▪️کم کم غروب واقعه از راه می‌رسید ▪️یک زن میان دشت، سراسیمه می‌دوید ▪️این خیمه‌ها نبود که آتش گرفته‌بود ▪️آتش میان سینه‌ی او شعله می‌کشید ▪️راهی نمانده بود برایش به غیر صبر ▪️باید دل از عزیز سفر کرده می‌بُرید😭 🇮🇷@AXNEVESHTESIYASI