🏴 عبور زنان و دختران از قتله گاه، و آغاز اسارت اهل بیت پیامبر در عصر روز یازدهم محرم.«ادامه از قسمت قبل» ▪️چون به قتلگاه رسيدند نظر اهلبيت رسالت بر آن بدنهاي مجروح و اعضاي بريده، که در ميان خاک و خون غلطيده بودند افتاد. خروش برآوردند و سيلاب اشک از ديده‏ ها روان کردند. چون نظر ايشان در ميان شهيدان بر جسد مطهر سيدالشهداء عليه‏ السلام افتاد، صدا به شيون بلند کردند، و خود را از شتران افکندند، و از گريه و نوحه، ساکنان ملأ أعلي را به گريه درآوردند، و دلهاي حاضران را به آتش حسرت سوختند. زينب فرياد برآورد که: وا محمداه، اين حسين برگزيده و فرزند تست، که با اعضاي بريده در خاک و خون غلطيده، و با لب تشنه سرش را از قفا بريده ‏اند و بي ‏عمامه و ردا در خاک کربلا افتاده است، و روي منورش از خون سرخ گرديده است، و ريش مطهرش به خون خضاب شده است. ما فرزندان توئيم که ما را به اسيري مي‏برند، و دختران توئيم که ما را به بردگي گرفته‏ اند، و هيچ حرمت تو را در حق ما رعايت نکردند، خيمه‏ هاي ما را غارت کردند و سوزاندند. بعد به مادر خود فاطمه زهرا عليها السلام خطاب کرد، و از شکايت حال شهيدان کربلا و اسيران محنت و ابتلا، وحشيان صحرا و ماهيان دريا را در آتش حسرت کباب کرد. پس رو به جسد مطهر آن سرور شهداء گردانيد، و با جگر بريان و لب خون‏فشان گفت: فداي تو گردم اي فرزند مصطفي، و اي جگر گوشه‏ علي مرتضي، و اي نور ديده‏ فاطمه‏ زهرا، و اي پاره‏ تن خديجه‏ کبري، و اي شهيد آل‏ عبا، و اي پيشواي اهل محنت و بلا. سکينه دختر سيدالشهداء دويد و جسد منور پدر بزرگوار را در برگرفت، و صورت بر آن بدن مبارک ممتحن مي‏ماليد و مي‏ناليد، تا آنکه جميع حاضران - از دوست و دشمن - را به گريه و فغان درآورد، و از بسياري گريه مدهوش گرديد. تا آنکه آن محنت زده مظلومه را به زور از آن امام معصوم جدا کردند. 📜جلاء العیون، مجلسی ره، ص ۹۵۱ ▪️دل عليا مکرمه زینب، از جا کنده شد و متحيرانه و مدهوشانه نظر مي‏کرد، پس فرمود: «أخي، أ أنت أخي! أ أنت ابن أمي و ابن والدي!» سنگ و کلوخ و نيزه شکسته ‏ها را کنار زد و کشته‏ برادر را بيرون آورد. اول لب بر گلوي بريده‏ آن شهيد راه حق گذاشت، و جايي را بوسيد که نه پيغمبر بوسيده بود و نه علي و نه فاطمه. کجا را بوسيد؟ همان رگهاي بريده را. از شدت حزن و اندوه خود را به روي کشته‏ برادر انداخت و اعضاي خود را از خون برادر رنگين کرد، و ناله‏ سوزناک برآورد و همي گفت: اي پاره‏ دل زينب، اي نور ديده ‏ام، برادرم «ليتني کنت قبل هذا اليوم عمياء»➖«اي کاش کور شده بودم و تو را اينگونه نمي‏ديديم». کوري چاره‏ اين مصيبت نمي‏کند. «ليتني مت قبل هذا اليوم و لا أراک کما أنت عليه، ليتني و سدت الثري»➖«اي کاش قبل از اين مرده بودم و تو را اينگونه مشاهده نمي‏کردم، اي کاش زير خاک رفته بودم». 📚ریاض القدس ۲/۱۸۹ ▪در بعضي مقاتل نقل شده که زينب عليها السلام جسد برادر را در بر کشيد و لبهاي خود را به حلقوم بريده گذاشت و مي‏بوسيد و مي‏گفت: برادر جان، اگر مرا بين رفتن و ماندن مخير کنند، ماندن کنار تو را اختيار مي‏کنم، ولو اينکه گوشتهاي مرا درندگان در اين بيابان بخورند. برادر از دفاع نمودن نسبت به زنان و اطفال بازمانده‏ ام، و اين پشت من است که از کتک سياه شده است. 📚معالی السبطین ۲/۳۲