eitaa logo
| روایت تبیین |
264 دنبال‌کننده
481 عکس
241 ویدیو
7 فایل
﷽ 📱موبایل تو، سلاح توست! ✍️🏻 جهـٰادتبییـن، یک فریضه قطعی و فوری‌ست...
مشاهده در ایتا
دانلود
📮 | بنام خدایی که اشک را آفرید تا قلب‌ها زیر فشار حسرت و دلتنگی مچاله نشوند به نام خدای دل‌شکسته‌ها... 💔⛈ این‌بار‌ هم نشد که همسفر کاروان نور باشم، نشد که بیایم و دستانم را به دور ضریحت حلقه بزنم جسمم از تو دور بود، و اما دلم بی‌تاب وصال وقتی اسم شما و سرزمین نینوا و حتی حرفی از زائران اربعینت به میان می‌آمد انگار سینه ام می‌خواست بشکافد دل است دیگر هیچی حالیش نمی‌شود دائما بهانه می‌گیرد و بغض سنگینی را روانه گلویم می‌کند، نه گوش می‌سپارد به منطق‌های عقلانی و نه قسمت و تقدیر آخر‌ مرغش یک پا دارد اما بیچاره هر کاری کند، هرچقدر هم آرزوی پرواز را در سر بپروراند، مثل کبوتری‌ست در قفس که از دیار خود جامانده و با چشمانش از لا به لای میله های آهنین به پرواز کبوتران در آسمان عشق چشم می‌دوزد و امان از آهِ حسرت... کبوتر بی‌تاب دلم با اینکه عطش دلتنگی وجودش را می‌سوزاند اما سرسخت‌تر از این حرفا بود که به همین راحتی ها کوتاه بیاید؛ اختیار جسمم را از عقل و مغزم گرفت و آن را تابع دستورات خود کرد مدام در ذهنم پچ پچ میکرد که اگرچه از زیارت محرومم اما همین قفس تنگ و تاریک را با خادمی‌کردن برای مولایت از نورِ عشق لبریز کن، دیگر تمام کارهای روزمره‌‌ام را نذر تو کردم، در خیال خود پنداشتم که من هم موکب‌دار تو هستم ذره ذره وجودم را نذر تو و منتقم خونت منجی عالم، مهدی صاحب زمان(عج) کردم؛ از شست و شو ظروف و کارهای مختلف خانه مثل پخت و پز و جارو کردن و حتی واکس زدن کفش‌های درب منزل به امید اینکه مرا هم به عنوان خادمت بپذیری با اینکه از کاروان عشق تو جامانده‌ام ‍ اما سـلام میدهم و‌ دلخوشم که فرمودید: هر آنکه در دل خود یاد ماست، زائر ماست السَّلام عَلَيْكَ يَا أبَا عَبْدِ اللهِ السَّلام عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ السَّلام عَلَيْكَ يَا ابن أمير المؤمنين وابن سيِد الوصيين...♥️🌱 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی بدون نام _____________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | «داستانک کوچکترین لبیک» موهای خرمایی‌اش عرق کرده بود. تکیه داده بود به موکب. بغض کرده بود و مشایه را نگاه می‌کرد. خانوادگی خادم بودند جز او. آب دهانش را قورت داد. کف دست راستش را به سمت زائرها بلند کرد. صدای ظریف کودکانه‌اش توی مشایه پیچید: «لبیک یا حسین». دست زائرها که بالا آمد و لبیک‌ها بلند شد، پروانه‌ای توی قلبش بال بال زد. 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی بدون نام ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | «داستانک عطش» رویای شیرین خادمی ارباب تمام وجودش را گرفته بود. نیت کرد... سینی را از لیوان‌های شربت پر کرد. کنار جاده ایستاد. شهد شیرین به جان هر زائری می‌نشست، رویایش برآورده می‌شد. 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی بدون نام ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | روی صندلی نشستیم. گفتم:« اونقدرا هم که میگن گرم نیست!» فاطمه سرش را پایین انداخت و زیر لب گفت:«گرماهایش را حسین کشیده...» از چیزی که گفت سوختم. چیزی در گلویم جوشید و پشت پلک هایم جمع شد. فدای تو حسین(ع) جان! گرماهایش را تو کشیدی، سختی هایش را تو کشیدی، تشنگی هایش را تو کشیدی، خستگی هایش را تو کشیدی، علی دادن هایش را تو کشیدی، و هر لحظه میگویی من میکشم، جاهای سختش با من، شما فقط بیائید تا نجاتتان دهم. بیایید تا شما را به بهشت ببرم... 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم یحیائی ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | مرد میانسالی، از یکی از موکب ها خوشه ای انگور گرفت. کنار جاده ایستاد و با کسی پشت سرش حرف میزد. دختری به هوای اینکه انگور نذری است، میخواست یک دانه انگور از خوشه جدا کند که فهمید مال آن آقاست. فوری دستش را کشید و به سرعت رفت تا او را نبیند. اما دیگر دیر شده بود! مرد میانسال به دنبالش افتاد و بلند بلند صدایش میکرد:«دخترم‌ وایستا! باید بخوری! نمیشه، باید ازش بکنی!» خنده ام گرفت. همه جای دنیا دنبال دزدها میکنند تا او را بگیرند، اما اینجا با همه جای دنیا فرق دارد. اینجا به دنبال زائرها میدوند تا چیزی که میخواهد به او بدهند، حتی به زور! اینجا فکر میکنند زائرها چه چیزی بیشتر دوست دارند، چه چیزی بیشتر احتیاج دارند، همان را برایشان مهیا کنند. اینجا با همه جای دنیا فرق دارد... 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم یحیائی ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | ساعت ۲ بامداد، جان همه بالا آمده. زائران پایشان را به زمین میکشند. صدای خش خش کفش ها زیاد شده، پای همه درد میکند و چهره ها پر از خستگی و خواب است. صدای دو جوان را از پشت سرم میشنوم. صدا، خسته و بی جان است:«خدایا میشه این دوتا پا رو در راه اسلام از ته قطع کنی؟!» از این دعای عجیب برق از سرم میپرد. خدایا! در برابر این دعای خالصانه چه باید گفت؟ باید گفت آمین؟ این‌ها چرا غر نمیزنند؟ چرا وقتی خسته میشوند، میخواهند سهمشان بیشتر شود؟ چرا میخواهند بیشتر فدایی شوند؟ خدایا تو چه آفریدی؟ اینجا، با همه جای دنیا فرق میکند... 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم یحیائی ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
هدایت شده از 
📮 | امشب، شب اربعین، نزدیک کربلا، مسیر در نهایت شلوغی است. امشب حال و هوای همه موکب ها فرق دارد. بعضی از عراقی ها در حال جمع کردن موکب‌شان هستند و انگار خیلی بابت این کار احساس شرمندگی می‌کنند. همه‌شان می‌ایستند پای داربست موکب و سینه‌زنی راه می‌اندازند. به سینه می‌کوبند و اشک می‌ریزند، ولی دلشان نمی‌آید ستون‌های موکب را باز کنند. به یاد آقایی که به وقت کشیدن عمود خیمه ی برادرش، دلش از نگاه خیس خواهر، خون بود. به یاد دل کوچک رقیه که با افتادن خیمه ی عمو، فروریخت. به یاد تو حسین(ع)، ای قهرمان بی‌بدیل تاریخ، که ستون تک تک خیمه‌ها را کشیدی و با افتادن همه‌شان اشک ریختی. به یاد تو، ای تنها تر از تنها... 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم یحیائی ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | مردی میانسال و عرب بود. وسط جاده ایستاده بود و ظرفی در دست داشت. داشتم دقت می‌کردم که چه نذری می‌دهد... اما چون شب بود، نمی‌دیدم! فقط چند ثانیه طول کشید، اما او در همین چند ثانیه متوجه نگاه من که به دنبال دستش کشیده می‌شد، شده بود. فهمیدم خرماست. میخواستم بروم، او به سمتم آمد و ظرف را پیش رویم گرفت. اینجا همه چیزش فرق می‌کند مهمانی‌اش، میزبانی‌اش، حتی نگاه کردن‌هایش. اینجا همه با دل‌هایشان زندگی می‌کنند. 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم یحیائی ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | صدای «لبیک یا حسین» گفتن کودکان عراقی از چند قدم جلوتر به گوش می‌رسد. بوی فلافل در هوا پیچیده. دسته‌ای از زائران‌ ایرانی از کنارم رد می‌شوند. مداح‌شان روضه می‌خواند. مرد عراقی با اصرار زیاد، سعی می‌کند زائران را برای استراحت به خانه‌اش ببرد. آفتاب وسط آسمان است. آب لیوانی را باز می‌کنم و‌ روی سرم می‌ریزم. قطرات آب روی چادرم سر می‌خورند و روی زمین می‌ریزند. کسی دستش را روی شانه‌ام می‌گذارد‌. چشم‌هایم را باز می‌کنم. پرستار بیمارستان است که من را از رویاهایم بیرون کشیده است: _«خانم حسینی، اگه می‌خواید هزینه داروهای یه بیمار نیازمند دیگه رو هم پرداخت کنید، این نسخه ی یکی از بیمارامونه.» کاغذی که به سمتم گرفته را می‌گیرم و به سمت داروخانه می‌روم. امسال جا ماندم، ولی نمیگذارم از کاروان حسینی جا بمانم. با روضه خانگی، با نشاندن یک لبخند، با کمک به یک بیمار نیازمند، فدای خستگی‌ات یا زین العابدین(ع)... 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم یحیائی ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | زیارت اربعین زیباست وقت صبحگاه و شامگاه اینجا دارد هوایی دلپسند و دلبخواه اینجا اینجا بهشتی می.شود هرکس که می‌آید دارد ز هر گوشه به جنّت شاهراه اینجا وقت طواف است و چقدر این عاشقی زیباست رشک همه میخانه هست و خانقاه اینجا اینجا پناه عالم است و حق بنا کرده بر بی‌پناهان جهان یک سر پناه اینجا زائر به سمت حضرت خورشید می.آید می.بوسد او شش گوشه را با اذن ماه اینجا به به چه تصویری چه اعجازی از این بهتر هستند دوشادوش هم مسکین و شاه اینجا هستند عجم‌ها و عرب‌ها هم کنار هم هست اتّحاد شیعه را عالم گواه اینجا رنگ و نژادش نه ملاک برتری تقواست فرقی ندارد که سفید و هم سیاه اینجا حال و هوای اربعین است و زیارت، ما کردیم شب ها را سحر با اشک و آه اینجا گاهی زیارتنامه جاری روی لب هامان گاهی میان روضه‌ای از قتلگاه اینجا دل سمت بابُ القبله وقتی می‌کند تعظیم یکباره می‌گردد که حالش روبراه اینجا سرمست می‌گردد جهان با صرف یک چایی هر لحظه دارد لذتی سُکر مباح اینجا دلبسته یک چرخش چشمان خورشیدیم بخشیده خواهد شد تمامیّ گناه اینجا پای پیاده خسته زائر می‌رسد از راه بهرش عمودش می‌شود یک تکیه گاه اینجا مُزد خودش را آخر از شش گوشه می‌گیرد زائر نمی‌گردد دمی اجرش تباه اینجا کعبه به طوف کعبه شش گوشه می‌آید جایی که معماری شده یک قبله‌گاه اینجا با چشم های پُر ز باران می‌رسند از راه جنّ و ملک در قالب خیل سپاه اینجا انگار هنگام وداع آخرین است و یک دختر افتاده به پای ذوالجناح اینجا دلتنگ با پای پیاده آخرین خورشید گه در بقیع بی چراغ است آه! گاه اینجا حتّی خدا هم بی‌گمان در بند شش گوشه.ست آیینه‌اش را می‌شود غرق نگاه اینجا 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از آقای ناصر دوستی ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
‌🇵🇸 📣 با عرض سلام و احترام... ضمن تسلیت و دعا برای عزیزان‌ِ فلسطینی... در کنار عذرخواهی فراوان از شرکت‌کنندگان محترم. اگر در جمله‌ای کوتاه بخواهیم تاخیر اعلام نتایج پویش را به محضر شما اطلاع بدهیم، این را عرض خواهیم کرد که متاسفانه به دلیل مشکلاتی که برای تعدادی از داوران پویش پیش آمد، روند داوری آثار با تاخیر رو به رو شد. از این جهت به شما قول خواهیم داد که امشب آخرین سری آثار در کانال منتشر و فردا مورخ ۱ آبان‌ماه اعلام نتایج نهایی خواهد بود. ان‌شاءالله پس از اتمام اعلام نتایج با برنامه‌های دیگری در خدمت شما خواهیم بود. ✍🏻 ادمین | پویش رسانه‌ای خدمت اربعینی | 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا