eitaa logo
روایت دارالعباده
112 دنبال‌کننده
158 عکس
32 ویدیو
0 فایل
ارتباط با ادمین: @Ab_gholamii
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷با سلام و عرض ادب🇮🇷 ✍️ به لطف خدا قرار است در کانال «روایت دارالعباده» جذاب‌ترین نوشته‌ها و روایت‌ها پیرامون استان یزد و میهن عزیزمان و در کنار آن تازه‌ترین رویدادهای فرهنگی، هنری، ادبی، اجتماعی و ... مرتبط با جنگ تحمیلی اسرائیل علیه «ایران جان» منتشر گردد. 🎤 منتظر حمایت و همراهی شما دوستان عزیز هنرمند و عموم مردم بزرگوار هستیم. 💠 «روایت دارالعباده» را به دوستان خود معرفی نمایید. ارتباط با ادمین: @Ab_gholamii @revayateyazd
📌 *«ایران حرم است»* خاطره‌ای از سید حسن نصرالله خواندم از زبان یکی از نزدیکان سید. گفته بود: «آخرین بار جلسه‌ای با سید داشتیم. یکی از فرماندهان نظامی از انجام نشدن وعده صادق دو و نگرفتن انتقام اسماعیل هنیه توسط ایران به سید اعتراض کرد. ایشان جوابش را دادند. باز سوال کرد. چند بار سوال و جواب شد، تا اینکه سید گفت: «ببین من و تمام شما که اینجا نشستیم، شهید بشویم ولی یک تیر سمت ایران پرتاب نشود. جمهوری اسلامی حرم است و باید محترم بماند. نباید حتی یک آجر از آن کم شود.» چند بار جمله را خواندم و به عمقش فکر کردم. حرم را برای یک شخص محترم می‌سازند. کسی که آنقدر جایگاه والایی دارد که باید مقام و منزلتش حفظ شود. وقتی جایی حرم شد. قدم به قدمش، گوشه گوشه‌اش مقدس می‌شود. حرمت پیدا می‌کند. ارزشمند می‌شود. خادم و حافظ و نگهبان دارد. وقتی این سرزمین حرم است، یعنی تمام ساکنانش شأن و مقام بالایی دارند. یعنی هر گوشه از این خاک تقدس دارد. خانه‌مان، اتاق‌مان، مدرسه، محله، دانشگاه، حوزه علمیه، مغازه، کوچه و بازار و... باید حفظ و حراست شود. طاهر بماند و آلوده نشود. یعنی خادمانی در خارج از مرزها و داخل این حرم دور تا دور ما سد دفاعی بستند. جان و آبرو و دانش و زندگی‌شان را کف دست گرفتند تا آسیبی به ما نرسد. حرم‌ها خادم افتخاری دارند. این‌جا هم هرکس با هر شکل و ظاهر و شغل و سنی بخواهد می‌تواند خادم افتخاری باشد. مادری که حریم خانه و زندگیش را حفظ کند. کاسبی که محدوده فعالیتش، طاهر نگه‌داشتن مغازه و بازار باشد. دختری که حافظ پاکی و حیای این حرم باشد. یکی کارگر افتخاری شود، یکی پزشک، یکی معلم، یکی هنرمند، یکی دانشمند و... مهم بقای حرم و حفظ حرمت و هویت آن است. ✍️ زهرا نجفی چهارشنبه | ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ | 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd
📌 *«قصه غول کودک‌کش»* دنیای کودک کوچک است. به اندازه خانه‌‌شان و آن جعبه جادویی که هر روز برایش قصه می‌گوید. برای کودکان نباید از جنگ گفت. اما از قصه دلاوری‌ها چرا. مگر می‌شود جنگ با یهود باشد و قصه فتح خیبر به دست امیرالمومنین(ع) را برای کودک نگفت؟ باید برای آنها شاهنامه خواند تا بفهمند امروز ایران‌زمین پنجه در پنجه چه ضحاک خونخواری انداخته است. حماسه این شب‌های یاران تهرانی مقدم و حاجی‌زاده را کودک وقتی می‌فهمد که برای او قصه آرش کمانگیر را معنا کنی. عصر ۲۶ خرداد، صدا و سیما هم یک قصه ویژه داشت. قصه‌ای که لحظه به لحظه‌اش حماسی است. قصه‌ای شبیه ورق به ورق شاهنامه: «اژدهای پلید صهیون که حریف گرز‌های پولادین پهلوانان ایران نشد، پرواز کرد تا خانه صاحبان قصه‌ها را به آتش بکشد. آمد تا کاری کند که شب‌ها، دیگر صدای مارش پیروزی، لالایی خواب‌های ما نشود. اژدها حمله کرد تا دیگر کودکان جهان، تیرهای آتشین ایرانیان را که آشیانه غول‌های کودک‌کش را به آتش می‌کشد، نبینند.» ما آدم بزرگ‌ها، حماسه و رجزخوانی زینبی «خانم امامی» را دیدیم. اما کودکان این سرزمین چشم‌شان به شبکه پویا بود؛ جایی که مردان و زنان، دلاوری رستم را نه در شعر که در عمل نشان دادند. آن روز انگار وقت میدان‌داری زنان بود. فریاد «ادامه... ادامه...»، یعنی نباید به قدر لحظه‌ای ترس در دل کودکان این سرزمین بنشیند. تا لحظه آخر دست تکان دادند و خندیدند تا کودکان ما هم بخندند و با آنها خداحافظی کنند و منتظر باشند. فردا و فرداها قرار است ادامه رزم حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش را بشنویم و داستان صبر حضرت زینب(س) و زینب‌ها را. محمد حیدری چهارشنبه | ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ | 🇮🇷 | روایت مردم یزد @revayateyazd