eitaa logo
قرارگاه ربیون
2.9هزار دنبال‌کننده
165 عکس
130 ویدیو
13 فایل
نبرد در میدان سخت، مقدمه بود. جنگ اصلی، اکنون بر سر باورها و روایت‌هاست. قرارگاهی عملیاتی با هویت طلبگی با راهبری استاد عابدینی ارتباط با ما: @A_deymekar
مشاهده در ایتا
دانلود
14.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 " شیعه با امید زنده است. " 🔖 هر لحظه احتمال ظهور وجود دارد. 🔴 قرارگاه ربّیون رو دنبال کنید 👇👇 🌐 Eitaa.com/joinchat/2996569282C1bd0bc1bd3
جنگ احساس مسئولیت است، نه شلیک گلوله 📝 وحید اخوت این جمله منسوب به شهید عباس بابایی این روزها دائم در گوشم زنگ میزند: جنگ احساس مسئولیت است، نه شلیک گلوله آری هم‌رزمان... جنگ احساس مسئولیت است، نه شلیک گلوله جنگ اتمام حجت است، نه خالی کردن غضب بسیاری از فرماندهانی که شب جمعه پیش به شهادت رسیدند و خونشان ریخت، به‌طور خاص شهید رشید و شهید باقری، جنگ را از همه‌ی ما بیشتر احساس می‌کردند، ولی در مقابل سمج‌ترین و مصرترین افراد، تن به تصمیم جنگ نمی‌دادند، چون شروع حمله به رژیم، شلیک گلوله بود، ولی احساس مسئولیت نبود. خالی‌کردن غضب بود، ولی اتمام حجت نبود. این عزیزان با ریخته‌شدن خون خود و فرزندانشان بهای اتمام حجت را پرداخت کردند و جنگی مبتنی بر احساس مسئولیت روبروی ما گذاشتند. ما باید نسبت به جنگ دیدگاهی مسئولانه داشته باشیم. نه بترسیم، نه بترسانیم نه فریب بخوریم، نه همرزمان‌مان را فریب‌خورده بدانیم متحد باشیم و با به دوش کشیدن بار سنگین جهاد تبیین، از اتحاد و انسجام خود، پاسداری کنیم این جنگ روزهای سختی داشته، روزهای سخت‌تری هم ممکن است داشته باشد، ما خدای نکرده جایی می‌شکنیم که عقیده‌ی واحدمان بشکند و عمود خیمه‌مان زمین بخورد. باید مسئولانه از وحدت و همدلی بین خودمان چه در اینجا بین خودمان و چه در بین مردم، عمیقأ پاسداری کنیم. در نقدهایمان، جراح باشیم که ظریف میبرد تا غده را با دقت خارج کند و بافت آسیب نبیند، قصاب نباشیم که کارد را بی‌مبالات می‌گذارد و رگ و گوشت و پی و استخوان را با هم می‌برد. آیات ابتدایی سوره‌ی حجرات جدا کارگشاست. لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی لا تقدموا بین یدی الله و رسوله ان جائکم فاسق بنبإ فتبینوا ان تصیبوا قوما‌ بجهالة فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین ببینیم دشمن کجا خبرسازی می‌کند، همانجا مشق همبستگی و وحدت کلمه کنیم خوانش و تبیین ما از نسبت میان دیپلماسی و میدان این است که دیپلماسی مکمل میدان است. بار این جهاد تبیین به دوش ماست... ما امروز هیچ دوقطبی غیر از اسلام و کفر، غیر از ایران و اسرائیل نداریم. همه‌ی دوگانه‌های پیشین رنگ باخته است. دیپلمات می‌خواهد ضرباتی که میدان میزند را نقد کند‌. سرباز میدان و سرباز دیپلماسی در هماهنگی با هم ذیل دستورات فرماندهی عمل می‌کنند. ما در حال مبارزه با دشمن در دو ساحت دیپلماسی و میدان هستیم و در هر ساحتی با ادبیات و لوازم خودش نقشه‌ی خود را پیش می‌بریم و در نهایت تسلیم خواست و اراده‌ی الهی هستیم. البته که در همه‌ی این حرفها می‌توان تردید کرد، همه‌ی این کارها را می‌توان به دیده‌ی شک نگاه کرد، ولی باید دانست که وسوسه از شیطان است. بدبینی به همسنگر از شیطان است و خوشبینی به همرزم الهی است. این جهاد ماست. جهاد خوشبینی در برابر حس بدبینی، جهاد لعنت کردن وساوس شیطان. جهاد مناصحه نسبت به خودی، نه مقابله با خودی. نقد هم اگر می‌خواهد باشد که باید باشد، مثل جراح، نه مثل قصاب. 🔴 قرارگاه ربّیون رو دنبال کنید 👇👇 🌐 Eitaa.com/joinchat/2996569282C1bd0bc1bd3
2⃣ جنگ روانی منافقین پس از شکست ایـمان، بصـیــرت و مقاومـت در برابر جنگ روانی دشمن 🔴 سخنان ، پیرامون مقابله با جنگ روانی رژیم صهیونسیتی در برابر ملت ایران 🔴 قرارگاه ربّیون رو دنبال کنید 👇👇 🌐 Eitaa.com/joinchat/2996569282C1bd0bc1bd3
میجنگیم، میمیریم، ذلت نمی پذیریم... «فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمالَكُمْ» کلاه سرمان نرود. سرگرم نامساله ها نشویم. متفرقمان نکنند. در عالم یک دوگانه بیشتر قابل تصویر نیست. ایمان و کفر. حق و باطل. الهی و غیرالهی. اگر در میان چکاچک شمشیران گفتند یا «مذاکره» یا «جنگ» باور نکن. این هر دو راهبردی است در مسیر مبارزه دائمی جبهه حق در مقابل باطل. هر کدام به فراخور زمان، خط مبارزه است. دوگان اصلی این است که شما بخواهی جبهه حق را از حق بودن بیندازی. چگونه؟ با تحمیل. ما نه اهل «جنگ تحمیلی» هستیم و نه اهل «صلح تحمیلی». مشکل ما اساسا با تحمیل است. تحمیلی که حق را از حق بودن بیاندازد و به باطل بکشاند. تحمیلی که وظیفه اصلی را به خاطر اقتضائات میدانی کنار بگذارد و سرکار برود. کی میتوانند به تو تحمیل کنند؟ وقتی احساس ضعف و سستی کنی. جبهه حق به واسطه قدرت ایمانش باید آنقدر اقتدار داشته باشد که به فراخور زمان بتواند یکی یا هردوی این راهبردها را برگزیند. اگر این راهبرد ها به او تحمیل شد یعنی از خود سستی نشان داده. پس حالا که زده ایم تل آویو و حیفا را مچاله کرده ایم نباید مذاکره کنیم؟! اگر شرایط اقتضا کند حتما مذاکره میکنیم. اما مذاکره ای که بوی تحمیل میدهد را نه حالا، که هیچ وقت بر نمی تابیم. اصلا مذاکره مال شرایط غلبه است. وقتی غلبه به حدی بود که دست برترت را همه می دیدند، حالا میتوانی با دست پر مذاکره کنی. تازه مذاکره معنا پیدا میکند. آن مذاکره ای که با گردن کج و دست دراز انجام میدادی اشتباه بود. آن مذاکره ای که از سستی و بی حسی و بی غیرتی بود اشتباه بود. آن مذاکره ای که با محاسبات مادی و از سر قبول نکردن ماموریت الهی بود اشتباه بود. آن مذاکره ای که جبهه حق را به خشم می آورد و حرف ولی را بر نمی تافت اشتباه بود. حواست باشد... آن فرستاده ولی که به خیمه دشمن رفته تا پیروزی نهایی را رقم بزند، خودی است. تحذیرش بده. عتابش کن. با او اتمام حجت کن. اما از دایره رزمندگان بیرونش نینداز. اگر دیدی تغییر کرد و خواست تحمیل کند، جلویش بایست. به امید پیروزی جبهه حق علیه باطل 🔴 قرارگاه ربّیون رو دنبال کنید 👇👇 🌐 Eitaa.com/joinchat/2996569282C1bd0bc1bd3
13.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| صلح طلبی و جنگ بلدی 🔖 ما جنگ طلب نیستیم، آرزوی جنگ نمیکنیم، اما باکی هم از جنگ نداریم. ▫️صوت کامل جلسه 🔴 قرارگاه ربّیون رو دنبال کنید 👇👇 🌐 Eitaa.com/joinchat/2996569282C1bd0bc1bd3
ذخیره‌ی انرژی 📝 خانم محققیان سمت مصلی می‌رفتم و فکر می‌کردم، نمازجمعه؟ از من؟ بعید است. از من که آفتاب برایم سَم است و حتی برای پهن کردن لباس‌های سفید، روی بند حیاط جلوی آفتاب نباید بروم؟ حالا در بحبوحه‌ی جنگ و تهدید، تحت سلطنت خورشید خرداد ماه، کف خیابان بودم و خبری از سایه و خُنکی پیدا نمی‌شد. بطری آب را روی چادر مشکی خالی کردم. عینک دودی را به صورت چسباندم و تصمیم گرفتم حرف نزنم، نخندم، شعار ندهم و خلاصه هیچ عکس‌العملی نداشته باشم تا انرژی ذخیره کنم و فشار مغزم بالا نرود. به خیابان اصلی رسيدم. برای یافتن سایه، خیابان را رصد کردم. توی پیاده‌رو، پشت کرکره‌ی پایین آمده‌ی مغازه‌ای سایه دیدم. سریع سجاده‌ام را همانجا پهن کردم. چشمم را بستم و شروع کردم به تنفس عمیق. از صدای همزمان گریه‌ی دو نوزاد چشمانم بی‌اراده باز شد. زنی کنارم زیرانداز پهن می‌کرد و نوزادهای دوقلویش، در کالسکه اووَ اووَ می‌کردند. سرشان را نوازش کردم. موهایشان مثل پر جوجه نرم و نازک بود. ساکت شدند. یکدفعه آب سردی با فشار روی سر و صورتم پاشید‌ه شد. بلند پرسیدم: "چی بود؟" مادر دوقلوها به جلو اشاره کرد. پیرزنی، چادر گل‌دارش را دور کمر بسته بود و با شیلنگ به مردم آب می‌پاشید. بیخیال ذخیره‌ی انرژی شدم. برایش دست تکان دادم و بلند خندیدم. جمعیت متراکم می‌شد، صف‌های نماز شکل می‌گرفت و صدای مرگ بر آمریکا از هر طرف می‌آمد. مرد کفن‌پوشی با یک بغل پرچم سه رنگ ایران، پشت وانتی رفت و فریاد زد: "پرچم نذری! پرچم نذری!" جمعیت برای گرفتن پرچم، دور وانت جمع شد. مادر دوقلوها سَر کج کرد و به پرچم‌ها خیره ماند. گفتم: "شما کنار بچه‌ها باشید، می‌رم براتون پرچم می‌گیرم." از سایه و مکان امنم بیرون رفتم. زیر برق آفتاب در صف پرچم نذری ایستادم‌ و آرام زمزمه کردم: "مرگ بر آمریکا" حلقه‌ی جمعیت بلند جوابم داد: "مرگ بر آمریکااا" خون در رگ‌هایم جوشید، آفتاب و فشار مغزی از یادم رفت، محکم‌تر شعار دادم: "مرگ بر آمریکااا" جمعیت بلندتر جواب داد. دستم را دراز کردم. پرچم گرفتم و مثل کاپ قهرمانی در آسمان بالا بردم، تکان دادم و فریاد زدم: "مرگ بر اسرائیییل" 🔴 قرارگاه ربّیون رو دنبال کنید 👇👇 🌐 Eitaa.com/joinchat/2996569282C1bd0bc1bd3
استاد عابدینیدومین نشست قرارگاه ربیون.mp3
زمان: حجم: 4.07M
| دومین نشست قرارگاه ربّیون 🎙بیانات در دومین نشست قرارگاه ربّیون: 🔻وظیفه امروز ما روایتگری الهی جنگ است. 📆۲۸ خرداد ۱۴۰۴ 🔴 قرارگاه جنگی ربّیون 👇👇 🌐 Eitaa.com/joinchat/2996569282C1bd0bc1bd3
سنگری دارم که نامش خانه است هستی من حفظ این کاشانه است پشت سنگر چای را دم کرده ام من خبرها را کمی کم کرده ام دور کردم خانه را از اضطراب خوانده ام با بچه ها هر شب کتاب در هیاهو و صدا از روبرو میروم آرام و میگیرم وضو کودکم بالا رود بر دوش من افسرِ آینده در آغوش من بوی عطر قورمه سبزی شد بلند سنگرم را دور کردم از گزند روزها گل های من سرزنده اند دشمنان کشورم بازنده اند می‌دهد آزارشان لبخند ما روسری ها می‌شود سربند ما مادری را دوست دارم مثل نور گرم هستم، عاشق و سنگ صبور کودکم بر دامن سبزم پرید پرچم زیبای ایران را کشید دخترم بازی کند در جانماز شکر می‌گویم خدا را در نماز عشق و ایمان غصه را سرکوب کرد حال فرزندان من را خوب کرد زندگی جاری ست در میدان جنگ میزنم هر روز بر این خانه رنگ جنگ تحمیلی نشان ضعف نیست حاضر میدان بزمِ رزم کیست؟ درس مادر بودنم را خوانده ام پای این سنگر تماما مانده ام دست هایم روبه سوی آسمان میهنم تا آخرش زیبا بمان...🌱 📍 رسانه به‌علاوه‌هم 🔴 قرارگاه ربّیون رو دنبال کنید 👇👇 🌐 Eitaa.com/joinchat/2996569282C1bd0bc1bd3