eitaa logo
مجموعه ادبی روایتخانه
801 دنبال‌کننده
1هزار عکس
126 ویدیو
7 فایل
خانه داستان نویسان انقلاب اسلامی www.revayatkhane.ir ارتباط با ادمین👇 @Revayat_khaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
✨رونمایی کتاب صید درخت اثر جدید سرکار خانم لیلا شمس به همت حوزه هنری اصفهان 🦌 صید درخت رمانی تجربه گرا با فرمی متفاوت است که دکتر احسان نمازی در این مراسم درباره این رمان گفت: خواندن این رمان تجربه مفید و موثری است برای اینکه هرکدام از ما عمیق‌تر به خودمان نگاه کنیم. 🔸، نویسنده‌ی اثر درباره رمانش گفت: آدم وقتی داستان می‌نویسد، هرچیزی را که می‌خواهد بگوید، در کتابش می‌گوید. اگر کسی تجربه زیسته نداشته باشد، نمی‌تواند حسش را در داستانش بیان کند. من با این قصه زندگی کردم. 🔹 گفتنی است در موسسه روایت خانه کارگاهی با تدریس لیلا شمس درحال برگزاری است که تلاشی است برای تولید متن با رویکرد قصه. 👈 درباره رونمایی این اثر بیشتر بخوانید: ibna.ir/x6qxn 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
«عکس‌های گمشده» در دوشنبه‌ها به وقت کتاب 📖 کتاب عکس‌های گمشده، ماجرای تردید بعد از یقین است. وقتی کیهانه بعد از اینکه سال‌ها، هر هفته توی خانه‌اش روضه برپا می‌کرده تا پسرخوانده‌اش زیر پرچم حسینیه تربیت شود؛ اما حالا با قتل پسرخوانده‌اش مواجه می‌شود و آبرویی که در این میان می‌ریزد. حالا کیهانه باید انتخاب کند، بین تردیدی که همۀ شواهد تأییدش می‌کنند و یقینی که برای درکش باید از چشم و گوش ظاهری بالاتر رفت. یقینی از جنس یومنون بالغیب… 🔸این کتاب با حضور نویسنده در «دوشنبه‌ها، به وقت کتاب» مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد. 🔸دوشنبه‌ها، به وقت کتاب گپ و گفتی دوستانه با داستان‌نویسان است که به میزبانی حمیدبابایی و به همت دفتر ادبیات داستانی دوبار در ماه برگزار می‌شود. ⏰ ۲۹ مرداد از ساعت ۱۶ تا۱۸ 🏢سالن اوستا حوزه هنری 🆔 @hozehonari_ir
◾به نحو احسن یا به نحو احسنت؟ 🔹اگر به جای ترکیب فارسیِ «به بهترین شکل»، می‌خواهید از معادل پرکاربرد عربی آن استفاده کنید، بهتر است که این کار را «به نحو احسن» انجام بدهید.😉 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
📖 #معرفی_کتاب باش به قلم مرثا صامتی #نویسنده_نوشت 🌱آن روز نشسته بودم پشت یونیت و داشتم دندان مری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶به مناسبت روز پزشک به قلم ✍ زیپ کوله ام را میبندم و میگذارمش کنار کفش هایم که میگوید: تواَم با این تفکراتت... خب حالا واجبه تو این‌ گرما و شلوغی و گرد و غبار و مریضی و سختی، بکِشی بری اون جا دندون درست کنی؟ همین‌جا یه روز رو نیت کن بشین پشت یونیتت، دندون خلق الله رو درست کن به جاش... فرقی داره آدم تا آدم مثلا؟ خنده ام میگیرد که اینطور حرص میخورد. می ایستم روبرویش، نگاه میکنم به چشم های نگرانش و میگویم: جدی ها... راست میگی... میدونی... تا حالا شده هیچ امیدی نداشته باشی کارت راه بیفته و زجر بکشی و راهی به جایی نداشته باشی، بعد تو اوج نا امیدی یهو یکی از راه برسه و معجزه وار حلش کنه؟ تو تموم این سالهایی که سه روز میرم اونجا شیفت میگیرم دندون‌ پیاده ها رو درست کنم اینقدر دیدم این حالت رو... به نظرت توی بیست بیست و پنج میلیون آدم که هر سال حدودا" یه زمان‌جمع میشن یه جا، احتمال درد گرفتن دندون چند تاشون منطقیه؟ درد دندون داغونت کرده دارو جواب نمیده بی خوابی کشیدی سر درد داری جای نشستن و خوابیدنم به زور هست... نا امیدی و دستت به جایی بند نیست... ناراحت و آشوب... یهو بهت میگن، ببین! چند نفر از کشورت هستند فلان جا که آرومت کنند، برو... و تو لبخندشون رو با چشم هات ببینی... اینجا غیر از من خییییلی ها هستند..‌. اما اونجا... و آرام دست میکشم روی موهای مشکی و خوش حالتش و میگویم: حالا به نظرت، خوب نیست برم اونجا و لیوان آب م رو پر کنم از اقیانوسش برای یک سال م و برگردم..‌‌. که: وَجَعَلنا من الماءِ کلَّ شی حیّ... 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 👉 @revayat_khane