حسین بن عبدالرزاق تبریزی مینویسد ؛
زید بن صوحان روایت میکند سه سال بعد شهادت سیدالشهداء صلوات الله علیه بر إمام سجاد علیه السّلام داخل شدم ، دیدم حضرت در محراب عبادت نشسته مناجات میکند و عرضه ميدارد ، ای رب و ای کسی که تکیه گاه من به توست ، حزن ما طولانی شد و اشک ما جاری گشت و قلبهای ما سوخت بر مصیبت پسر پیغمبر تو ، حسین صلوات الله علیه.
گریه میکرد و صیحه میکشید و میفرمود ،
آه آه چگونه فراموش کنم استغاثهٔ تو را ای پدر؟ چگونه فراموش کنم آن نگاه های مکرّر تو را؟ چگونه فراموش کنم عریان و غرقه به خون بودی و ریشت خضاب از خون بود؟
این را مکرّر میفرمود تا از هوش رفت ، نزدیک شدم و کنار حضرت گریه کردم ، وقتی به هوش آمد فرمود ای پسر صوحان هیچ چشمی محبوبتر نزد خدا نیست از چشمی که برای ما گریه کند و قلبی محترم تر نزد خدا نیست از قلبی که برای ما محزون است و برای ما شاد است.
مقتل بشارة الباکین / مجلس ۲۹.
#زین_العابدین