غلامحسین سخاوت :👇
پنج شنبه که اولین مجلس ترحیم شهید رشید و فرزند مظلومش برگزار شد، شبش در عالم خواب دیدم که جناب رشید همراه با عده ای از دوستان به منزل پدری سابق ما واقع در کوچه شهربانی تشریف آوردند در حالیکه با بدنی مجروح به سختی راه می رفت.
تعارفشان کردم آمدند داخل خانه و دست مطهرش را گذاشت روی شانه و گردنم تا بتواند راه برود.
والدینم، ممه حاجی، خاله طوبا و تمام همشیره ها و برادرانم نیز حضور داشتند.
همگی در اتاق حاج غلامعلی اخوی بنده جمع شدیم.
شهید رشید درخواست مهر نماز برای خودشان و همه ی حاضرین کردند و به امامت ایشان نماز برگزار کردیم.
سپس اخوی حاج غلامعلی قرآنی آورد و از روی آیات مربوط به جهاد، شهادت، مقام و جایگاه مجاهدین اسلام و شهدا سخنانی ایراد کرد و همه گوش میدادیم در حالیکه نگاهمان به شهید رشید بود.
ما همه متوجه بودیم که او شهید شده و اکنون حی و حاضر میهمان ماست.
خاله طوبا (که ۲۰ سال پیش مرحوم شد) از جناب رشید پرسید :
«حاجی ماجرا چه بود؟»
شهید لبخندی زد و گفت :
«هرچه بود بخیرگذشت، سر رهبر بسلامت. همه دعا کنیم برای رهبرمان، خدا خیر بده به مردم ایران! بعد از این واقعه همه اش شادی و پیروزی خواهد بود»
چهره ی جوان، خندان، امیدوار و مصمم سردار رشید لحظه ای از یادم نمی رود که در کسوت یک جوان ۲۵ ساله با چهره ای نورانی و شاد و خندان از خانه ما خارج شد.
روحش شاد و یادش ابدی باد.
مهران موزون :
حاج غلامحسین سخاوت از مخلص ترین راویان دزفولی دفاع مقدس است که به پاکی، صداقت و دیانت در دزفول شهره میباشد.
بچه کویر