📌 #لبنان بیروت، ایستاده در غبار - ۴۹ خبر فوری: سیدمرتضی آوینی، زنده است @targap @ravina_i

🍉 🍉 یلدای مادران 🍉🍉 🔺قسمت ۱ سحر کنار پنجره ایستاده بود و به منظره حیاط نگاه می‌کرد؛ صدا زد «مامان، مامان، داره بارون میاد.» مامان هم اومد پشت پنجره و در حالی که به آسمون نگاه می‌کرد گفت «خدا را شکر، انگار زمستون داره خودی نشون میده.» سحر: مامان، من برای شب چله روسری با تم یلدا می‌خوام! مامان: همون روسری که گل سرخ داره یلدایی دیگه! سحر: من یکی دیگه می‌خوام مامان: ای بابا چه دوره‌ای شده! همه چی تم داره، بی تم، یلداتون یلدا نمی‌شه! سحر در حالی که به سمت اتاق می‌رفت، گفت «مامان چقدر سخت می‌گیری!» مامان: برای شب چله می‌خوام کوکی خرمالو درست کنم، تازه خاله گفته همون دسری که پارسال با انار درست کرده بودی خیلی خوشمزه بود، دوباره برای امسال هم درست کن. سحر: پارسال چه آدم برفی جالبی با پفیلا تو سفره شب چله خونه مامان جون بود! کار کی بود؟ مامان: چطور نفهمیدی؟ دختر خالت، شیرین درست کرده بود، البته طرحش رو من دادم. سحر: برای چیدمان میز یلدای امسال طرحی نداری؟ مامان: یک سال هم شما دخترا طرح بدین. فقط دنبال این هستین که چه خورم صیف و چه پوشم شتا ؟ سحر: همین فروشگاه کنار عکاسی هنگامه چه چیدمان یلدایی خوشگلی برا فروش داره! مامان: چه حاضر آماده ، هزینه‌اش هم خوشگله. در همین حین گوشی مامان زنگ خورد. «الو، سلام، چطوری؟ خوبی؟ بچه‌ها خوبن؟ چی شده؟ چرا نگرانی؟ کی اینطور شد؟ حالا حالش چطوره؟ کدوم بیمارستان؟ من الان میام. چرا؟ خب من هم می‌خوام کنارش باشم، هرطوری شد زود خبرش رو به من بده، باشه، باشه، خداحافظ. سحر با نگرانی گفت «چی شده؟ چه خبره؟» مامان: خاله بود گفت که آقا جون حالش بد شده بردنش بیمارستان. سحر: چرا؟ برای چی؟ مامان: به خاطر آلودگی هوا، نفس کم آورده، قلبش گرفته، بردنش بیمارستان. من می‌خواستم برم ولی خاله گفت نیا، من پهلوش هستم ،حالش بهتره. مامان دمغ شد و با بی‌حوصلگی اومد نشست کنار بخاری و زمزمه کرد، «امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء» و باران همچنان می‌بارید. 🖋 خانم بیک زاده 🇵🇸 @Jebhe_revayate_Quds

🍉🍉 یلدای مادران 🍉🍉 🔺قسمت ۲ امّ عامر با صدای شرشر باران از خواب بیدار شد. او ۱۰ دقیقه‌ای بود که خوابش برده بود. اسرا، دو و نیم ساله، شب گذشته از گرسنگی خوابش نمی‌برد، ناآرامی می‌کرد، به هر سختی که بود او را خواباند، تازه خوابش برده بود که از صدای باران بیدار شد. اگر دیر می‌جنبید باران وارد چادر می‌شد و زیرانداز و پتوها خیس می‌شدند. خشک شدن آنها هم به این زودی‌ها غیر ممکن بود چون وسیله گرمایشی مناسبی وجود نداشت. پسر ۸ ساله‌اش را به آرامی بیدار کرد و گفت که به او کمک کند تا لبه‌های چادر را محکم کند تا باران به چادر سرازیر نشود. عامر توان زیادی نداشت ولی به آرامی از جایش برخاست و به سمت دیگر چادر رفت و آن را محکم کرد. اسرا از خواب بیدار شد و شروع کرد به گریه کردن، ام عامر به سمت او رفت و او را بغل کرد و به عامر گفت : برو به چادر ابو ابراهیم و ببین چیزی برای خوردن دارند؟ عامر از چادر بیرون رفت، طولی نکشید که صدای انفجار بلند شد، دود و خاک و آتش با همهمه و جیغ و فریاد زنان و کودکان با هم درآمیخت. بچه‌های دیگر هم از خواب پریدند. اسرا از ترس، دیگر هیچ نمی‌گفت. بچه‌ها به دامن مادر چسبیدند، مادر نگران عامر شد، در طی این یک سال، دیگر صدای انفجار برایشان عادی شده و جز لاینفک زندگی‌شان شده است. باران دیگر قطع شده. به بیرون چادر رفت. چادر ابو ابراهیم شلوغ بود. جمعیت زیادی در آنجا جمع شده بود. به سمت آنجا دوید، ابوصالح را دید که عامر را بغل کرده و به سمت امدادگران می‌برد، از پای عامر، خون شدیدی می‌آمد. مادر داد زد: عامر، عامر. ولی عامر توان جواب دادن نداشت. به سختی چشم‌هایش را باز کرد و دوباره بست. ابو صالح گفت چیزی نیست ترکش خورده. ام عامر چیزی را زیر لب زمزمه کرد: خدایا به تو می‌سپارمش. ساعتی بعد ابو صالح و عامر به چادر برگشتند. رنگ و روی عامر پریده بود و تاب و توانی نداشت. مادر او را در کناری خواباند. ابو ابراهیم پشت چادر صدا کرد. ام عامر، قرصی نان برایتان آوردم. امّ عامر نان را گرفت و تشکر کرد و تکّه ای نان به بچه‌ها داد. اسرا کوچولو با خوشحالی نان را به دندان گرفت و گاز زد، چنان با ولع می‌خورد که گویی خوشمزه‌ترین غذای دنیا را می‌خورد. مادر با رضایت به او نگاه کرد و گفت خدایا، راضی ام به رضایت. 🖋 خانم بیک زاده 🇵🇸 @Jebhe_revayate_Quds

#یحیی، خوشا بحالت مرگت فرا رسید چه مرگ‌ زیبایی... مولا علی(ع): ‏أيَّ يَوميَّ مِنَ المَوتِ أَفِر ‏يَومَ لا يُقدَرُ أم يَومَ قُدِر ‏يَومَ لا يُقدَرُ لا أرهَبُهُ ‏وَ مِنَ المقدورِ لا يُنجو الحَذِر ✳️ زندگی دو روز وجود دارد؛ روزی که مرگ سرنوشت تو نیست و روزی که مرگ سرنوشت توست. در حالت اول هیچ کس نمی تواند به شما آسیب برساند و در بار دوم هیچ کس نمی تواند شما را نجات دهد. @Thirdintifada

"حاج احمد، گزینه‌‌ای داریم که می‌خوای برگردی؟ ما این فناوری رو نمی‌تونیم از جای دیگه گیر بیاریم..." 🔰اولین قسمت از خرده روایت‌های شهید احمد کاظمی با نام «سفر به روسیه» (روایتی از نقطه‌ی عطفی در بومی‌سازی صنعت موشکی ایران) آماده نمایش شد. 📺 پخش چهارشنبه ١٩ دی ماه، همزمان با سالگرد شهادت حاج احمد کاظمی 🔸محصولی از حوزه هنری اصفهان 🆔 @art_esfahan 🔹مجری طرح: آستانه قاب هشت 🆔 @ghabe_hasht

#خط_تحلیل آتش بس، پیروزی است؟ 🔥بنظرم قطعا، اما خب هیچ پیروزی بدون هزینه نیست هرچند باید ابتدا جزئیات آن منتشر و سپس آنچه مشخص خواهد کرد که تا چه میزان تصمیم درستی بوده یا خیر را آنچه در اجرا خواهد گذشت مشخص خواهد کرد نگاه کلان: ✳️ آزادی اسرا در مسیر تبادل، توافق با طرف حماس و وجود مفاد خروج از غزه 3 مولفه است که در سطح کلان یعنی پیروز آتش بس حماس است 🔴و در نقطه مقابل تحلیلگران و مقامات سیاسی و نظامی زیادی از اسرائیل به دلیل همین 3 مولفه گفته شده آتش بس را در نگاه کلان شکست بزرگ می‌دانند توافق با مجری 7 اکتبر، آزادی اسرا براساس توافق نه فشار نظامی و عدم موفقیت در تعیین بازیگر جدید به جای حماس اسرائیل حالا در نقطه ای است که در نقطه اوج حضورش در غزه نیست.‌ اکنون کمتر از 40% غزه را تسلط دارد. حماس قدرت مدیریتی خود بر مناطق پر جمعیتی را بازیافته و بیت حانون آینده غزه را نشان می دهد در جزئیات هم نقاط زیادی برای برجسته کردن موفقیت آتش بس به سود مقاومت وجود دارد گنجاندن خروج از نتزاریم در مرحله اول، آزادی اسرای حبس ابد و برخی اسرای لیست اعلامی از دیگر دستاوردهای ریزتر توافق است ✳️دوران بازسازی و احیای تنفسی زندگی اجتماعی بسیار مهم است اما در نقطه مقابل انعطاف حماس در شروط آتش بس دائم، خروج از برخی محورها از جمله حائل مرزی، فیلادلفیا و بخشی از شمال یک تهدید پیش رو است. که خب حماس برای کاهش این تهدید با توجه به تجربه لبنان، در پاسخ خواستار مشخص شدن نقشه دقیق عملیاتی مناطق حضور نیروهای اسرائیلی در مرحله های دوم و سوم آتش بس و زمان خروج است لذا نوع بازتاب رسانه ای آتش بس و روایت آن بنظرم بسیار حائز اهمیت است. یک دلیل عدم عجله حماس در پاسخ، همدلی کامل محور سیاسی و نظامی و تعریف دقیق از شروط و خواسته‌هایشان در آتش بس است چیزی که حتی در برخی مفاد از آنچه در اردیبهشت ماه از سوی هنیه و سنوار پذیرفته شد اکنون محکم تر و با چانه زنی بیشتر حماس پیش می رود @Thirdintifada

🔻وعده سید شهیدمان محقق شد؛ شهرک نشین ها قبل از آتش بس در غزه به شمال اراضی اشغالی باز نگشتند. #وعد_الصادق #انتصر_الطوفان 🔻 @hossein_pak69

بسم الله الرحمن الرحیم بیانیه مطبوعاتی حماس درباره اعلام توافق آتش‌بس و توقف تجاوزات علیه نوار غزه توافق آتش‌بس نتیجه ایستادگی افسانه‌ای ملت بزرگ فلسطین و مقاومت شجاع ما در نوار غزه طی بیش از ۱۵ ماه است. توقف تجاوزات علیه غزه یک دستاورد بزرگ برای ملت ما، مقاومت ما، امت اسلامی و آزادگان جهان است. این توافق یک نقطه عطف در مسیر مبارزه با دشمن به شمار می‌رود و گامی است در جهت تحقق اهداف ملت ما در آزادسازی و بازگشت. این توافق با توجه به مسئولیت ما در قبال ملت صبور و مقاوم نوار غزه و به منظور پایان دادن به تجاوزات صهیونیستی، متوقف کردن سیلاب خونریزی‌ها، جنایات و نسل‌کشی که این منطقه با آن مواجه است، صورت گرفته است. ما قدردانی و تشکر خود را از تمام مواضع شرافتمندانه رسمی و مردمی که با غزه همبستگی نشان داده و از ملت ما حمایت کرده و در افشای جنایات اشغالگران و توقف تجاوزات نقش داشته‌اند، اعلام می‌کنیم؛ چه در جهان عرب و اسلام و چه در سطح بین‌المللی. به ویژه از برادران میانجی که تلاش‌های بسیاری برای دستیابی به این توافق انجام داده‌اند، به‌ویژه از قطر و مصر، قدردانی ویژه داریم. جنبش مقاومت اسلامی - حماس چهارشنبه: ۱۵ رجب ۱۴۴۶ هـ مطابق با: ۱۵ ژانویه ۲۰۲۵ م وب‌سایت رسمی جنبش حماس

✳️بانشر پیام ابوعبیده سلام بر شما به خاطر صبر، مقاومت و استقامت‌تان در برابر ظلم و تجاوز سلام بر روح شهدایمان، کودکان بی‌گناهمان و مردم مظلوممان سلام بر روح‌های شما که روزی در آسمان قدس و مسجد الاقصی پس از آزادی و پاکسازی از لوث قاتلان به پرواز درخواهد آمد... @Thirdintifada

نیاز نیست به هیچ کسی اثبات کنید چه کسی در این جنگ پیروز شده. فقط سخنان امروز بلینکن را به او نشان دهید. خلاصه‌ی یک سال و نیم جنگ و نسل کشی ۶۰ هزار نفر از جمله ۲۰ هزار کودک از زبان وزیر امور خارجه آمریکا: نمی توان حماس را با عملیات های نظامی شکست داد. ما این چیز را اکنون در شمال غزه مشاهده می کنیم. حماس توانست همان تعداد افرادی را که از سربازان خود از دست داده بود، دوباره جذب و بکارگیری کند. دقیق ترین توصیف این جنگ همان پیروزی خون بر شمشیر است. تعبیر امروزی آن پیروزی اراده‌ی حق و حق طلبی بر ظلم و جنایت کاری است. جنایت هایی که با تکیه بر پیشرفته ترین علوم و فناوری جهان در مقابل وجدان های خفته انجام می شد.

بهترین راه برای اینکه حجم شکست رژیم منحوس و کودک کش را بیشتر درک کنیم، این است که خودمان را جای آن ها بگذاریم: یک گروه چریکی را که به طور ۳۶۰ درجه از هوا و زمین و دریا محاصره کرده باشیم، آن ها را در مساحتی اندازه‌ی نصف تهران گیر انداخته باشیم و به مقدار چند بمب اتم موشک و مواد منفجره روی سر آن ریخته باشیم، پشتمان را به ابرقدرت های جهان با حمایت های چند ده میلیارد دلاری و پیشرفته ترین سلاح های جهان گرم کرده باشیم، ۲۴ ساعته پهپاد شناسایی و جنگنده بدون حضور هیچ پدافندی در دست دشمن برای رصد و هدفگیری اهداف مشکوک به پرواز درآورده باشیم، ده ها گردان اف ۳۵ و غیره را به سراغ کسانی که سلاحشان آر پی جی و کلاشنکوف است بفرستیم، سازمان های جهانی و شورای امنیت را به سخره بگیریم و به راحتی و بدون ترس از هیچگونه اعتراضی ۲۰ هزار کودک را سلاخی کنیم، زیرساخت های غیر نظامی را با خاک یکسان کنیم، بنگاه های رسانه ای جهان را به صف کنیم تا جنایت های بی انتهای خود را ماله کشی و افکار عمومی مردم را به سخره بگیریم تا به راحتی به جرم جنایت خود بپردازیم و ..... آخرش به نقطه‌ی صفر بازگردیم که انگار هیچ کاری نکرده ایم و یک حقیقت تلخ را مثل سم کشنده بپذیریم که دشمن ما با اینهمه ضعف و ناتوانی نابود نشدنی است و باید وجود آن را بپذیریم. هرچقدر او را سرکوب کنیم مانند مس گداخته در آتش محکم تر می شود. هرچقدر به او فشار بیاوریم بازهم ما را به نقطه‌ی صفر بازمی گرداند و یک نه بزرگی می گوید که مثل یک تیر حقیقت ظلمانی ما را هدف می گیرد.

✳️جانم فدای هر پیروز غمگین.... که عزیزان‌ش همه کشته شدند؛ در حالی که از دیگران دفاع می‌‌کرد در همان محدوده‌ی یک وجبی زیر پاهایش از تمامیت عقل و معنای مطلقِ عدالت در دنیا دفاع می‌کرد از همه مردم دفاع می‌کرد؛ ❗️ حتی از آن کشورهایی که دست از مبارزه کشیده‌اند ✅و جنگ این گونه ما را نصیحت می‌کند: رزمندگان زنده ماندند و آنان که در خانه‌شان بودند کشته شدند؛ آری؛ این قضای الهی بود اما چه بسا همه زنده می‌مانند، اگر همه رزمنده بودند ❤️جانم فدای مردانِ چهره‌پوشیده وقتی تیری شلیک می‌کنند، مثل دعا از زمین زبون به آسمان برین پرواز می‌کند مانند تاریخی که اینجا نوشته و بازگو می‌شود هر طور می‌خواهید ما را محاصره کنید! اما «نان» و «تاریخ»، اینجا در تنگنای محاصره شکل می‌گیرد! ✳️جانم فدای آن خورشیدهایی که در تاریکی تونل‌ها از خانه‌ای به خانه‌ای در حرکت‌اند. اینجا «صبح» را پنهانی دست به دست می‌کنند به جای صبحی که جنگنده‌های ستمگر نابودش کردند جانم فدای آسمان که بمب‌های فسفری آن را همچون گیسوان یک هیولا پُر می‌کنند هزاران گیسوی سفید، هزاران افعی به سوی زمین می‌آیند ما با دست‌هایمان سعی می‌کنیم، آن را نگهداریم و نزدیک بود فرو بریزد، اگر دست‌های پاکان نبود به دشمن بگو: هنوز هم احمق هستی! حالا هر چه می‌خواهی با آن‌ها مذاکره کن! و از آن‌ها آتش‌بس بخواه! ای فرمانده لشکری که سال‌هاست، به سوی گیسویی بافته شده یا چشمی سرمه‌کشیده حمله‌ور شده‌ای! می‌دانم که تو از کودکان زنده نمی‌ترسی؛ صادقانه تو را دعوت می‌کنم: از کودکان جان‌باخته بترس! ❤️تمیم برغوثی رویایی می‌خواند.... @Thirdintifada