سمانه یکی محکم به شونم زدو بلند گفت بله میشناسیمشون آقای جعفری:میشناسید از کجا 😳 ؟ سمانه:همکار اخوی خانم محمدی هستند آقای جعفری :خدا رو شکر پس احتیاج به معرفی بیشتر نداریم زینب:چه همکاری میخوان؟ آقای حسینی:یک سری عکس📷 از خواهران معترض به تدفین شهدا در دانشگاه گرفتم برا مجله دانشجویی، آقای جعفری میگن که شما باید تأیید کنید تابره برا چاپ زینب:من مخالف چاپ اینچنین عکسایی هستم آقای جعفری :نگفتم سختگیره تو این کارا زینب:بله؟ آقای جعفری :ع شما که هنوز عکسا رو ندیدید چطور رد می کنید ؟ زینب:اجازه بدید بعدا در موردش صحبت میکنیم من باید برم خانواده منتظرن آقای حسینی:پس چه روزی رو تعیین میکنید برا این موضوع ؟ زینب:به آقای جعفری اعلام می کنم بهتون اطلاع بدن . خدانگهداتون