eitaa logo
روایت دارالعباده
112 دنبال‌کننده
158 عکس
32 ویدیو
0 فایل
ارتباط با ادمین: @Ab_gholamii
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ کله‌شق‌ها روی سِن تئاتر (چند خطی برای مجتبی لاله‌زاری و نمایش جدیدش سگک) پرده اول: قیافه‌اش آشناست، ولی نه خیلی؛ وسط سالن سازمان فرهنگی شهرداری جلو می‌آید و بعد از تقدیم چند جمله کاف‌دار در ستایش داشتن جگر و مورد عنایت قراردادن رقبای انتخاباتی توسط اینجانب، خودش را معرفی میکند؛ نشناختی مرتضایی، لاله زاریَم، کلاس اول ب، دبیرستان امام حسن؛ دو ریالی کجم کمی صاف می‌شود؛ نباید به این سادگی می‌شناختمش؛ شما باشید بعد ۱۵ سال همکلاسی قدیمیتان را ببینید، که موهایش در اقدامی آوانگارد از جمجمه مهاجرت کرده و به صورت پناهنده شده باشند می‌شناسید! پرده دوم: پشت تلفن می‌گوید: ببین من توی تئاترام صحنه عرق خوری هم دارم؛ ولی وطن پرستم، چند وقت یکبار یه تئاتر دفاع مقدس هم می‌سازم؛ برای این کارم هم کلی از جماعت هنری فحش می‌خورم. قصه فحش خوردن‌هایش را قبلا شنیده بودم؛ ماجرا برمی‌گشت به بلوای ۱۴۰۱ و تحریم‌ هنرمندان؛ تقریبا همه می‌گفتند کار نمی‌سازیم، اما او خلاف جریان آب شنا کرد و ساخت؛ برای امام رضا (ع) ساخت و حسابی هم فحش خورد. آنجا بود که همه فهمیدند مجتبی لاله‌زاری فقط خوب فحش نمی‌دهد، فحش‌خورش هم ملس است. پرده سوم: سردر سالن نوشته است تماشاخانه نیک‌آیین؛ او هم فحش خور و فحش بِدِهَش ملس بود؛ این را از همان مصاحبه ۷ ساعته‌ای که در ساختمان کهنه کانون رشد لابه‌لای دود سیگارهایش با او داشتم فهمیدم؛ حیدر نیک‌آیین کار خودش را می‌کرد، مزین به صفت عالیه کله‌شقی بود و نمی‌گذاشت حریتش برای خوش‌آمد این و آن نقطه‌دار شود. صفتی که مجتبی هم انگار آن را از جایی به ارث برده؛ و البته سوژه نمایشش، شاهرخ ضرغام که سرآمد کله‌شق‌های دوران خودش بود؛ او را هم همین کله‌شقی‌هایش از گود کشتی به سالن کاباره لب کارون تهران برد، و از آنجا به بیابان‌های شلمچه؛ و مجتبای کله‌شق چقدر تروتمیز این کله شقی و یا بهتر بگویم داستان حُر شدن شاهرخ را در صحنه تئاترش به تصویر کشیده است. بی پرده: اتفاقا من هم بدم نمی‌آید کله شق باشم وکمی فحش بخورم؛ چه از جماعت متحجری که تئاتر را معادل فحشا می‌دانند و چه جماعت مثلا هنرمندی که سالن‌ تئاتر را با کاباره اشتباه می‌گیرند. اینها دو روی یک سکه‌اند؛ اگر شما هم می‌خواهید به جمع کله‌شق‌ها بپیوندید و ضرب این سکه رایج تقلبی را پایان بدهید همین الان بروید و بلیط نمایش سگک را بخرید و نگذارید توسط این دو جماعت غریب‌کُش شود. علی اصغر مرتضایی راد شنبه|۲۱ تیر ۱۴۰۴ | 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd برای دیدن دیگر روایت‌ها به کانال بپیوندید.
📌 دشمن پیشرفته‌ترین سلاح‌ها و پیچیده‌ترین روش‌هایش را به‌کار برده، پای هزینه‌اش هم ایستاده تا انسان‌هایی را در اعماق زمین یا کورترین نقاط مورد هدف قرار دهد! از اول جنگ به این فکر می‌کنم: کارهای ما در چه حد و قواره برای دشمن تهدید حساب می‌شود؟ آیا برای دشمن خطری داریم؟ محمدعلی جعفری شنبه|۲۱ تیر ۱۴۰۴ | 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd برای دیدن دیگر روایت‌ها به کانال بپیوندید.
📌 کارنامه تحصیلی دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی شاهرود! در امتحانات دانشگاه غایب بود ولی بهترین نمره را در مهمترین امتحان زندگی‌اش گرفت! تیرماه ۱۴۰۴ | 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd برای دیدن دیگر روایت‌ها به کانال بپیوندید.
3.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این سازه، با رفتن مهندس‌ها نمیریزه! 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd برای دیدن دیگر روایت‌ها به کانال بپیوندید.
دست‌نوشته بسیار زیبا و عجیب «شهید غلامعلی رشید»؛ یک هفته قبل از شهادت! 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd برای دیدن دیگر روایت‌ها به کانال بپیوندید.
26.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روشنگری «شمعون گوهریان» از کلیمیان مقیم یزد از تاریخچه صهیونیست ها/ صهیونیست ها یهودی نیستند. ما این‌ها را به عنوان نماینده خودمان قبول نداریم... ‌ ‌‌ 🇮🇷 | روایت مردم یزد 🆔@revayateyazd برای دیدن دیگر روایت‌ها به کانال بپیوندید.
📌 📌 روضه‌دار (۱) چهار سال است دهه اول محرم که می شود، همه شیفت های کاری ام را جابجا می کنم و با دوربینم در کوچه‌ پس‌ کوچه‌های یزد قدم می‌زنم؛ در خانه‌هایی که هر محرم با بوی اسپند و نوای روضه جان می‌گیرند، تلاش می‌کنم ردّ زندگی روضه‌داران را ثبت کنم، آرام و مداوم! نمی‌دانم این مسیر چند سال دیگر ادامه دارد، اما می‌دانم هنوز حرف‌های ناگفته زیادی باقی مانده... روضه‌ی معروف «جلال مرشد مالمیر» یکی از روضه‌های قدیمی یزد است که سال‌هاست توسط داماد او، حاج عبدالحسین حاجی‌بیکی، در خانه‌اش برگزار می‌شود؛ پیرمردی آرام، خوش‌رو و دوست‌داشتنی. روضه این خانه یک تفاوت جدی با بسیاری از روضه ها داشت؛ به پیشنهاد پسرهای حاج عبدالحسین بین روضه ها یک متخصص اورژانس‌ یا آتش نشان یا مشاور خانواده هم سخنرانی می کرد. اما امسال وقتی وارد خانه‌اش شدم، صاحب روضه را کنار در ندیدم، روی تختی در گوشه‌ی حیاط خوابیده بود. پسرش گفت: «چند روزی‌ست مریض شده، اما خودش خواسته برایش تخت بگذاریم تا در روضه حاضر باشد.» دهه‌ی اول که تمام شد، حاج عبدالحسین هم رفت... انگار آمده بود فقط دهه را به پایان برساند و بعد راهی شود؛ آرام، بی‌صدا، درست مثل همیشه! ادامه دارد... علی حسن زاده دوشنبه | ۲۳ تیرماه ۱۴۰۴ | 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd برای دیدن دیگر روایت‌ها به کانال بپیوندید.
📌 📌 روضه‌دار (۲) امروز به جای عکاسی از زندگی روزمره یک روضه‌دار، تشییع او را عکاسی کردم! تشییعی که ثبتش برای من آسان نبود. موقع دفن، یک تکه از پوش قدیمی و معروف خانه‌اش را روی کفن گذاشتند. شاید این پوش، همان نشانه‌ای باشد که در آن دنیا شفاعتش کند... هرچند این حرف من غلط زیادی است؛ مگر می شود حسین روضه دارش را فراموش کند یا برای شفاعتش نیاز به نشانه داشته باشد؛ والله نه! شاید این پوش بیرقی می شود در دستان حاج عبدالحسین حاجی‌بیکی تا در عالم محشر چشم ها را به خود جذب کند و همه بگویند: ببینید روضه دار حسین آمد. علی حسن زاده دوشنبه | ۲۳ تیرماه ۱۴۰۴ | 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd برای دیدن دیگر روایت‌ها به کانال بپیوندید.