📌 #روایت_مردمی_جنگ
«دعای مادر»
شهر شلوغ بود. نگران بودم در آن بلبشو خیابان امام، اسنپ پیدا نشود. بعد از وداع با شهدای یزدی، با این که دلم در مسجد حظیره بود، پا تند کردم تا به آخرین اتوبوس شهری برسم.
تا آمدم روی صندلی ایستگاه خط بشینم و نفسی چاق کنم، خانمی که میخورد شصت سالش باشد پرسید:
_خط دیگه نمیاد؟
_آخریش ساعت هشت و نیمه.
رویش را تنگتر کرد. دختر و نوهاش که کمی دورتر ایستاده بودند، صدا زد.
_خط هنوز هست.
کنارم نشستند. لبهی چادرش را با دندانش گرفت و از کیفش تسبیحی سبزرنگ در آورد.
شروع کرد به فرستادن صلوات!
دخترش گفت:
_مامانی، ایران یکی از پایگاههای آمریکا رو زد!
با لهجهی یزدی جواب داد:
_الهی حالا دیه آمریکا و اسرائیل دوتاشون با هم تخت رَن! ان شاءالله نیست و نابود شَن.
دخترش حالا شدهبود مجری شبکه خبر. بلند بلند خبرها را برای مادرش میخواند. خانمهایی که در این چند دقیقه به ما پیوسته بودند، گوششان تیز شد. با هر خبر، پچپچی بینشان راه میافتاد.
_ایران، آمریکا رو زده!
_آدم باورش نمشه ایران جلوی آمریکا وایساده!
در این میان، نگاهم را به پیرزن دوختم.
زیر لب، چیزی زمزمه میکرد.
مهرههای تسبیح دانه به دانه از بین انگشتانش رد میشد.
صدایش بین آنهمه موتور و ماشین مبهم بود. به او نزدیک شدم. گوشهایم را خوب تیز کردم.
_الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل!
انگار برایش واجب شده بود که برای استجابت دعایش برای نابودی دشمن، بعد از صلوات شعار بدهد.
زهرا عبدشاهی
تیرماه ۱۴۰۴ | #یزد
🇮🇷#روایتدارالعباده | روایت مردم یزد
@revayateyazd
برای دیدن دیگر روایتها به کانال #روایتدارالعباده بپیوندید.
15.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اگر میخواهید بدانید آینده جنگ ایران و اسرائیل چه خواهد شد؟ صحبتهای همان شخصی را گوش کنید که اتفاقات این روزها را واو به واو پیش بینی کرده بود
📣 به جمع ما بپیوندید👇👇👇
🇮🇷#روایتدارالعباده | روایت مردم یزد
@revayateyazd
💥 از مالک اشتر پرسیدند:
چگونه است که شما هیچوقت؛
حتی در مه آلود ترین ایام و شرایط،
راه خود را گم نکرده اید؟
🔻 پاسخ داد:
✅ من در طوفانِ گرد و غبارِ فتنه ها؛
چشمانم جز به انگشت اشاره ی
مولایم علی [ علیه السلام ] نبود...!
🤔ما چگونهایم؟!
🇮🇷#روایتدارالعباده | روایت مردم یزد
@revayateyazd
⭕️ کلهشقها روی سِن تئاتر
(چند خطی برای مجتبی لالهزاری و نمایش جدیدش سگک)
پرده اول:
قیافهاش آشناست، ولی نه خیلی؛
وسط سالن سازمان فرهنگی شهرداری جلو میآید و بعد از تقدیم چند جمله کافدار در ستایش داشتن جگر و مورد عنایت قراردادن رقبای انتخاباتی توسط اینجانب، خودش را معرفی میکند؛
نشناختی مرتضایی، لاله زاریَم، کلاس اول ب، دبیرستان امام حسن؛
دو ریالی کجم کمی صاف میشود؛
نباید به این سادگی میشناختمش؛ شما باشید بعد ۱۵ سال همکلاسی قدیمیتان را ببینید، که موهایش در اقدامی آوانگارد از جمجمه مهاجرت کرده و به صورت پناهنده شده باشند میشناسید!
پرده دوم:
پشت تلفن میگوید: ببین من توی تئاترام صحنه عرق خوری هم دارم؛ ولی وطن پرستم، چند وقت یکبار یه تئاتر دفاع مقدس هم میسازم؛ برای این کارم هم کلی از جماعت هنری فحش میخورم.
قصه فحش خوردنهایش را قبلا شنیده بودم؛ ماجرا برمیگشت به بلوای ۱۴۰۱ و تحریم هنرمندان؛ تقریبا همه میگفتند کار نمیسازیم، اما او خلاف جریان آب شنا کرد و ساخت؛ برای امام رضا (ع) ساخت و حسابی هم فحش خورد.
آنجا بود که همه فهمیدند مجتبی لالهزاری فقط خوب فحش نمیدهد، فحشخورش هم ملس است.
پرده سوم:
سردر سالن نوشته است تماشاخانه نیکآیین؛
او هم فحش خور و فحش بِدِهَش ملس بود؛ این را از همان مصاحبه ۷ ساعتهای که در ساختمان کهنه کانون رشد لابهلای دود سیگارهایش با او داشتم فهمیدم؛ حیدر نیکآیین کار خودش را میکرد، مزین به صفت عالیه کلهشقی بود و نمیگذاشت حریتش برای خوشآمد این و آن نقطهدار شود.
صفتی که مجتبی هم انگار آن را از جایی به ارث برده؛ و البته سوژه نمایشش، شاهرخ ضرغام که سرآمد کلهشقهای دوران خودش بود؛ او را هم همین کلهشقیهایش از گود کشتی به سالن کاباره لب کارون تهران برد، و از آنجا به بیابانهای شلمچه؛
و مجتبای کلهشق چقدر تروتمیز این کله شقی و یا بهتر بگویم داستان حُر شدن شاهرخ را در صحنه تئاترش به تصویر کشیده است.
بی پرده: اتفاقا من هم بدم نمیآید کله شق باشم وکمی فحش بخورم؛ چه از جماعت متحجری که تئاتر را معادل فحشا میدانند و چه جماعت مثلا هنرمندی که سالن تئاتر را با کاباره اشتباه میگیرند.
اینها دو روی یک سکهاند؛
اگر شما هم میخواهید به جمع کلهشقها بپیوندید و ضرب این سکه رایج تقلبی را پایان بدهید همین الان بروید و بلیط نمایش سگک را بخرید و نگذارید توسط این دو جماعت غریبکُش شود.
علی اصغر مرتضایی راد
شنبه|۲۱ تیر ۱۴۰۴ | #یزد
🇮🇷#روایتدارالعباده | روایت مردم یزد
@revayateyazd
برای دیدن دیگر روایتها به کانال #روایتدارالعباده بپیوندید.
📌 #روایت_جنگ
دشمن پیشرفتهترین سلاحها و پیچیدهترین روشهایش را بهکار برده، پای هزینهاش هم ایستاده تا انسانهایی را در اعماق زمین یا کورترین نقاط مورد هدف قرار دهد!
از اول جنگ به این فکر میکنم:
کارهای ما در چه حد و قواره برای دشمن تهدید حساب میشود؟
آیا برای دشمن خطری داریم؟
محمدعلی جعفری
شنبه|۲۱ تیر ۱۴۰۴ | #یزد
🇮🇷#روایتدارالعباده | روایت مردم یزد
@revayateyazd
برای دیدن دیگر روایتها به کانال #روایتدارالعباده بپیوندید.
📌 #روایت_مردمی_جنگ
کارنامه تحصیلی دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی شاهرود!
در امتحانات دانشگاه غایب بود ولی بهترین نمره را در مهمترین امتحان زندگیاش گرفت!
#شهید_میلاد_ملک
تیرماه ۱۴۰۴ | #یزد
🇮🇷#روایتدارالعباده | روایت مردم یزد
@revayateyazd
برای دیدن دیگر روایتها به کانال #روایتدارالعباده بپیوندید.
3.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ این سازه، با رفتن مهندسها نمیریزه!
🇮🇷#روایتدارالعباده | روایت مردم یزد
@revayateyazd
برای دیدن دیگر روایتها به کانال #روایتدارالعباده بپیوندید.
دستنوشته بسیار زیبا و عجیب «شهید غلامعلی رشید»؛ یک هفته قبل از شهادت!
🇮🇷#روایتدارالعباده | روایت مردم یزد
@revayateyazd
برای دیدن دیگر روایتها به کانال #روایتدارالعباده بپیوندید.