⚡️سرانجام یک نگاه و عشق 🔰طبری در تاریخ خود می‌نگارد که ضیزن پادشاه جرامقه چون خبردار شد که «شاپور ذو الاکتاف» به خراسان سفر کرده است، به قسمتی از قلمرو پارسیان تجاوز کرد. شاپور پس از برگشت از خراسان و خبردار شدن از تجاوز ضیزن قصد حمله به کشور او (که از ناحیه بصره تا شام تحت سیطره او بود) کرد. وی ابتدا در مقابل شاپور مقاومت جانانه نمود و در نهایت به قلعه‌ای بس محکم به نام «اساطرون» پناهنده شد. لشکر شاپور چهار سال این قلعه را در محاصره نگه داشت، ولی ضیزن و لشکر و مردمش به خوبی مقاومت می‌کردند. 🔰در این میان، یک روز دختر ضیزن به نام نظیره برای تفریح و نیز سرکشی از دیوارها و برج و باروهای شهر قصد کرد که از قصر خویش بیرون آید، از بالای دیوارهای شهر، شاپور ذوالاکتاف را دید که غرق در طلا و جواهرات و در نهایت زیبایی و جوانی، در میان عده‌ای آهن پوش و غرق سلاح بر تختی زرّین تکیه زده است. این نگاه چنان دل این دخترک را ربود که هماندم گرفتار کمند عشق پادشاه پارسیان گشت و هر روز بر آتش عشق او افزون گشت تا آنجا که در پنهان به شاپور پیام فرستاد: اگر با تو همکاری کنم، چه پاداشی دریافت خواهم کرد؟ شاپور که از عشق او خبردار شده بود، گفت: پاداش همکاری تو این است که به ازدواج من در آیی و ملکه سرزمین ایران گردی. در پی این جواب، دخترک نقشه‌ای طرح کرده، به شاپور اطلاع داد. او روزی همه لشکریان پدر را به شراب خواری و باده گساری فرا خواند و آن هنگام که همه غرق نوشیدن باده بودند، به عده‌ای فرمان باز کردن درهای قلعه را داد. لشکر ایران که از قبل آماده شده بود، به درون قلعه ریختند و ضیزن پادشاه جرمقانیان را کشتند و سپس دیگر مردم را از دم تیغ گذراندند و از این قوم کسی را باقی نگذاشتند و این سلسله برای همیشه برچیده شد و حتی قلعه مستحکم آنان نیز به فرمان شاپور تخریب شد و این دخترک به بهای قتل پدر و نابودی کشور و مردم خویش، به ازدواج شاپور ذوالاکتاف در آمد. 🔰این ازدواج عمر چندای نداشت و برای این خانم خوشبختی به همراه نیاورد؛ چرا که پس از مدتی شاپور دستور داد موهای سر وی را به دم اسبی ببندند و در زمین سنگلاخی اسب را بتازانند. و بدین گونه بدن نازک و لطیف این شاهزاده خانم هوسباز قطعه قطعه گشت. 📚تاریخ الامم و الملوك، محمد بن جریر طبری، بیروت، دارالقاموس، بی تا، ج 1، ص 483.