سلام مولای من ، مهدی جان
هر صبح جمعه قلبم تندتر می زند ، پلک چشمم می پرد ...
هر صبح جمعه ، جارو می کنم کوچه را ، آب می دهم گلدان شمعدانی را ...
هر صبح جمعه هزار بار می پایم پیچ خیابان را ، آه می کشم گذار سریع لحظه ها را ...
هر صبح جمعه دلم برای تو می تپد ...
جمعه است و ...
... تو را من چشم در راهم ...