🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 گمراهی و سرگردانی بدون شناخت 💚امام زمان علیه السلام💚 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 به نقل از محمد بن مسلم از 💚امام باقر علیه السلام💚 که فرمودند: 📔" َ وَ اللَّهِ يَا مُحَمَّدُ مَنْ أَصْبَحَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ظَاهِرٌ عَادِلٌ أَصْبَحَ ضَالًّا تَائِهاً وَ إِنْ مَاتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالَةِ مَاتَ مِيتَةَ كُفْرٍ وَ نِفَاق" (1) 📖 "به خدا قسم ای محمد! حال کسی که در این امت به دامان امامی که طاهر منصوب از طرف خداوند باشد دست نزند، گم شده و سرگردان است و اگر بر این حال بمیرد در کفر و نفاق مرده است." ✍️هر که دینداری خدا کند در حالی که خود را در آن دینداری به رنج اندازد ولی امام منصوب از طرف خدا را نشناسد، تلاش او پذیرفته نیست و گمراه و سرگردان است، و خداوند کردار او را بد می شمارد.او به مانند 🐑گوسفندی است که از چوپان و گله خود گم شده و شب و روز می جهد و می دود، می رود، می آید و هنگام شب 🌙که گله ی غریبی(دیگری)🐐 را ببیند، به آن گله دل میدهد و فریب آن را خورده و با آن گله در آغل همراه میشود. اما زمانیکه که چوپان(آن گله) گله ی خود را میبرد، (وی)آن چوپان و آن گله را نمی شناسد و سرگردان شده و به دنبال چوپان و گله ی خود می گردد،و باز گله ای 🐏با چوپانش میبیند و به آن فریفته میشود، و چوپان بر او فریاد میزند که :به چوپان و گله ی خودت بپیوند، زیرا تو گم گشته و سرگردانی ..و آن گوسفند گم شده، هراسان و سرگردان و تنها میجهد و چوپانی ندارد که او را به چراگاه خودش رهبری کند یا برگرداند.در همین حال که حیران است، ناگهان 🐆گرگ از گم شدنش فرصت جویی کند و او را بخورد ... ا📣📣📣📣 📔" وَ اعْلَمْ يَا مُحَمَّدُ أَنَّ أَئِمَّةَ الْجَوْرِ وَ أَتْبَاعَهُمْ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِينِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا فَأَعْمَالُهُمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْءٍ- ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ."(2) 📖"ای محمد! بدان که 🔥رهبران ستم و پیروانشان🔥از دین خدا برکنارند،گمراهند و گمراه کننده و همه کارهایشان مانند خاکستری ،در برابر گردباد روز طوفانی است ، به هیچ وجه بر آنچه کسب کرده اند دسترسی ندارند.این همان گمراهی دور است." 📚 1و2: الكافي (ط - الإسلامية) / ج1 / 184 / باب معرفة الإمام و الرد إليه ..... ص : 180 📚 کتاب مکیال المکارم -باب اول