🏴 بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیٖم 🔷 احتجاج حضرت زهرا عليها السّلام در باره فدك و سخنان آن حضرت هنگام شهادت درباره امامت‏ ( فراز نوزدهم) 🔹«آنچه بین ابوبکر و عمر اتفاق افتاد» هنگامی‌که این اخبار به ابوبکر رسید، به عمر گفت: دستت خالی باد! چه می‌شد اگر مرا به حال خود می‌گذاشتی که شاید این گسیختگی را به نوعی التیام می‌دادم و مسئله تشنج‌آور پیش آمده را به طوری اصلاح می‌کردم. آیا این برایمان بهتر نبود، عمر گفت: در این، تضعیف قدرت تو و سبکی مقام تو بود، و من برای تو دل‌سوزی کردم! ابوبکر گفت: وای بر تو!پس کلمات دختر محمد چه می‌شود که مردم همگی دانستند که او چه می‌خواهد و ما چه حیله‌ای برای او پنهان کرده‌ایم ؟! عمر گفت: آیا بیش از یک تندی بود که از بین رفت و آیا بیش از یک لحظه‌ای بود که گذشت؟ و مثل آنکه آنچه بوده اصلا واقع نشده‌است، و گناه آنچه که بود بر عهده من بگذار! راوی می‌گوید: سپس ابوبکر با دستش بر شانه عمر زد و گفت: چه بسیار گرفتاری که تو آن را رفع نمودی!!! «خطاب تهدید آمیز ابوبکر به مردم» آن‌گاه اعلان کرد تا مردم اجتماع‌کنند، و مردم جمع شدند و ابوبکر بر فراز منبر رفته و پس از حمد و ثنا گفت: ای‌مردم، این چه حالتی است که با هرحرفی آرزویی است؟ این آرزوها در عهد پیامبر‌تان کجا بود، پس هرکسی که شنیده بگوید و هرکه شاهد بوده صحبت کند. بلکه این قضیه همچون قضیه روباهی می‌ماند که شاهدش دمش بود خدا او را لعنت کند و لعنت کرده است! ملازم هر فتنه‌ای است و می‌گوید: فتنه را به حال اولی برگردانید. طالب فتنه است بعد از آن که کهنه شده همچون ام طحال می‌ماند که محبوبترین اهلش نزد او گمراه است. آگاه باشید اگر خواسته باشم بگویم می‌گویم، و اگر تکلم نمایم مطلب را آشکار می‌کنم. ولی تا زمانی که رهایم کرده باشند من سخن نمی‌گویم. از بچه‌ها کمک می‌گیرند و زنان را به یاری می‌طلبند. ای‌انصار، صحبت سفیهان شما به من رسیده است، قسم به خدا سزاوارترین مردم به رعایت عهد رسول خدا شمایید. شما کسانی هستید که پیامبر به سوی شما آمد و او را پناه دادید و باری نمودید، و امروز از همه سزاوار ترید که عهد او را پاس دارید، و بعد از این همه، فردا صبح برای گرفتن هدیه‎‌ها بیایید! من کسی هستم که پرده‌ای را نمی‌درم و دست و زبانی را بلند نمی‌کنم مگر بر کسی که سزاوار آن باشد! و السلام ▪️ التماس دعاى فرج