eitaa logo
روایت دارالعباده
112 دنبال‌کننده
158 عکس
32 ویدیو
0 فایل
ارتباط با ادمین: @Ab_gholamii
مشاهده در ایتا
دانلود
4.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‼️من گرسنه‌ام‼️ ، پیام کودکان غزه رو برای ما گفته 💔 در چند روز اخیر، ۱۷ کودک در غزه به خاطر گرسنگی و سوء تغذیه جان خودشون رو از دست داده‌ن با توجه به ممانعت اسرائیل از ورود غذا و شیر خشک، متأسفانه احتمال میره در روزهای آینده این آمار به صورت تصاعدی بالاتر هم بره😞 ✅ به قول سعید زیاد، تحلیلگر فلسطینی، مردم غزه «گرسنه» نیستند، به آن‌ها «تعمدّاً گرسنگی می‌دهند»! محمدعلی جعفری دوشنبه | ۳۰ تیرماه ۱۴۰۴ | 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd برای دیدن دیگر روایت‌ها به کانال بپیوندید.
هیچوقت فکر نمی‌کردم بین غذا خوردن و لیوان آب یخ جلوی روم، یادم به صورت دختر بچه ای بیوفته که داره واسه قطره ای آب و غذا التماس از صورتش می‌باره! یا اون طفلی که کاسۀ خاک دستشه و با زجه داره خاک می‌خوره . قطعا اینکه نتونستم سمت گاز برم و ‌نسبت به غذا درست کردن متنفر شدم بی دلیل نیست ... مهدیه یزدانی سه‌شنبه | ۳۱ تیرماه ۱۴۰۴ | 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd برای دیدن دیگر روایت‌ها به کانال بپیوندید.
🔸از این به بعد باید محتاطانه‌‌تر از واژه‌ها استفاده کنم🔸 خسته از بدو بدو‌های صبح تا ظهر، دست‌ها را می‌شورم و می‌روم توی اتاق استراحت. ساندویچی که از خانه آورده‌ام را از کیسه بیرون می‌کشم و گاز می‌زنم. ساندویچم تمام می‌شود ولی هنوز گرسنه‌ام. به ته مانده آذوقه توی کیفم نگاه می‌کنم. یک کیک و یک سیب. فکر می‌کنم باید تا ۸ شب شیفت باشم و بهتر است این‌ها را نگه دارم برای عصر. باز حس گرسنگی مثل ماری آرام بین معده و روده‌هایم می‌خزد و نیش می‌زند. فکر می‌کنم بروم از بوفه درمانگاه چیزی بخرم. کیف پول را از کیف بیرون می‌کشم. طرح فانتزی دختر موفرفری روی آن نگاهم می‌کند، بعد یکباره تیله‌های سیاه چشمش درشت و درشت‌تر می‌شود، قد یک گوی؛ از آن‌‌هایی که جادو‌گر‌های توی فیلم‌ها دارند و از توی آن دنیا را می‌بینند. من هم توی این کره‌ی شفاف چیز‌هایی می‌بینم. کودکانی رنجور با شانه‌های افتاده و سر و صورت خاک آلود، صورت‌های استخوانی تو رفته، چشم‌هایی به گود نشسته و انگشت‌های باریک و کشیده که دور ظرف‌هایی حلبی حلقه زدند، همگی مقابلم صف کشیدند به انتظار لقمه‌ای نان. یک آن مار گرسنگی درونم تبدیل می‌شود به اژدهایی خشمگین، چنگ می‌اندازد به تمام سلول‌هایم. زبانه‌های آتش را می‌کشد به معده‌ام. دهانم تلخ می‌شود. محتویات معده‌ام تا وسط راه بالا می‌آیند، و حس تهوع جای حس قبلی را می‌گیرد. مثل زنان پا به ماه که به کسی یا چیزی حساس می‌شوند و حالشان بد می‌شود، نسبت به بی‌دردی خودم، به انتخاب واژه‌هایم و حس‌هایی که تجربه می‌کنم حالم بد می‌شود. اگر بعد از خوردن این ساندویچ پر ملامت من هنوز از کلمه‌ی گرسنگی استفاده می‌کنم پس برای حسی که این روز‌ها بچه‌های غزه دارند تجربه می‌کنند چه واژه‌ای باید به کار برد؟ چه کلمه‌ای حق مطلب را ادا می‌کند و این حس و حالشان را می‌تواند شرح دهد؟ گاهی چقدر واژه‌ها از رساندن عمق یک حقیقت فلج می‌شوند. دیگر طاقت نگاه کردن به این گوی جهان نما را ندارم. کیفم را پرت می‌کنم توی کمد. فکر می‌کنم از این به بعد باید کمی محتاطانه‌تر از واژه‌های گرسنگی و تشنگی استفاده کنم. زهرا نجفی یزدی چهارشنبه | ۱ مرداد ۱۴۰۴ | 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd برای دیدن دیگر روایت‌ها به کانال بپیوندید.
🇮🇷 شهادت سرباز یزدی در عملیات تروریستی امروز زاهدان 🔹 نیما کریمی سرباز یزدی امروز (شنبه ۴ مرداد) ورودی دادگستری زاهدان در حال نگهبانی بوده که با حمله ناجوانمردانه گروهک تروریستی جیش الظلم و پرتاب نارنجک به درجه رفیع شهادت نائل آمده است. 🔹 شهید نیما کریمی از اهالی اسلام آباد رستاق و از سینه زنان هیئت عاشورا بود که این روزها در صفحه شخصی خود از نگرانی جاماندن از زیارت اربعین روایت می کرد. 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd برای دیدن دیگر روایت‌ها به کانال بپیوندید.
🌷بیست شهید سرافراز استان یزد بیانگر اقتدار ایران اسلامی در جنگ تحمیلی آمریکایی صهیونیستی 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd
چون حضرت آقا به حاج قاسم گفتن: «هرکول آمریکاییه؛ بگو رستم، سهراب!» کوله‌م رو از ادبیاتِ تمدنِ هرکول پاک کردم...! ارسالی از مخاطب عازم کربلا چهارشنبه | ۱۵ مرداد ۱۴۰۴ | 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd
قصه پرغصه گرسنگی در غزه ادامه دارد روایتی از مریم عابدینی؛ یک بار رمضان نجف بودم. همه سلول هایم گشنه بودند. دینارهایم ته کشیده بود. صدای قرآن دم اذان مغرب از حرم بلند شد. همان دو سه تا موکب اطرف حرم هم یا سفره افطاریشان پر بود و یا غذا تمام کرده بودند. آن روز رو کردم طرف «باباعلی»، به گریه و گلایه افتادم. فقط چون می دانستم تاب دیدن گرسنگی یک غریب یا مظلوم را ندارد. از علی، پدر مظلومان، انتظار داشتم. علی جان این روزها از تو انتظار داریم. کودکان غزه به پدری و رزق‌های شبانه‌ات نیاز دارند. ما نمی‌دانیم چه کنیم؛ شاید هم می‌دانیم و نمی‌توانیم. اما تو می‌دانی و می‌توانی مولا. نیمه مرداد ۱۴۰۴ | 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd
2.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ طنین شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل در حرم مطهر سیدالشهدا(ع) 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd برای دیدن دیگر روایت‌ها به کانال بپیوندید.
📆 ۱۷ مرداد، روز بزرگداشت مقام خبرنگار بر جهادگران و فعالان عرصه خبر و رسانه مبارک باد ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ 🇮🇷 | روایت مردم یزد 🆔@revayateyazd
جامانده هیچ وقت از لفظ جامانده خوشم نیامده. استرس می‌گیرم. قلبم به تپش می‌افتد. کف دست‌هایم از عرق سرد لِچ<۱> آب می‌شود‌. یاد ایستگاه‌های پر ازدحام قطار و اتوبوس می‌افتم. یاد بدو بدو‌‌ها برای رسیدن سر ساعتی که بالای بلیط نوشته و اضطراب به موقع نرسیدن. نزدیک اربعین هم با شنیدن واژه «جاماندگان اربعین»، همین حس و حال را دارم. مثل اینکه قطاری رفته و من نرسیدم. راستش قبول ندارم آن کسی که اربعین نمی‌رود بی توفیق است و دعوت نشده. نمی‌توانم قبول کنم که امام حسین فلانی که از یک ماه پیش از اربعین ساکن کربلا شده را بیشتر دوست دارد، آن وقت مادرم را که تمام هم و غمش شده پرستاری از مادربزرگ زمین‌گیرم، خوش نداشته باشد ببیند. یا آن یکی دوستم که طبق امر ولی زمانش جهاد فرزند آوری کرده و پای فرزند چند روزه‌اش نشسته، از چشم امام دور باشد. یا آن یکی مادر که سنگر خانه را حفظ کرده تا مردش با خیال راحت در مشایه قدم بزند یا خادمی کند. یا آن کادر درمانی که تمام تلاشش را می‌کند تا مرهمی باشد بر درد‌های بیماران. یا آن سربازی که علاوه بر دوچشم خود، دو چشم دیگر هم قرض گرفته تا چهارچشمی از وجب به وجب خاک کشورش حراست کند. نمی‌توانم قبول کنم که همه‌ی این‌ها از راه حسین جامانده باشند. مگر راه حسین فقط آن مسیر ۸۰ کیلومتری نجف به کربلاست که هر کسی که در آن پا گذاشت به مقصود رسیده باشد و آن یکی که فقط می‌تواند با پای دل طی طریق کند جامانده باشد؟ مسیر حسین نه ۸۰ کیلومتر بلکه هزاران سال است راه سرخی است که از عاشورا کشیده شده و تا جاده سبز ظهور امتداد می‌یابد. مقصد حسین است، اما نه آن آقایی که مدفون به ارض کربلاست. مقصد معرفت به امامت و ولایت اوست که در ذریه پاکش مهدی(عج) تجلی کرده. شکی نیست که آنان که در مسیر نورانی مشایه گام برداشتند، برگه‌‌ی دعوتنامه‌ با مهر و امضای امام حسین(ع) دریافت کردند؛ اما شاید آنان که نتوانستد خود را به این خیل جمعیت برسانند هم برگه ماموریت از آقا گرفتند. ماموریت مادری، سربازی، خادمی، سرداری، رهبری و... خواستم بگویم رفیق اگر تو هم مثل من پرنده‌ی خیالت را پر دادی سمت مشایه و پاهایت مجبورند روی زمین سفت دیگری غیر از آنجا قدم بردارند؛ دلگیر و غصه دار نباش. شاید گام‌های تو هم در طریق الحسین پیش می‌روند. پ.ن، لِچ درگویش یزدی به معنای خیس (ع) زهرا نجفی یزدی جمعه | ۱۷ مرداد ۱۴۰۴ | 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd برای دیدن دیگر روایت‌ها به کانال بپیوندید.
14.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📷 انتشار به مناسبت 🎤 🎥 مصاحبه با سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان یزدی فرمانده تیپ محمد رسول الله(ص) بعد از عملیات الی بیت المقدس، آزادسازی خرمشهر 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd