📌#روایت_مردمی_جنگ
📍#شهدای_آستانه
اسم تفحص، برای من گره خورده به شلمچه، طلاییه، مجنون و...
یک بسیجی آنجا مشغول قدم زدن و چشم چرخاندن بین خاک و آوارها بود. حوصله نداشت. وقتی درباره پیدا کردن شهدا از او پرسیدم، به تابلوهایی که در خاک فرو رفته بود اشاره کرد.
_ هر جا شهید پیدا کردیم یه تابلو زدیم و عکسش رو چسبوندیم.
محمد حیدری
شنبه | ۷ تیر ۱۴۰۴ | #یزد
🇮🇷#روایتدارالعباده | روایت مردم یزد
@revayateyazd
🚩 دیر رسیدیم. آخرهای سخنرانی حاجآقا. وقتی داشتند سلام پایان جلسه را میدادند من به صحبتهای بنر پشت مداح گوش میدادم. یک جاهایی مداحی هم میکرد و اشک آدم را درمیآورد.
🚩 گاهی یک طرح و تصویر، اندازه دو ساعت سخنرانی و ده تا مقاله حرف میزند و رجز میخواند. الحق که ظریف بود و دقیق و گویا! دستخوش به بچههای هیأت بقیةالله (عج)
محمدعلی جعفری
شنبه|۷ تیر ۱۴۰۴ | #یزد
🇮🇷#روایتدارالعباده | روایت مردم یزد
@revayateyazd
#روایت_معراج
من آدمِ گوشهگیریام. توی روضه کنجی پیدا میکنم، آدمها را تماشا میکنم، به حالشان حسرت میخورم، از صاحب روضه میخواهم به حق اخلاص و سوز آنها نیمنگاهی بهم بیندازند.
من آدم گوشهگیریام. یاد ندارم دستم به تابوت شهیدی خورده باشد یا زیر تابوت را گرفته باشم. دور از هیاهو پشت جمعیت قدم میزنم با تشییعکنندگان.
اگر اول محرم نبود قبول نمیکردم. من را چه به معراج شهدا؟ معراج شهدایی که همین چند روز پیش به دست اشقیالاشقیا نزد خدا روزیخور شدهاند.
فعلا هنگم. گوشهای نشستهام. نریمان پناهی روضه سنگین میخواند و پابهپای خانوادههای شهدا اشک میریزم. فعلا همینم. شوک!
محمدعلی جعفری
جمعه| ۶ تیر ۱۴۰۴ | #یزد
🇮🇷#روایتدارالعباده | روایت مردم یزد
@revayateyazd
#روایت_معراج
این خانمهای چادری زیر بیرق حضرت زینب، کاری زینبی میکنند.
یکیشان خواهر شهید است. با خانمهای داغدار حرف میزنند. آنقدر که آرام و سبک؛ از کنار پیکر شهیدشان جدا شوند!
دلم سوخت. یهو دلم برای خانوادههای شهدای غزه سوخت!
محمدعلی جعفری
جمعه| ۶ تیر ۱۴۰۴ | #تهران
🇮🇷#روایتدارالعباده | روایت مردم یزد
@revayateyazd
#روایت_معراج
زرنگی آدم است که بلد باشد برای خودش یک نقش خوب پیدا کند تو هر موقعیتی!
مثل همین آقا! بین عزادارها و مصیبتزدهها این پا آن پا میشود.
زلزله قلبها و شانهها و زانوها که شدید میشود، داغی نفس خانوادهها که قلب و سینهها را میسوزاند، گلابپاشش را میآورد بالا! شاید نفسی را تازه کند.
رژیم صهیونیستی تازه دارد با موشکهای ایرانی آشنا میشود. هنوز مانده تا مرام و معرفت ایرانیجماعت را بشناسد!
محمدعلی جعفری
جمعه| ۶ تیر ۱۴۰۴ | #تهران
🇮🇷#روایتدارالعباده | روایت مردم یزد
@revayateyazd
#روایت_معراج
یک آدم تا قدکشیده و برای خودش مردی شده؛ مادر و پدرش چقدر نفسبهنفسش دادهاند تا روی زمین خدا راه برود. چند بار برایش آیهالکرسی خواندهاند تا زخم برندارد. حالا تابوتش زیر دست رفیقها دست به دست میشود!
رفقاش نرسیده بودند به وداع. آمدند التماس که بگذارید دم آخری یکبار دیگر داداشمون رو بغل کنیم!
محمدعلی جعفری
شنبه|۷ تیر ۱۴۰۴ | #تهران
🇮🇷#روایتدارالعباده | روایت مردم یزد
@revayateyazd
11.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایت_معراج
کار دختر ساختهست! داغ، کمر آدم را میشکند؛ مخصوصا اگر پدر و مادر باشد! مخصوصا اگر مادر سوخته باشد! مخصوصا اگر قابل شناسایی نباشد. مخصوصا اگر دختر رفته و با نشانِ روی پا، مادر را شناخته باشد!
دشمن کور خوانده! همین آدمها دوازده روز صبر کردند. دوازده روز اسرائیل و آمریکا را بیچاره کردند. و پشت همین در حسینیه میگویند: پدر و مادرمان به فدای امام حسین!
محمدعلی جعفری
شنبه|۷ تیر ۱۴۰۴ | #تهران
🇮🇷#روایتدارالعباده | روایت مردم یزد
@revayateyazd
#روایت_معراج
#تابوت_نوشت
و شهادت نام گرفت
وقتی خدا کسی را کُشت از شدت #عشق...
🇮🇷#روایتدارالعباده | روایت مردم یزد
@revayateyazd
#روایت_معراج
از این پایینشهریهای تهران است و لوطی و داشمشتی حرف میزند. از روز اول آمده پای کار غسل و کفن شهدا. میگوید: مرام اینه زیرزمینی عمل کنم. اون پشتمشتا!
شغلش را میپرسم. کارخانهدار است. میخندد: ماهی صدمیلیون درآمدم بود گذاشتم رفتم سوریه ماهی سه میلیون و نهصد حقوق میگرفتم! الانم همین است!
پلاک گردنش را نشان میدهد. میگوید: خوشحالم دوباره تو شرایط جنگی شهدا منو به بازی گرفتن!
محمدعلی جعفری
شنبه | ۷ تیر ۱۴۰۴ | #تهران
🇮🇷#روایتدارالعباده | روایت مردم یزد
@revayateyazd
#روایت_معراج
🔘 صورتش پوست انداخته. سوخته.
میپرسم: چهکار میکردی؟ میگوید: روزهای اول زیاد شهید میآوردند. حواله خدا بود افتاد گردنم. آبروداری میکردم. نمیگذاشتم پیکری زیر آفتاب بماند!
محمدعلی جعفری
شنبه | ۷ تیر ۱۴۰۴ | #تهران
🇮🇷#روایتدارالعباده | روایت مردم یزد
@revayateyazd