhtarane_booyesib
🌻| @booyesib_ir
#تلـنگرآنہ📻
دعامیڪردندڪه🙄••
سیدالشهدا؏ بیاید🌱••
ڪوفیانازیارےِامامشان🥀••
فقط دعاکردن را🤲🏻••
بَلَدبودند😔••
نرسدروزیکهسرنوشتماهم••
اینگونهشود؟!😞••
حواسمونباشهماهمفقطدعانکنیم••
برایآمدنشببایدیڪقدمیهمبرداریم!🤞🏻🌿••
#امام_حسین
🦋| @dokhtarane_booyesib
🍀| @booyesib_ir
📚|#کتابگردی
📔|نامکتاب:قصه معراج
✍🏻|نویسنده:مهدیخدامیانآرانی
🌀|انتشارات:بهاردلها
🔎|معرفیکتاب:
قصهمعراجداستانزیبایسفرآسمانیپیامبربهآسمانهاوعرشخداونداست.ازهنگامخروجازمکهبهسمتبیتالمقدسوازآنجاتاآسمانهفتموعرشالهی.😇✨
📝|برشیازکتاب:
چراخداوندپیامبرراازمکهمستقیمبهآسمانهانمیبرد؟!🤔
برایاینکهخداونددراینمسجدبرایپیامبربرنامهیویژهایدارد😍!
آیامیدانیداینبرنامهچیست؟!🤔
خداوندروحهمهپیامبرانخودرادراینمسجدجمعکردهاست.چهاجتماعباشکوهیشدهاست.درمسجدجایسوزنانداختننیست!
پیامبرسوالمیکند:اوکیستکهبهاستقبالمنمیآید؟!🤔
جبرئیلمیگوید:اوپدرشماحضرتابراهیماست.😇
پیامبربهاوسلاممیکند.گوشکن!آیااینصدارامیشنوی:ایمحمدجلوبرو.
وآرامآرامصفهارامیشکافدوجلومیرود.🚶🏻♀
آیاصدایاذانرامیشنوی؟!😍
اینجبرئیلاستکهبهامرخدااذانمیگوید.😍
اذانتماممیشود.وآنگاهجبرئیلمیگوید:ایمحمد!درمحراببایستونمازرااقامهکن!😇
نمازبرپامیشودوفرشتگاننگاهمیکنندکههمهانبیاپشتسرپیامبرماصفبستهاند. آری! یکروزفرشتگانبرحضرتآدمسجده کردند، امروز حضرت آدمهمبهحضرت محمداقتدا کرده است!امشبحضرتمحمدامامجماعتهمهانبیاشدهاست.نمازتماممیشود.
ایمحمد!ازآنانسوالکنکهبهچهچیزیمبعوثشدهاند؟!🤔
وحضرتمحمدازجابرمیخیزدوخطاببهپیامبرانمیگوید:شمابهچهچیزیمبعوثشدید؟!🤔
وآنانجوابمیدهند:مابهخداپرستیونبوتتووولایتعلیبنابیطالبمبعوث شدیم😇.
✨| @dokhtarane_booyesib
🍃| @booyesib_ir
13.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دفاع_مقدس 🇮🇷
چند لحظه ای سخن با شهدای سرزمین پاکمان🌱🥀
سراپا وسعت دریا گرفتند
همان مردان که در دل جا گرفتند✨🥰
تمام خاطرات سبزشان ماند
به بام آسمان مأوا گرفتند💫
به دوش ما چه ماند اى دل، که وقتی
خدا را شاهدى تنها گرفتند🕋💚
چه شد اى دل، که در این راه رفته
جواز وصل را بى ما گرفتند؟! 📜
مگر مردان غریبى میپسندند
غریبانه ره دریا گرفتند! 🌊
☘️| @dokhtarane_booyesib
🌻| @booyesib_ir
رمان #هفت_شهر_عشق🍁
📖#پارت27
خوب نگـاه کن! گویـا تعـداد افراد کاروان بیشتر شده است و ما باید خوشحال باشیم،
اما اینگونه نیست. امام حسین علیه السلام به سوی کوفه میرود و عدّه ای از مردم که در بین راه، این کاروان را میبینند، پیش خود این چنین میگویند:«اکنون مردم کوفه حسین را به شهر خود دعوت میکردهاند.
خوب است ماهم همراه او برویم، اگر ما او را همراهی کنیم در آینده نزدیک میتوانیم به پست و مقامی برسیم».
نمیدانم اینان تا کجای راه همراه ما خواهند بود؟! ولی میدانم که اینان عاشقان دنیا هستند نه دوستداران حقیقت! وقت امتحان همه چیز معلوم خواهد شد.
امروز، دوشـنبه چهاردهم ذیالحجه است و ما شـش روز است که در سـفر هستیم. آیا این منزل را میشناسی؟ اینجا را «ذات عِرق» میگویند. ما تقریباً صد کیلومتر از مکه دور شدهایم.
آیا موافقی قدری استراحت کنیم؟ نگاه کن! پیرمردی به این سو میآید.
او سراغ خیمه امام را میگیرد. میخواهد خدمت امام برسد. بیا ما هم همراه او برویم.
وارد خیمه میشویم. آیـا بـاورت میشود؟!🥺
اکنون من و تو در خیمه مولایمـان هستیم:)🌿
نگـاه کن! امـام مشـغول خوانـدن قرآن است و
اشک میریزد.گریه امام حسین علیه السلام مرا بی اختیار به گریه میاندازد.
پیرمرد به امام سلام میکند و میگوید: «جانم به فدایت! ای فرزند فاطمه! در این بیابان چه میکنی؟!».
امام میفرمایـد: «یزیـد میخواست خون مرا کنار خانه خـدا بریزد. من برای اینکه حرمت خانه خـدا از بین نرود به این بیابان آمـدهام.
میخـواهم به کوفه بروم. اینهـا نامههـای اهـل کوفه است که برای من نوشـته اندو مرا دعوت کردهانـد تـا به شـهر آنهـا بروم. آنهـا با
نماینده من بیعت کردهاند».
🔜ادامه دارد...
🥀| @dokhtarane_booyesib
🏴| @booyesib_ir
رمان #هفت_شهر_عشق🍁
📖#پارت28
آیـا آنهـا در بیعت خود ثـابت قـدم خواهنـد مانـد؟!🤔 به راستی راز گریه امام چیست؟! 😿
غروب پانزدهم ذیالحجه است.
ما هفت روز است که در راه هستیم.
اینجـا منزلگـاه «حـاجِز» است و مـا تقریبـاً یـک سوم راه را آمـده ایم. کمی آنطرفتر یک دو راهی است. یک راه به سوی بصـره می رود و راه دیگر به سوی کوفه. اینجا جای خوبی است. آب و درختی هم هست تا کاروانیان نفسی تازه کنند.☺️
به راسـتی، در کوفه چه میگذرد؟! آیـا کسـی از کوفه خبری دارد؟! آن طرف را ببین! آنهـا گروهی از مردم هسـتند که در بیابـان ها
زندگی میکنند.خوب است برویم و از آنها خبری بگیریم.
ــ برادر سلام.✋🏻
ــ سلام.
ــ ما از کاروان امام حسین علیه السلام هستیم. آیا شما از کوفه خبری دارید؟!
ــ نه، اینقـدر میدانیم که تمـام مرزهـای عراق بسـته شـده است. نیروهـای زیادی نزدیک کوفه مسـتقر شدهانـد. به هیـچکس اجازه
نمیدهند که وارد کوفه شده و یا از آن شهر خارج شود.
همه، نگران می شونـد. در کوفه چه خبر است؟!😥 اهـل کوفه برای مـا نـامه نوشـته اند و مـا را دعوت کردهانـد. پس آن نیروهـا برای چه
آمدهاند و راه ها را بستهاند؟!
حتما میخواهند از آمدن لشکر یزید به کوفه جلوگیری کنند و به استقبال ما بیایند تا ما را با عزت و احترام به کوفه ببرند.
راستی چرا کوفه در محاصره است؟! چرا همه چیز اینقدر عجیب به نظر میآید؟! کاش میشد خبری از کوفه گرفت. از آن وقتی که
مسلم برای امام نامه نوشت، دیگر کسی خبری از کوفه نیاورده است.
امام تصمیم میگیرد که یکی از یاران خود را به سوی کوفه بفرسـتد تا براي اوخبری بیاورد. آیا شـما میدانیـد چه کسـی برای این مأموریت انتخاب خواهد شد؟!
اکنون که راه ها به وسـیله دشـمنان بسـته شده است، فقط کسی میتواند به این مأموریت برود که به همه راه های اصلی و فرعی آشنا
باشد. او باید اهل کوفه باشد و آن منطقه ها را به خوبی بشناسد.
چه کسی بهتر از قَیس اَسَدی؟!☺️
او بارها بین کوفه و مکه رفت و آمد کرده و پیام های مردم کوفه را به امام رسانیده است.😇
نگاه کن! قیس دو زانو خدمت امام نشسـته است. امام قلمو کاغذی را میطلبد و شـروع به نوشتن میکند: «نامه مسلم به من رسید و
او به من گزارش داده است که شـما همراه و یاور من خواهید بود. من روز سه شـنبه گذشـته از مکه بیرون آمدم. اکنون فرستاده من، قیس، نزد شماست.خود را آماده کنید که به خواست خدا به زودی نزد شما خواهم آمد».
🔜ادامه دارد...
🥀| @dokhtarane_booyesib
🏴| @booyesib_ir
1.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#چهارشنبه_های_امام_رضایی💚
مـنھـرچـھدارمازسـرِایـنسُـفـرھبُـردھام
آقـاٺـمـامبـودونـبـودمبـراےٺـوسـٺ✋🏻❤️
💔| @dokhtarane_booyesib
✨| @booyesib_ir